پرسش در قبر از بدن مادی یا مثالی: تفاوت میان نسخهها
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
== پرسش در قبر و از بدن مادی == | == پرسش در قبر و از بدن مادی == | ||
بیشتر متکلمان گذشته باور داشتند که میت برای پاسخگویی، در قبر زنده میشود: [[شیخ مفید]] | بیشتر متکلمان گذشته باور داشتند که میت برای پاسخگویی، در قبر زنده میشود: [[شیخ مفید]] معتقد است پرسش نکیر و منکر، از اهل قبور موجّه نیست. مگر پس از زنده شدن آنها بعد از مرگ.<ref>شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۸۸.</ref> آن دو فرشته مگر بر زنده فرود نمیآیند و سؤال نمیکنند مگر از کسی که مسئله را بفهمد و معنای آن را بداند و این دلالت میکند که خداوند بنده اش را، پس از مرگ برای سؤال زنده میکند...».<ref>شرح عقائد الصدوق یا تصحیح الاعتقاد، ص۲۲۰ و ۲۲۱.</ref> | ||
علامه مجلسی نیز معتقد است زمانی میت را در قبر گذارند، دو فرشته برای سوال میآیند و خداوند، روح را به او برمیگرداند، از سر تا کمر، و او را مینشانند ... .<ref name=":0">حق الیقین، ص۴۷۳ و ۴۷۷.</ref> علامه مجلسی در بخش دیگری میگوید که اجماع مسلمانان بر سؤال قبر است و روح را برای سؤال به بدن برمیگردانند.<ref name=":0" /> | |||
ظاهر برخی روایات به گونهای است که روح در قبر، به بدن مادی بر میگردد: | |||
* امام صادق(ع): هنگامی که میت در قبر گذاشته شد، روح تا قسمت کمر (نیمه بدن)، بر میگردد، آن گاه از آنچه میداند سؤال میشود.<ref>الفروع من الکافی، ج۳، ص۱۳۰، ح ۲; و سیوطی، شرح الصدور، ص۱۷۳، از ابی دنیا از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم): «فاذا دخل قبره ردّت الروح الی جسده…».</ref> | |||
* امام صادق(ع) | * امام صادق(ع): آن دو فرشته، میت را مینشانند و روح را تا کمراو میرسانند.<ref>الكافي (ط - الإسلامية)، ج3، ص: 239</ref> | ||
* امام صادق(ع): و اذا کان کافراً … و یسلّط علیه الحیات و العقارب، و یظلم علیه قبره، ثمّ یضغطه، ضغطه یختلف أضلاعه علیه ثمّ قال بأصابعه فشرجها و اگر میت کافر باشد… بر او مارها و عقربها را مسلط میکند. قبرش را تاریک میکند و چنان فشارش میدهد که استخوانهایش میشکنند….<ref>بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج6، ص: 224</ref> | |||
* امام صادق(ع): | |||
و اذا کان کافراً … و یسلّط علیه الحیات و العقارب، و یظلم علیه قبره، ثمّ یضغطه، ضغطه یختلف أضلاعه علیه ثمّ قال بأصابعه فشرجها و اگر میت کافر باشد… بر او مارها و عقربها را مسلط میکند. قبرش را تاریک میکند و چنان فشارش میدهد که استخوانهایش میشکنند….<ref>بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج6، ص: 224</ref> | |||
مخالفان این نظریه، اشکالات مختلفی بر آن وارد کردهاند. لطیفی، قبر و برزخ، ص۶۵-۶۶. | مخالفان این نظریه، اشکالات مختلفی بر آن وارد کردهاند. لطیفی، قبر و برزخ، ص۶۵-۶۶. |
نسخهٔ ۱۸ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۰
این مقاله هماکنون به دست Rezapour در حال ویرایش است. |
مطالعهٔ عمیق نشان میدهد که میان دانشمندان فن، سه نظر وجود دارد:
- پاسخ گفتن، با همین بدن مادی است و میت در قبر یکبار دیگر زنده میشود.
- پاسخ گفتن با بدن است اما بدن مثالی که مناسب برزخ است نه دنیا.
- اصل منکر و نکیر، تجسم عقاید و اعمال انسان است. در حقیقت، آنها عقل عملی و نظری اند که به صورت دو ملک بر انسان ظاهر میشوند.
هر یک از این نظرات را گروهی از روایات تأیید میکند. پس در حقیقت منشأ اقوال گوناگون، روایات گوناگون در بارهٔ سؤال و عذاب در قبر است.
پرسش در قبر و از بدن مادی
بیشتر متکلمان گذشته باور داشتند که میت برای پاسخگویی، در قبر زنده میشود: شیخ مفید معتقد است پرسش نکیر و منکر، از اهل قبور موجّه نیست. مگر پس از زنده شدن آنها بعد از مرگ.[۱] آن دو فرشته مگر بر زنده فرود نمیآیند و سؤال نمیکنند مگر از کسی که مسئله را بفهمد و معنای آن را بداند و این دلالت میکند که خداوند بنده اش را، پس از مرگ برای سؤال زنده میکند...».[۲]
علامه مجلسی نیز معتقد است زمانی میت را در قبر گذارند، دو فرشته برای سوال میآیند و خداوند، روح را به او برمیگرداند، از سر تا کمر، و او را مینشانند ... .[۳] علامه مجلسی در بخش دیگری میگوید که اجماع مسلمانان بر سؤال قبر است و روح را برای سؤال به بدن برمیگردانند.[۳]
ظاهر برخی روایات به گونهای است که روح در قبر، به بدن مادی بر میگردد:
- امام صادق(ع): هنگامی که میت در قبر گذاشته شد، روح تا قسمت کمر (نیمه بدن)، بر میگردد، آن گاه از آنچه میداند سؤال میشود.[۴]
- امام صادق(ع): آن دو فرشته، میت را مینشانند و روح را تا کمراو میرسانند.[۵]
- امام صادق(ع): و اذا کان کافراً … و یسلّط علیه الحیات و العقارب، و یظلم علیه قبره، ثمّ یضغطه، ضغطه یختلف أضلاعه علیه ثمّ قال بأصابعه فشرجها و اگر میت کافر باشد… بر او مارها و عقربها را مسلط میکند. قبرش را تاریک میکند و چنان فشارش میدهد که استخوانهایش میشکنند….[۶]
مخالفان این نظریه، اشکالات مختلفی بر آن وارد کردهاند. لطیفی، قبر و برزخ، ص۶۵-۶۶.
پرسش از بدن مثالی
بیشتر متکلمانِ متأخر و معاصر و حکیمان میگویند که سؤال در قبر حق و حتمی است و پاسخ با جسم و روح است، منتها نه جسم مادی بلکه بدن مثالی برزخی.
روایاتی که تنها مسئله قبر را بیان میکنند و دربارهٔ کیفیت پاسخ گفتن چیزی نمیگویند و در مواردی از بدن و قالب مثالی سخن گفتهاند.
این دسته روایات بسیار زیادند که ذکر همه ممکن نیست. تنها چند نمونه بیان میشود:
در کتاب کافی، از هیجده روایتی که دربارهٔ سؤال در قبر نقل شده است، تنها یک روایت به برگشت روح به بدن اشاره دارد.[۷]
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
از شخص در قبرش سؤال میشود و اگر موفق بود، قبرش تا هفت زراع بزرگتر و دری به سوی بهشت برایش باز میشود.[۸]
در برخی روایات، قبر را جزء برزخ معرفی کردهاند:
قلت: «و ما البرزخ؟» قال: «القبر منذ حین موته الی یوم القیامه».[۹]
یعنی از نخستین لحظهٔ مرگ تا رستاخیز، دنیای برزخ است.
رسول خدا (ص) درباره فرزند ابوطالب، جعفر طیار، که در جنگ موته شهید شد، فرمود:
او را میبینم که دو بال دارد و همراه ملائکه در بهشت پرواز میکند.[۱۰]
امام سجاد (علیه السلام) فرمود:
قبر، باغی از باغهای بهشت یا حفره ای از حفرههای آتش است.[۱۱] قبر مؤمن تا آنجا که چشمش کار میکند گشوده میشود.[۱۲] خداوند بر کافر، نود و نُه اژدها، در قبرش مسلّط میکند.[۱۳]
گشوده شدن قبر تا چشم کار میکند، تبدیل قبر به باغی از بهشت، پرواز با بالها، حضور دهها اژدها و … با قبر و بدن مادی سازگاری ندارد، حتماً جهان قبر همان گونه که روایت فرمود، جهان برزخ است.
امام صادق (ع) دربارهٔ سرنوشت ارواح مؤمنان، پس از جان دادن فرمود:
زمانی که خداوند روح مؤمن را گرفت، این روح به قالبی مانند قالب دنیایی خود منتقل میشود و میخورد و میآشامد و هر گاه کسی او را ببیند میشناسد، به همان صورتی که در دنیا بود.[۱۴]
در روایت دیگر فرمود:
مؤمن با همان جسد دنیایی در باغی از بهشت است و ارواح مشرکان در آتش، عذاب میشوند.[۱۵]
این گونه روایات، عذاب یا ثواب جسمانی را در قبر تأیید میکنند؛ ولی با بدن و جسم مثالی برزخی که ماده ندارد و با چشم مادی قابل مشاهده نیست اما آثار اعراض مادی را دارد.
سوال در قبر، همان تجسم اعمال است
طرفداران نظریه ی سوم (پرسش و پاسخ قبر، همان تجسم اعمال و عقاید است)
کسانی که پرسش در قبر و حضور نکیر و منکر را تجسم عقاید و اعمال میت میدانند. سرانجام به نظریه ی دوم میرسند، یعنی حقیقت این دو ملک و روند پاسخ گویی را تأیید میکنند; ولی کیفیت آن را به صورت تجسم میدانند، یا اینکه اعمال و عقاید را در بروز و هیئت این دو ملک مؤثر میدانند.
بیشتر متکلمانِ متأخر و معاصر و حکیمان میگویند که سؤال در قبر حق و حتمی است و پاسخ با جسم و روح است، منتها نه جسم مادی بلکه بدن مثالی برزخی. لطیفی، قبر و برزخ، ص۶۲ از سوی دیگر با برداشت دقیق از معنای قبر، کسانی که مراد از قبر و حالتهای وارد در روایات را به همین قبر مادی ظاهری مربوط میدانند، ناچار به نظریه ی اول، گرایش دارند; ولی بنابراین که قبر باطنی دارد و جزء عالم برزخ به حساب میآید، میتوان به دو نظریه ی آخر باور داشت.[۱۶]
روایاتی که بر تجسم مثالی عقاید و اعمال تکیه دارند و به نوعی منازل قبر را تجسم ملکوتی اعمال معرفی میکنند.
کافی روایت میکند:
... وقتی مؤمن داخل قبر شد، قبر میگوید: «خوش آمدی…» و تا چشم کار میکند، قبرش فراخ میشود و دری به سوی بهشت گشوده میشود که وی جایگاه خود را آنجا میبیند و مردی از آنجا بیرون میآید که چشمان میت تاکنون به زیبایی او ندیده است. میگوید: «کیستی که خوش تر از تو تا کنون ندیدهام؟!» پاسخ میدهد: «من اندیشه و باور نیک تو و عمل صالح تو بودم…».[۱۷] وقتی کافر وارد قبر میشود، مردی خارج میشود که تا اکنون به زشتی او ندیده است. میپرسد: «کیستی؟» آن پاسخ میدهد: «من همان کارهای زشتی هستم که انجام میدادی و همان آرا و عقاید خبیثی هستم که بر آن بودی…».[۱۸]
منابع
- ↑ شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۸۸.
- ↑ شرح عقائد الصدوق یا تصحیح الاعتقاد، ص۲۲۰ و ۲۲۱.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ حق الیقین، ص۴۷۳ و ۴۷۷.
- ↑ الفروع من الکافی، ج۳، ص۱۳۰، ح ۲; و سیوطی، شرح الصدور، ص۱۷۳، از ابی دنیا از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم): «فاذا دخل قبره ردّت الروح الی جسده…».
- ↑ الكافي (ط - الإسلامية)، ج3، ص: 239
- ↑ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج6، ص: 224
- ↑ الفروع من الکافی، ج۳، ص۲۳۱–۲۴۵; بدن و قالب مثالی برزخی، ر.ک. همان، ج۳، ص۲۴۴–۲۴۶.
- ↑ الفروع من الکافی، ج۳، ص۲۳۸، ح ۱۰.
- ↑ الكافي (ط - الإسلامية)، ج3، ص: 242
- ↑ بحار الانوار، ج۶، ص۲۰۹.
- ↑ الكافي (ط - الإسلامية)، ج۳، ص۲۱۴، ح ۲.
- ↑ الكافي (ط - الإسلامية)، ج۳، ص۲۱۹، ح ۱۳.
- ↑ همان.
- ↑ الكافي (ط - الإسلامية)، ج۳، ص۲۶۹.
- ↑ الكافي (ط - الإسلامية)، ج۳، ص۲۶۹.
- ↑ محمد باقر شریعتی سبزواری، معاد در نگاه عقل و دین، ص 284.
- ↑ الفروع من الکافی، ج۳، ص۲۴۱، ح ۱.
- ↑ الكافي (ط - الإسلامية)، ج۳، ص۲۶۹، ص۲۴۲.