بیان نکردن ولایت امام علی(ع) در حجةالوداع: تفاوت میان نسخه‌ها

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
خط ۵: خط ۵:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
{{درگاه|غدیر}}
تعیین علی(ع) به عنوان جانشین از سوی پیامبر اسلام(ص)، تنها یک بار صورت نگرفته است. موارد متعددی در تاریخ اسلام نقل شده که پیامبر به جانشینی امام علی(ع) اشاره کرده است؛ یکی از این موارد واقعه غدیر بود که آن حضرت در روز غدیر برای امام علی(ع) بیعت گرفتند و او را خلیفه بعد از خود معرفی کردند.
تعیین علی(ع) به عنوان جانشین از سوی پیامبر اسلام(ص)، تنها یک بار صورت نگرفته است. موارد متعددی در تاریخ اسلام نقل شده که پیامبر به جانشینی امام علی(ع) اشاره کرده است؛ یکی از این موارد واقعه غدیر بود که آن حضرت در روز غدیر برای امام علی(ع) بیعت گرفتند و او را خلیفه بعد از خود معرفی کردند.



نسخهٔ ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۲۰

سؤال

چرا پیامبر، مسئله امامت حضرت علی را در مکه و عرفات و مسجد الحرام بیان نکرد؟

درگاه‌ها
درگاه غدیر.png


تعیین علی(ع) به عنوان جانشین از سوی پیامبر اسلام(ص)، تنها یک بار صورت نگرفته است. موارد متعددی در تاریخ اسلام نقل شده که پیامبر به جانشینی امام علی(ع) اشاره کرده است؛ یکی از این موارد واقعه غدیر بود که آن حضرت در روز غدیر برای امام علی(ع) بیعت گرفتند و او را خلیفه بعد از خود معرفی کردند.

پیامبر(ص)، برای هر مطلبی در مورد دین اسلام و مسایل مربوط به آن، نیازمند دستور خداوند متعال بودند؛ خدای حکیم، آیه تبلیغ را در روز هجدهم ذی الحجه سال حجهالوداع (دهم هجری) زمانی که پیامبر اعظم(ص)، به مکان غدیر خم رسیده بودند و حدود پنج ساعت از روز گذشته بود، بر قلب مصفای آن حضرت نازل کردند؛ لذا حضرت دستور می‌دهد آنان که رفته‌اند بازگردند و منتظر آنان که نیامده اند، باشیم و این خود به اهمیت فوق‌العاده موضوع اضافه می‌کند که این چه امری است که مردم باید برای شنیدن آن، زیر گرمای آفتاب داغ و سوزان و با آن خستگی مفرط بعد از اعمال حج، پیام خدا را از دهان مبارک پیامبر(ص)، بشنوند؟ آنچه که در این‌جا مهم است، این مطلب می‌باشد: که ما با دانستن شأن نزول آیه متوجه شویم که حضرت، باید این مسئله را هر جایی که خدای رحمان صلاح بداند، بیان کند و در واقع اگر تعیین خلیفه و امام از جانب خود پیامبر باشد می‌توان این مسئله را مطرح کرد، اما می‌بینیم که خواست خداوند این است و باید این بشود و همین موضوع امامت منصوص من الله را تقویت می‌کند؛ چرا که حتی تعیین محل ابلاغ رسمی آن را هم خداوند تعیین می‌کند؛ در این‌جا برای این که مطمئن شویم، این آیه در همان روز و مکانی که گفته شد، نازل شده (به جهت قصار کلام) آدرس کتب معروف و بزرگ تفسیری اهل سنت که شأن نزول آیه را مکان و زمان غدیر بیان کرده‌اند، ذکر می‌کنیم:

۴

یک) ابوالقاسم حافظ حاکم حسکانی، (متوفی ۴۹۰ هجری)، شواهد التنزیل، ج۱ ص۲۵۵، ح ۲۴۹.

دو) حافظ ابوالقاسم بن عساکر شافعی (متوفی ۵۷۱)، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۲، ص۲۳۷.

سه) ابوعبدالله فخرالدین رازی شافعی (متوفی ۶۰۶)، تفسیر الکبیر، ج۱۲ ص۴۹.

چهار) جلال الدین سیوطی شافعی (متوفی ۹۱۱)، الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۶.

پنج) قاضی شوکانی (متوفی ۱۲۵۰)، فتح القدیر، ج۲، ص۶۰.

شش) شهاب الدین آلوسی شافعی بغدادی (متوفی ۱۲۷۰)، روح المعانی، ج۶، ص۱۹۲.

هفت) شیخ سلیمان قندوزی حنفی (متوفی ۱۲۹۳)، ینابیع الموده، ج۱، ص۱۱۹.

جناب علامه امینی نظر قریب به سی تن از علمای طراز اول اهل سنت در مورد شأن نزول و جزئیات این آیه و روز غدیر را در کتاب گرانسنگ الغدیر، ج۱، ص۴۲۴–۴۳۸ آورده‌اند.

بنابراین، شکی نمی‌ماند که آیه تبلیغ در روز غدیر و چندی قبل از اعلام ولایت امیرالمؤمنین(ع) بر پیامبر(ص)، نازل شده است.

۵. پیامبر(ص)، بنابر احادیث و روایات معتبر و صحیحی که از طریق علمای اهل سنت وارد شده است در خود مکه نیز زمینه‌سازی‌ها و مقدمه چینی‌هایی برای اعلان ولایت حضرت علی(ع) انجام داده بودند که در ذیل این مطلب شرح داده می‌شود:

۶.

الف) ترمذی از بزرگ‌ترین علمای اهل سنت و صاحب یکی از کتب صحاح سته با سند صحیح خود از جابر نقل می‌کند که: پیامبر(ص) در خطبه عرفه به ثقلین و گمراهی امت بعد از خودشان و اعتصام به کتاب خدا و عترتشان اشاره می‌کنند و فرازهایی از حدیث ثقلین را بیان می‌نمایند؛[۱]هم چنین، ابن کثیر دمشقی نیز در کتاب تفسیر خود،[۲]همین روایت را نقل کرده و آن را از هر جهت صحیح می‌داند؛ علاوه بر این، جناب حاکم نیشابوری نیز[۳]این حدیث را صحیح دانسته‌اند؛ هم چنین، جناب یعقوبی[۴]می‌نویسد: پیامبر(ص)، حدیث ثقلین را قرائت کردند و در ادامه فرمودند: ای مردم! بعد از من به کفر و جاهلیت بازنگردید و همانا شما را به توسل به ثقلین (کتاب الله و عترتی) سفارش می‌کنم.

ب) به نقل از امامان بزرگوار(ع)، و بزرگان اهل سنت، پیامبر(ص)، از بیان ولایت حضرت علی(ع) در مکه دلهره داشتند؛ حاکم حسکانی از عثمان اعشی از امام محمدباقر(ع) نقل می‌کند که آن حضرت فرمودند :پیامبر(ص)، از این که خلافت و ولایت حضرت علی(ع) را بیان کند نوعی دلهره و نگرانی داشتند و این اضطراب در مکه بیشتر بود؛ هنگامی که حضرت، به محل غدیر رسید، خداوند ادر و متعال، فرمان داد: ای پیامبر! همان گونه که سایر احکام را به مردم بیان کردی، ولایت اولی الامر را نیز بیان کن تا حجت را بر امتت تمام کرده باشی؛ در این هنگام، پیامبر(ص)، عرضه داشت: خدایا! اصحاب و امت من تازه از جاهلیت بازگشته اند و هنوز به آن دوران نزدیک اند و البته همگی شیفته ریاست و خلافت هستند؛ بیم من بر علی(ع)، می‌رود که امت پس از من علی را که اکثر کسان و نزدیکان اینان را در راه تو کشته، اذیت کرده و قصد جانش را بکنند؛ خدای من! من می‌ترسم از بیان ولایت علی(ع) و شورش اینان و…[۵] هم چنین حاکم حسکانی نظیر همین روایت را از زبان ابن عباس نقل می‌کند.[۶]

علاوه بر این‌ها آلوسی نیز از مفسران بزرگ وهابیت (البته به قول خود شافعی مذهب) می‌گوید: خداوند دستور به نصب علی(ع) داد، لیکن پیامبر(ص)، این دلهره را داشت که مبادا اصحاب شورش کرده و بگویند که محمد(ص)، پسر عمّ و فامیل جوانش را بر ما سروری داد؛ مانند همان چیزی که ابوجهل و ابولهب به پیامبر(ص)، گفتند؛[۷]هم چنین، سیوطی[۸]و زمیلی[۹]آورده‌اند که: پیامبر(ص)، در ابلاغ ولایت علی(ع)، دچار نگرانی بود که خداوند با عبارت «وإن لّم تفعل فما بلّغت رسالته»، پیامبر(ص) را تهدید کرد؛ پس از آن که پیامبر(ص)، انتصاب علی(ع)، به جانشینی را بیان کرد، خداوند با عبارت «واللّه یعصمک من النّاس»، ایشان را دلداری دادند؛ چرا که خود پیامبر(ص)، بیش از همه در خطر بودند.

هم چنین اگر به تفسیر طبری،[۱۰]مراجعه کنیم، می‌توانیم، دلهره و نگرانی پیامبر(ص)، از بیان این مسئله چه در مکه و چه در غدیر را مشاهده نماییم.

ممکن است در این‌جا سؤال شود که پیامبر از شورش چه کسانی می‌ترسید و از چه کسانی بر جان خود و علی بیم داشت؟ در مجمع البیان[۱۱]شیخ طبرسی (که مورد اعتماد شیعه و سنی است) و عمدهالقاری فی شرح صحیح بخاری[۱۲] آمده که: پیامبر(ص)، در ابلاغ ولایت علی(ع)، از قریش و یهود می‌ترسید و بر اجتماع آن‌ها و انهدام اسلام همواره بیم داشت، چرا که هم یهود و هم قریش از علی ((ع)) زخم خورده بودند.

ج) حتی شواهدی وجود دارد که بیان می‌کند، پیامبر(ص)، در خود مکه هم نسبت به تعیین جانشین خود سعی و تلاش می‌کرده‌اند؛ در کتاب مسند احمدبن حنبل،[۱۳]با سند بسیار صحیح و معتبر آمده که: پیامبر(ص)، در مکه فرمودند: … دوازده نفر بعد از من بر مؤمنان، ریاست و حکومت و امامت و خلافت می‌کنند؛ احمدبن حنبل از ابن عباس نقل می‌کند که عده ای از صحابه با ایجاد سروصدا و مزاحمت مانع از ادامه سخنان پیامبر(ص)، شدند؛ مردم پس از سخنان حضرت، ضجه می‌زدند و تکبیر می‌گفتند تا صدای آن بزرگوار را قطع کرده و سخنان ایشان را ناتمام بگذارند؛ عده ای نیز نشست و برخاست کرده و محل را ترک نموده یا مجلس را بهم زدند؛ عین همین مطلب را ابن کثیر دمشقی[۱۴]با سند صحیح و معتبر آورده است؛ ابن حجر عسقلانی[۱۵]و هیثمی نیز[۱۶]این حدیث را آورده و آن را صحیح و معتبر دانسته‌اند.

جالب این که در صحیح مسلم،[۱۷]از ابن عباس، از پیامبر(ص)، نقل شده که در خود مکه در ضمن سخنرانی خود فرمودند: عزت دین من با ۱۲ نفر است و مادامی که به کتاب خدا و اینان متمسک شوید، گمراه نمی‌شوید؛ پس از این مسئله مردم به شدت سر وصدا کردند؛ زیدبن ارقم می‌گوید: شنیدم که پیامبر(ص) می‌فرمود: کلهم من قریش؛ جالب این که در مناقب علی(ع)، از ابن مغازلی[۱۸] و تاریخ مدینه دمشق[۱۹] ابن عساکر آمده که: در غدیر نیز برخی از مردم و صحابه به هنگام سخنان پیامبر(ص)، قصد برهم زدن مجلس را داشتند که این بار موفق نشدند؛ این مطلب را هیثمی در مجمع الزوائد[۲۰]آورده و آن را صحیح می‌داند.

می‌توانیم شباهت میان حرکت مردم و صحابه در جریان غدیر، و نیز هنگام نوشتن حدیث قرطاس مشاهده کنیم که در هر دو مورد با ایجاد مزاحمت می‌خواستند، در سخنان پیامبر(ص)، اخلال ایجاد کنند که خوشبختانه در غدیر نتوانستند.

پس پیامبر(ص)، در خود مکه هم می‌خواستند، این مهم را مقدمه چینی کرده و شرایط لازم آن را فراهم آورند؛ آنچه مهم است این که آن بزرگوار، با عمل به دستور خداوند متعال، ولایت علی(ع) را ابلاغ کرده و موجب اکمال دین اسلام شدند.

عظیمی ۷۰۳

منابع

  1. سنن ترمذی، ج۵، ص۳۲۷، ح۳۸۷۴.
  2. ج۴، ص۴۲۸.
  3. ج۳، ص۶۲۳.
  4. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۱.
  5. حاکم حسکانی، شواهدالتنزیل، ج۱، ص۲۵۴.
  6. همان، ج۱، ص۲۵۷.
  7. تفسیر روح المعانی، ج۶، ص۱۹۳.
  8. الدرالمنثور، ج۲، ص۲۹۸.
  9. تفسیر الوسیط، ج۱، ص۴۸۰.
  10. ج۶، ص۴۱۴.
  11. ج۳، ص۳۸۲.
  12. ج ۱۸، ص۲۰۶ و ج۴ ص۵۹۲.
  13. ج۵، ص۹۸–۹۹.
  14. البدایه والنهایه، خود ج۴، ص۲۵۷.
  15. تهذیب التهذیب، ج۳، ص۳۹۶.
  16. مجمع الزوائد، ج۸، ص۴۲۷.
  17. ج۶، ص۲۶۴، ح۴۶۰۳.
  18. ص۴۲.
  19. ج۴۲، ص۲۲۶.
  20. ج۱، ص۲۷۱.