|
|
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{ویرایش}} | | {{ویرایش}} |
| | | {{شروع متن}} |
| {{سوال}} | | {{سوال}} |
| نظر خود را در مورد اين تقسيمبندي و همچنين معيار روش تفسيري قرآن بيان بفرماييد؟
| | معیارهای روش تفسیر علمی قرآن چیست؟ |
| {{پایان سوال}} | | {{پایان سوال}} |
|
| |
|
| {{پاسخ}} | | {{پاسخ}} |
| مبناي تقسيمبندي علمي، دو قسم افراطي و اعتدالي است. استخراج علوم از قرآن، مانند پيشبيني زلزله در سالي خاص، يك بحث علمي نيست تا اسم آن را تفسير علمي بگذاريم؛ زيرا هر آيهاي را به صرف اشاره به حادثهاي، نميتوان به تفسير علمي انطباق داد.
| | برای تفسیر علمی چند معیار بیان شده است:<ref>ر. ک. ناصر رفیعی محمدی، همان، ج۲، ص۲۰۹–۲۳۸.</ref> |
|
| |
|
| پس تفسير علمي دو قسم است: يكي افراطي و ديگري اعتدالي. در تفسير اعتدالي مفسر ميكوشد آياتي را براي تأييد يك يافتهي علمي از علوم تجربي و غيره، كه علم بشر به آن رسيده است بياورد و آن را در استخدام فهم بيشتر قرآن قرار دهد؛ مثلاً بحث زوجيت گياهان در عالم هستي،<ref>سورهي ذاريات، آيهي ۴۹.</ref> گردهافشاني و عمل لقاح در گياهان،<ref>سورهي حجر، آيهي ۲۲.</ref> نقش بادها در پيدايش ابر و باران،<ref>سورهي فاطر، آيهي ۹.</ref> كرويّت زمين<ref>سورهي معراج، آيهي ۴۰.</ref>و...، بين آيهي قرآن و بحث علمي تطابق هم وجود دارد. اين آيه، ضمن اينكه جنبهي هدايتي دارد، ميتواند معنايي علمي را هم در برداشته باشد. اين همان تفسير اعتدالي است كه بين مفسران<ref>محمد حسين طباطبايي، همان، ج۱، ص۷.</ref> رايج است.
| | '''اول''' |
| | رعایت قوانین تفسیر؛ بعضی از این قوانین به مفسر و بعضی به متن برمیگردد. سیوطی<ref>جلالالدین سیوطی، الاتقان، ج۲، ص۳۹۷.</ref> برای مفسر قرآن پانزده شرط و علمای الازهر در اطلاعیهای و زرقانی در کتاب مناهل العرفان یازده شرط ذکر نمودهاند. |
|
| |
|
| قسم دوم، همان تطبيق و تحميل يك نظريه يا فرضيهي علمي به قرآن است كه به نظر ما درست نيست؛ مانند: «طيراً ابابيل» كه شيخ محمد عبده در تفسيرش مينويسد:
| | شاید نتوان این معیار را به عنوان معیار مستقیم تفسیر علمی قرار داد؛ اما زمانی که مثلاً یک دانشمند زیستشناس که اطلاعاتی از لغت عرب، ادبیات عرب یا فصاحت و بلاغت ندارد و قصد تفسیر علمی قرآن را دارد، این معیار مورد استفاده قرار میگیرد. |
|
| |
|
| اعتقاد به اين كه پرندهي مورد نظر از جنس پشه و مگس و حامل ميكروب برخي از امراض بود و يا سنگهاي سمي با باد به پاي پشه و مگس چسبيد و با نشستن اين حيوانات روي افراد، آنان مسموم شدند و گوشتهاي بدنشان ريخت، امري بعيد نيست.<ref>محمد عبده، تفسير جزء عم، ص۱۶۱.</ref>
| | '''دوم''' |
| | به شأن و جایگاه قرآن توجه شود؛ یعنی مقام قرآن و نیز جایگاه شارع در تبیین قرآن آشکار گردد؛ آیا جایگاه قرآن، هدایت و رهاندن بشر از ضلالت و گمراهی است، یا تبیین مباحث فلسفی و علمی؟ در این باره قرآن میفرماید: این کتاب، {{قرآن|هُدیً للمتّقین|سوره== بقره|آیه== ۲}} است؛ برای هدایت است، «یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ»<ref>سورهٔ اسراء، آیهٔ ۹.</ref> است؛ به راهی که استوارترین راههاست هدایت میکند. |
|
| |
|
| يا در تفسير «دابّه»<ref>سورهي نحل، آيهي ۸۲.</ref> به قمرهاي مصنوعي<ref>عبدالرزاق نوفل، القرآن و العلم الحديث، ص۲۱۲.</ref> و در تفسير «نفس واحده»<ref>سورهي اعراف، آيهي ۷۱۹.</ref> به پروتون<ref>عبدالرزاق نوفل، همان، ص۱۵۵.</ref>و در تفسير «لوح محفوظ»<ref>سورهي بروج، آيهي ۲۱.</ref> به «اتر»<ref>محي الدين عجوز، معالم القرآن في عوامل الاكوان، ص۳۸۹.</ref> و مواردي ديگر، نظرياتي را بر قرآن تحميل كردهاند؛ اما به تعبير بنده، استخراج علوم از قرآن، يا تطبيق و تحميل است و يا در واقع، بحث اعتدال در تفسير است و شق سومي در كنار اين دو نميتواند باشد.
| | قرآن با خطاب به پیامبر(ص) پنج هدف را در آیهٔ زیر بیان میکند: |
|
| |
|
| با توجه به اين نكته، عمدهترين بحثي كه در روش تفسير علمي بايد به آن توجه شود و در واقع مخالفتها و موافقتها را به هم نزديك ميكند، سخنان مشترك آنهاست. مخالفين، لبهي مخالفتشان روي كساني است كه اين شرايط را رعايت نكردند و موافقين هم با شرايط تفسير علمي ميگويند حرفشان صحيح است. من ادلهي مخالفين و موافقين را بررسي نمودهام<ref>براي مطالعهي بيشتر ر.ك: ناصر رفيعي محمدي، تفسير علمي قرآن، ج۲، ص۱۷۳ـ ۱۹۷.</ref> اين ادله را ميتوان با هم وفاق داد و آن وفاق همان بحث شرايط تفسير علمي است.
| | یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً وَ داعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً<ref>سورهٔ احزاب، آیهٔ ۴۶–۴۷.</ref>؛ ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارت دهنده و انذار کننده و تو را دعوت کنندهٔ به سوی خدا، به فرمان او و چراغی روشنی بخش. |
|
| |
|
| يك بحث در اين است كه تعريف تفسير علمي بر كدام يك از اينها صادق است. آن تفسير علمياي كه علم را به عنوان ابزار در خدمت قرآن قرار داده و علوم را براي فهم بهتر قرآن استخدام كرده است مورد تأييد ماست؛ در جايي كه تحميل نظريه يا استخراج باشد يا ـ به تعبير دكتر رفيعي ـ افراط باشد، در حقيقت اصلاً تفسير نيست؛ چون چيزي از مفاد آيه را روشن نكرده است، بلكه نظر خود را، به جاي نظر خدا، بر آيهي قرآن تحميل كرده، يا نظريهي يك دانشمند و يا يك نظريهي علمي را به جاي نظريهي خدا نشانده است.
| | اگر آیهای اشارهٔ علمی دارد، آن هدف اصلی نبوده، بلکه بیان آن به خاطر شأن هدایتی بوده است. وقتی قرآن ۱۴ قرن پیش به عنوان مثال میفرماید: «وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَها»<ref>سورهٔ یس، آیهٔ ۳۸.</ref> درست است که این آیه اشارهٔ علمی دارد، اما هدف از آن برداشت هدایت است؛ حال شما از «وَ الشَّمْسُ تَجْرِی» پی به خالقش ببرید یا به توحیدش؛ لذا اغلب آیات علمی قرآن در پایان به مسئلهٔ توحید، معاد و هدفدار بودن خلقت برمیگردد؛ مثلاً در معرفی کافر میگوید: |
|
| |
|
| بنابراين، تعريف روشن تفسير علمي، فقط بر همين قسم اخير كه قسم صحيحي است انطباق مييابد؛ اما يك نكته را نبايد از نظر دور داشت و آن اينكه واژهي «افراطي» يك واژهي كلي است و حد و مرز مشخصي ندارد؛ خوب است كه ما اين واژه را تقسيم نماييم و اقسام آن را در نظر بگيريم.
| | کافر مثل کسی است که از جو بیرون رود و نتواند نفس بکشد.<ref>سورهٔ انعام، آیهٔ ۱۲۵.</ref> |
|
| |
|
| گاهي ما چيزي را از بيرون بر قرآن تحميل ميكنيم و گاهي مطلبي علمي را از قرآن بيرون ميكشيم ـ تطبيقي در درون قرآن انجام ميدهيم ـ مثل همان كاري كه «غزالي» در كتاب الجواهر كرده است و در كتاب احياء العلوم نيز به آن اشاره دارد كه:
| | درست است که این یک بیان علمی است که خارج از جَو، اکسیژن نیست، ولی این در واقع در مقابل آیهٔ «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»<ref>سورهٔ رعد، آیهٔ ۲۸.</ref> و نیز نداشتن حیات معنوی کافر است. |
|
| |
|
| در قرآن هفتاد و هفت هزار علم وجود دارد.<ref>ابوحامد غزالي، احياء علوم الدين، ج۱، ص۳۶۱.</ref> | | معیار سوم، تکیه بر قوانین علمی قطعی است نه بر فرضیهها و نظریههای حدسی؛ حال اگر مفسری به صرف احتمال دادن حیات در کرات دیگر، از آیهٔ «یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ<ref>سورهٔ رحمن، آیهٔ ۳۵.</ref> (خدا بر سر شما شرارههای آتش و مس گداخته فرود میآورد تا هیچ نصرت و نجاتی نیابید) استفادهٔ حیات نماید و آن را کنایه از این بداند که در میان ساکنان کرات دیگر و کرهٔ زمین در آینده جنگی درمیگیرد و آنها آتش بر سر زمینیان میریزند و اینها دفاع میکنند، این یک فرضیه یا نظریه است؛ یا مثلاً به بمب اتم یا ماهوارهها تعبیر کند، همان بحث افراطی است که لطمه میزند؛ لذا معیار سوم، تکیه بر قوانین علمیِ قطعی و پرهیز از فرضیهها و نظریههاست. |
|
| |
|
| هر يك از اينها داراي حد، مطلع، ظاهر و باطن است كه ضرب در چهار ميشود. اين همه علوم، كجاي قرآن وجود دارد كه ما متوجه آن نميشويم، يا ائمه(ع) بيان نكردهاند؟ بنابراين، اين، قسمي از تفسير ناصحيح علمي است و تحت ضوابط و معيارهاي صحيح تفسير علمي قرار نميگيرد. اگرچه هر دو، نوعي ايجاد ارتباط بين علم و قرآن است، اما يكي از بيرون است و ديگري از درون.
| | معیار چهارم، ارتباط بین قانون علمی و آیهٔ مورد نظر است؛ مثلاً میگوید آب «H2o» است و این مسلم است؛ اما از هر آیهای میتوان به عنوان پشتوانه برای این قانون علمی استفاده نمود؟ پس باید بین قانون علمی و آیه ارتباط باشد. |
|
| |
|
| به نظر من، با پرداختن به مبحث معيارها، مطلب قدري روشن خواهد شد.
| | معیار پنجم، تعارضی بین تفسیر علمی و حقایق و مضامین قطعی شرعی نباشد. |
|
| |
|
| اينكه فرمودند: گاهي از درون و گاهي از بيرون؛ آيا تاكنون عالمي از درون قرآن، علمي را كه در بيرون نيست استخراج كرده است؟ من فكر ميكنم نوع بحث، لفظي است؛ يعني علوم بيرونياند و مفسر ميخواهد براي آن از قرآن تأييد پيدا كند؛ اما غزالي كه ميگويد در قرآن هفتاد و هفت هزار علم وجود دارد، خود ايشان براي آن شاهدي نياورده است.
| | «پوپر» بیان میکند که چیزی به عنوان «قانون» در علم وجود ندارد و برخی نیز معتقدند که چیزی به عنوان «قطعیت» هم وجود ندارد؛<ref>ر. ک. محمد علی رضایی اصفهانی، همان، بحث قطعیت علوم بشری و قانون.</ref> این نظریهها، ابطالپذیرند نه اثباتپذیر؛ به عبارت دیگر، این مطالب ممکن است هیچ وقت اثبات نشوند، بلکه مورد نقض قرار گیرند، ولی در عین حال تا وقتی که مفید و کارسازند از آن استفاده میکنیم و با کشف نظریهٔ جدید، آن را جایگزین میکنیم.<ref>محمد علی رضایی اصفهانی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن.</ref> |
|
| |
|
| معيار صحيح تفسير علمي
| | شاید بسیاری از اختلافات مخالفین و موافقین به معیار تفسیر علمی برگردد. |
| | | {{پایان پاسخ}} |
| معيار صحيح تفسير علمي چيست؟
| |
| | |
| شايد بسياري از اختلافات مخالفين و موافقين به معيار تفسير علمي برگردد. براي تفسير علمي چند معيار لازم است:<ref>ر.ك: ناصر رفيعي محمدي، همان، ج۲، ص۲۰۹ - ۲۳۸.</ref>
| |
| | |
| معيار اول رعايت قوانين تفسير است كه بعضي از اينها به مفسر و بعضي به متن برميگردد. جناب سيوطي<ref>جلالالدين سيوطي، الاتقان، ج۲، ص۳۹۷.</ref> براي مفسر قرآن پانزده شرط ذكر نموده است. علماي الازهر در يك اطلاعيه و زرقاني در كتاب مناهل العرفان يازده شرط ذكر نمودهاند.
| |
| | |
| پس اولين معيار، رعايت شرايط مفسر است؛ گرچه شايد نتوان مستقيماً آن را معيار تفسير علمي خواند؛ لكن وقتي كه مثلاً يك عالم زيستشناسي كه هيچ اطلاعي از لغت عرب، ادبيات عرب يا از فصاحت و بلاغت ندارد و قصد تفسير علمي قرآن را دارد، اين معيار مورد استفاده قرار ميگيرد.
| |
| | |
| معيار دوم اين است كه به شأن و جايگاه قرآن توجه كنيم؛ يعني مقام قرآن و نيز جايگاه شارع در تبيين قرآن آشكار گردد؛ آيا جايگاه قرآن، هدايت و رهاندن بشر از ضلالت و گمراهي است، يا تبيين مباحث فلسفي و علمي؟ در اين باره قرآن ميفرمايد:
| |
| | |
| اين كتاب، «هُديً للمتّقين»<ref>سورهي بقره، آيهي ۲.</ref> است؛ براي هدايت است، «يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ»<ref>سورهي اسراء، آيهي ۹.</ref> است؛ به راهي كه استوارترين راههاست هدايت ميكند.
| |
| | |
| قرآن با خطاب به پيامبر(ص) پنج هدف را در آيهي زير بيان ميكند:
| |
| | |
| يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِيراً<ref>سورهي احزاب، آيهي ۴۶ـ۴۷.</ref>؛ اي پيامبر! ما تو را گواه فرستاديم و بشارت دهنده و انذار كننده و تو را دعوت كنندهي به سوي خدا، به فرمان او و چراغي روشني بخش.
| |
| | |
| به عقيدهي ما اگر آيهاي اشارهي علمي دارد، آن هدف اصلي نبوده، بلكه بيان آن به خاطر شأن هدايتي بوده است. وقتي قرآن ۱۴ قرن پيش به عنوان مثال ميفرمايد: «وَ الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَها»<ref>سورهي يس، آيهي ۳۸.</ref> درست است كه اين آيه اشارهي علمي دارد، اما هدف از آن برداشت هدايت است؛ حال شما از «وَ الشَّمْسُ تَجْرِي» پي به خالقش ببريد يا به توحيدش؛ لذا اغلب آيات علمي قرآن در پايان به مسئلهي توحيد، معاد و هدفدار بودن خلقت برميگردد؛ مثلاً در معرفي كافر ميگويد:
| |
| | |
| كافر مثل كسي است كه از جو بيرون رود و نتواند نفس بكشد.<ref>سورهي انعام، آيهي ۱۲۵.</ref>
| |
| | |
| درست است كه اين يك بيان علمي است كه خارج از جَو، اكسيژن نيست، ولي اين در واقع در مقابل آيهي «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»<ref>سورهي رعد، آيهي ۲۸.</ref> و نيز نداشتن حيات معنوي كافر است.
| |
| | |
| معيار سوم كه شايد مختص باشد اين است كه، تكيه بر قوانين علمي قطعي است نه بر فرضيهها و نظريههاي حدسي؛ حال اگر مفسر بزرگواري به صرف احتمال دادن حيات در كرات ديگر، از آيهي «يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ<ref>سورهي رحمن، آيهي ۳۵.</ref> (خدا بر سر شما شرارههاي آتش و مس گداخته فرود ميآورد تا هيچ نصرت و نجاتي نيابيد) استفادهي حيات نمايد و آن را كنايه از اين بداند كه در ميان ساكنان كرات ديگر و كرهي زمين در آينده جنگي در ميگيرد و آنها آتش بر سر زمينيان ميريزند و اينها دفاع ميكنند، اين يك فرضيه يا نظريه است؛ يا مثلاً به بمب اتم يا ماهوارهها تعبير كند، همان بحث افراطي است كه لطمه ميزند؛ لذا معيار سوم، تكيه بر قوانين علميِ قطعي و پرهيز از فرضيهها و نظريههاست.
| |
| | |
| معيار چهارم كه خيلي مهم است، ارتباط بين قانون علمي و آيهي مورد نظر است؛ مثلاً ميگويد آب «H۲o» است و اين مسلم است؛ اما از هر آيهاي ميتوان به عنوان پشتوانه براي اين قانون علمي استفاده نمود؟ پس بايد بين قانون علمي و آيه ارتباط باشد.
| |
|
| |
|
| معيار پنجم اين است كه تعارضي بين تفسير علمي و حقايق و مضامين قطعي شرعي نباشد.
| | == منابع == |
| | | {{پانویس|۲}} |
| از ظهور «پوپر» (حدود ۵۰ سال پيش) ما چيزي به عنوان «قانون» در علم نداريم و حتي ممكن است چيزي به عنوان «قطعيت» هم نداشته باشيم ـ البته بعضي منكرند ـ بنابراين، هرچه هست ـ به قول بعضي فيزيكدانان ـ افسانههاي مفيد است<ref>ر.ك: محمد علي رضايي اصفهاني، همان، بحث قطعيت علوم بشري و قانون.</ref>؛ يعني نظريههايي كه ما بر اساس آن هواپيما ميسازيم و با آن مسافرت ميكنيم؛ ولي اين نظريهها، ابطالپذيرند نه اثباتپذير؛ به عبارت ديگر، اين مطالب ممكن است هيچ وقت اثبات نشوند، بلكه مورد نقض قرار گيرند، ولي در عين حال تا وقتي كه مفيد و كارسازند از آن استفاده ميكنيم و با آمدن نظريهي بهتر، آن را جايگزين ميكنيم.
| |
| | |
| ما در علم چيزي به عنوان قانون قطعي اثبات شده نداريم؛ همانطور كه فرموديد، بايد اولاً مسائل را به صورت غيرقطعي به قرآن نسبت داد؛ يعني بگوييم كه احتمالاً اين آيهي قرآن به نيروي جاذبه اشاره دارد. در كتابي<ref>محمد علي رضايي اصفهاني، پژوهشي در اعجاز علمي قرآن.</ref> حدود ۳۰۰ مورد از آيات علمي قرآن را بررسي كرديم، شش مورد از اعجاز علمي قرآن را پذيرفتيم و ۲۹۴ مورد را رد كرديم؛ پس نبايد تئوريهاي ظني را به طور قطعي به قرآن نسبت دهيم؛ البته برخي موارد ممكن است پشتوانهاش دليل عقل يا بداهت حسي باشد؛ مثل حركت زمين، در اين موارد ميتوانيم به صورت احتمالي نسبت دهيم كه به دام تفسير به رأي نيفتيم، و تغييراتي كه در علوم حاصل ميشود به قرآن راه پيدا نكند و به تفسير ما ضرر نزند.
| |
| {{پایان پاسخ}}
| |
| ==منابع== | |
| <references />
| |
| {{شروع متن}} | |
| {{شاخه | | {{شاخه |
| | شاخه اصلی = | | | شاخه اصلی = |
| |شاخه فرعی۱ = | | |شاخه فرعی۱ = |
| |شاخه فرعی۲ = | | |شاخه فرعی۲ = |
| |شاخه فرعی۳ = | | |شاخه فرعی۳ = |
| }}v | | }} |
| {{تکمیل مقاله | | {{تکمیل مقاله |
| | شناسه = | | | شناسه = |
| | تیترها = | | | تیترها = |
| | ویرایش = | | | ویرایش = |
| | لینکدهی = | | | لینکدهی = |
| | ناوبری = | | | ناوبری = |
| | نمایه = | | | نمایه = |
| | تغییر مسیر = | | | تغییر مسیر = |
| | بازبینی = | | | بازبینی = |
| | تکمیل = | | | تکمیل = |
| | اولویت = | | | اولویت = |
| | کیفیت = | | | کیفیت = |
| }} | | }} |
| {{پایان متن}} | | {{پایان متن}} |
سؤال
معیارهای روش تفسیر علمی قرآن چیست؟
برای تفسیر علمی چند معیار بیان شده است:[۱]
اول
رعایت قوانین تفسیر؛ بعضی از این قوانین به مفسر و بعضی به متن برمیگردد. سیوطی[۲] برای مفسر قرآن پانزده شرط و علمای الازهر در اطلاعیهای و زرقانی در کتاب مناهل العرفان یازده شرط ذکر نمودهاند.
شاید نتوان این معیار را به عنوان معیار مستقیم تفسیر علمی قرار داد؛ اما زمانی که مثلاً یک دانشمند زیستشناس که اطلاعاتی از لغت عرب، ادبیات عرب یا فصاحت و بلاغت ندارد و قصد تفسیر علمی قرآن را دارد، این معیار مورد استفاده قرار میگیرد.
دوم
به شأن و جایگاه قرآن توجه شود؛ یعنی مقام قرآن و نیز جایگاه شارع در تبیین قرآن آشکار گردد؛ آیا جایگاه قرآن، هدایت و رهاندن بشر از ضلالت و گمراهی است، یا تبیین مباحث فلسفی و علمی؟ در این باره قرآن میفرماید: این کتاب، ﴿هُدیً للمتّقین﴾(= بقره:= ۲) است؛ برای هدایت است، «یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ»[۳] است؛ به راهی که استوارترین راههاست هدایت میکند.
قرآن با خطاب به پیامبر(ص) پنج هدف را در آیهٔ زیر بیان میکند:
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً وَ داعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً[۴]؛ ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارت دهنده و انذار کننده و تو را دعوت کنندهٔ به سوی خدا، به فرمان او و چراغی روشنی بخش.
اگر آیهای اشارهٔ علمی دارد، آن هدف اصلی نبوده، بلکه بیان آن به خاطر شأن هدایتی بوده است. وقتی قرآن ۱۴ قرن پیش به عنوان مثال میفرماید: «وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَها»[۵] درست است که این آیه اشارهٔ علمی دارد، اما هدف از آن برداشت هدایت است؛ حال شما از «وَ الشَّمْسُ تَجْرِی» پی به خالقش ببرید یا به توحیدش؛ لذا اغلب آیات علمی قرآن در پایان به مسئلهٔ توحید، معاد و هدفدار بودن خلقت برمیگردد؛ مثلاً در معرفی کافر میگوید:
کافر مثل کسی است که از جو بیرون رود و نتواند نفس بکشد.[۶]
درست است که این یک بیان علمی است که خارج از جَو، اکسیژن نیست، ولی این در واقع در مقابل آیهٔ «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[۷] و نیز نداشتن حیات معنوی کافر است.
معیار سوم، تکیه بر قوانین علمی قطعی است نه بر فرضیهها و نظریههای حدسی؛ حال اگر مفسری به صرف احتمال دادن حیات در کرات دیگر، از آیهٔ «یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ[۸] (خدا بر سر شما شرارههای آتش و مس گداخته فرود میآورد تا هیچ نصرت و نجاتی نیابید) استفادهٔ حیات نماید و آن را کنایه از این بداند که در میان ساکنان کرات دیگر و کرهٔ زمین در آینده جنگی درمیگیرد و آنها آتش بر سر زمینیان میریزند و اینها دفاع میکنند، این یک فرضیه یا نظریه است؛ یا مثلاً به بمب اتم یا ماهوارهها تعبیر کند، همان بحث افراطی است که لطمه میزند؛ لذا معیار سوم، تکیه بر قوانین علمیِ قطعی و پرهیز از فرضیهها و نظریههاست.
معیار چهارم، ارتباط بین قانون علمی و آیهٔ مورد نظر است؛ مثلاً میگوید آب «H2o» است و این مسلم است؛ اما از هر آیهای میتوان به عنوان پشتوانه برای این قانون علمی استفاده نمود؟ پس باید بین قانون علمی و آیه ارتباط باشد.
معیار پنجم، تعارضی بین تفسیر علمی و حقایق و مضامین قطعی شرعی نباشد.
«پوپر» بیان میکند که چیزی به عنوان «قانون» در علم وجود ندارد و برخی نیز معتقدند که چیزی به عنوان «قطعیت» هم وجود ندارد؛[۹] این نظریهها، ابطالپذیرند نه اثباتپذیر؛ به عبارت دیگر، این مطالب ممکن است هیچ وقت اثبات نشوند، بلکه مورد نقض قرار گیرند، ولی در عین حال تا وقتی که مفید و کارسازند از آن استفاده میکنیم و با کشف نظریهٔ جدید، آن را جایگزین میکنیم.[۱۰]
شاید بسیاری از اختلافات مخالفین و موافقین به معیار تفسیر علمی برگردد.
منابع
- ↑ ر. ک. ناصر رفیعی محمدی، همان، ج۲، ص۲۰۹–۲۳۸.
- ↑ جلالالدین سیوطی، الاتقان، ج۲، ص۳۹۷.
- ↑ سورهٔ اسراء، آیهٔ ۹.
- ↑ سورهٔ احزاب، آیهٔ ۴۶–۴۷.
- ↑ سورهٔ یس، آیهٔ ۳۸.
- ↑ سورهٔ انعام، آیهٔ ۱۲۵.
- ↑ سورهٔ رعد، آیهٔ ۲۸.
- ↑ سورهٔ رحمن، آیهٔ ۳۵.
- ↑ ر. ک. محمد علی رضایی اصفهانی، همان، بحث قطعیت علوم بشری و قانون.
- ↑ محمد علی رضایی اصفهانی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن.