انگیزه ابولولو از قتل عمر بن خطاب: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
پس از مدتی عمر از ابولؤلؤ خواست که یک آسیاب برایش بسازد، او گفت برای تو آسیابی بسازم که تمام مردم از آن سخن بگویند. عمر پس از رفتن او گفت از این گفتار بوی تهدید احساس میکنم. پس از این وی عمر را در کنار یکی از زوایای مسجد مدینه به قتل رساند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، بیروت، داراندلس، ۱۳۵۸ش، ج۲، ص۳۲۱؛ ابن شبه، تاریخ مدینه، قم، دارالفکر، ج۲، ص۸۸۸.</ref> برخی معتقدند وی [[مسلمان]] نبود و تنها با غرض شخصی عمر را کشت. | پس از مدتی عمر از ابولؤلؤ خواست که یک آسیاب برایش بسازد، او گفت برای تو آسیابی بسازم که تمام مردم از آن سخن بگویند. عمر پس از رفتن او گفت از این گفتار بوی تهدید احساس میکنم. پس از این وی عمر را در کنار یکی از زوایای مسجد مدینه به قتل رساند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، بیروت، داراندلس، ۱۳۵۸ش، ج۲، ص۳۲۱؛ ابن شبه، تاریخ مدینه، قم، دارالفکر، ج۲، ص۸۸۸.</ref> برخی معتقدند وی [[مسلمان]] نبود و تنها با غرض شخصی عمر را کشت. | ||
برخی مورخان دیگر، نظرات دیگری را مطرح کردهاند؛ از جمله آنکه سیاست عمر در برابر [[ایرانیان]] به ویژه اسیران و کودکان زمینه را برای قتل عمر فراهم کرد <ref>دایرةالمعارف تشیع، ج۱، ص۴۳۶.</ref> و یا آنکه برخی از بزرگان [[صحابه]] که از سختگیریهای عمر ناراضی بودند، نقشه قتل خلیفه را کشیدند و ابولؤلؤ وسیله اجرا بود.<ref>یوسفی اشکوری، حسین، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۶، ص ۱۹۸ - ۱۹۹.</ref>{{پایان پاسخ}} | برخی مورخان دیگر، نظرات دیگری را مطرح کردهاند؛ از جمله آنکه سیاست عمر در برابر [[ایرانیان]] به ویژه اسیران و کودکان زمینه را برای قتل عمر فراهم کرد<ref>دایرةالمعارف تشیع، ج۱، ص۴۳۶.</ref> و یا آنکه برخی از بزرگان [[صحابه]] که از سختگیریهای عمر ناراضی بودند، نقشه قتل خلیفه را کشیدند و ابولؤلؤ وسیله اجرا بود.<ref>یوسفی اشکوری، حسین، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۶، ص ۱۹۸ - ۱۹۹.</ref>{{پایان پاسخ}} | ||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۸ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۰۶
انگیزه ابولؤلؤ از قتل عمر بن خطاب چه بود؟
انگیزه ابولؤلؤ برای کشتن عمر شخصی دانسته شده است. عمر سیاستی سختگیرانه نسبت به غیر عربها و موالی داشت و آنها در دوره عمر با وجود مشاغل سخت از حقوق اجتماعی کمی برخوردار بودند. ابولؤلؤ غلام مغیره بود و جهت شکایت از اربابش نزد خلیفه آمد و از او دادخواهی کرد. عمر به جای این که به شکایت او رسیدگی و دادرسی کند، جواب نامناسب به او داد.
مسعودی نویسنده کتاب تاریخی مروج الذهب آورده است که عمر اجازه ورود عجمها را به مدینه نمیداد. مغیره به عمر نوشت غلام من نقاش، آهنگر و نجار است و برای مردم مدینه مفید خوهد بود. اگر اجازه دهی او را به مدینه بفرستم. ابولؤلؤ به مدینه آمد و مشغول کار شد. مغیره هر روز از او دو درهم میگرفت و ابولؤلؤ از زیاد بودن این خراج به عمر شکایت کرد. عمر از او پرسید چکار انجام میدهی، او کارش را توضیح داد. عمر گفت با توجه به کارهایت، مالیات تو زیاد نیست. ابولؤلو از جانبداری عمر کینه به دل گرفت.
پس از مدتی عمر از ابولؤلؤ خواست که یک آسیاب برایش بسازد، او گفت برای تو آسیابی بسازم که تمام مردم از آن سخن بگویند. عمر پس از رفتن او گفت از این گفتار بوی تهدید احساس میکنم. پس از این وی عمر را در کنار یکی از زوایای مسجد مدینه به قتل رساند.[۱] برخی معتقدند وی مسلمان نبود و تنها با غرض شخصی عمر را کشت.
برخی مورخان دیگر، نظرات دیگری را مطرح کردهاند؛ از جمله آنکه سیاست عمر در برابر ایرانیان به ویژه اسیران و کودکان زمینه را برای قتل عمر فراهم کرد[۲] و یا آنکه برخی از بزرگان صحابه که از سختگیریهای عمر ناراضی بودند، نقشه قتل خلیفه را کشیدند و ابولؤلؤ وسیله اجرا بود.[۳]