حد و مطلع قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷ |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷ |
||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
در روايات، علاوه به ظاهر و باطن، براى قرآن كريم «حد» و «مطلع» نيز ذكر شده است كه مراد از حد، مرحله ى نهايىِ معناى ظاهرى و مراد از مطلع، مرحله ى اوّل از معناى باطنى است. | در روايات، علاوه به ظاهر و باطن، براى قرآن كريم «حد» و «مطلع» نيز ذكر شده است كه مراد از حد، مرحله ى نهايىِ معناى ظاهرى و مراد از مطلع، مرحله ى اوّل از معناى باطنى است. | ||
== پیوند به بیرون == | |||
* این مدخل برگرفته شده از کتاب «باطن و تأویل قرآن» گفتگو با علیاکبر بابایی و دکتر محمد کاظم شاکری، کارشناس و مجری: مصطفی کریمی، قم، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزهٔ علمیه، ۱۳۸۱ش. | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
<references /> | <references /> | ||
{{پایان پاسخ}} | |||
{{شاخه | {{شاخه |
نسخهٔ ۲۸ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۲۳
این مقاله هماکنون به دست Rezapour در حال ویرایش است. |
در روايات ظاهر و باطن، مفاهيم ديگرى چون «حد» و «مطلع» هم مطرح شده است. اين اصطلاحات به چه معناست و چه ارتباطى با ظاهر و باطن دارند؟
شاكر: در برخى از روايات ظاهر و باطن، اين اصطلاحات نيز مطرح شده است كه قبل از بحث در باره ى معناى آنها، لازم مى دانم متن دو روايت را كه در آنها حد و مطلع مطرح شده است، بازگو كنم:
از ابن مسعود نقل شده است كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمودند:
(اُنْزِلَ القُرآنُ عَلى سَبَعه اَحْرُف لِكُلِّ حَرْف مِنْها ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ و لِكُلِ حَرف حَدٌ وَ لِكُلّ حَدٍّ مَطْلَعٌ) [۱]
تفسير صافى روايتى از حضرت على(عليه السلام) آورده است كه فرمود:
(مَا مِن آيَه اِلاَّ وَ لَها اَرْبَعه مَعان، ظَاهِرٌ وَ بَاطِنٌ وَ حَدٌّ و مَطْلَعٌ.) [۲]
برخى مانند فيض كاشانى گفته اند كه «حد و مطلع» تقريباً همان ظاهر و باطن هستند و تفاوتى با هم ندارند; يعنى منظور از حد همان ظاهر، و منظور از مطلع همان باطن است. امّا روايتى كه خود ايشان در تفسير صافى آورده است، با اين تحليل سازگار نيست; براى اين كه در اين روايت تصريح شده است كه براى هر آيه اى چهار معناست. در روايات همان طور كه دو اصطلاح ظاهر و باطن معنا شده، اصطلاحات حد و مطلع نيز تفسير شده است. در اين جا قبل از ارائه ى تحليل در مورد معناى حد و مطلع، چند روايت را يادآور مى شويم. در روايتى آمده است:
حد، منتهاى ظهور، و مطلع، مبدأ آن است. [۳]
در روايت ديگرى آمده است:
حد، حكم و مطلع، كيفيت استنباط حكم از قرآن است. [۴]
در روايت ديگرى چنين آمده است:
حد، احكام حلال و حرام، و مطلع، مراد خداوند از بنده است [۵] .
تحليل ما اين است كه حد، نهايت و منتهاى ظاهر آيات است و مطلع، مبدأ بطون قرآن. توضيح آن كه، كلام داراى سطوح مختلف ظهور است.
در مرتبه ى نخست، آنچه ظاهر است، الفاظ قرآن است، كه اين ظهور براى همه حاصل مى شود; حتى كسانى كه معناى قرآن را نمى فهمند. قبلا هم يادآور شديم كه در دو روايت، تلاوت ]= متلوّ[ به عنوان ظاهر قرآن معرفى شد.
در مرتبه ى بعد، ظهور مفردات قرآن رخ مى نمايد. هر لفظى با توجه به وضع و استعمال، معنايى را به ذهن متبادر مى سازد كه آن معناى متبادر به ذهن را معناى ظاهر لفظ مى گويند.
مرحله ى بعد، ظهور تركيبى است. وقتى لفظ در تركيب آمد، غير از ظهور تصورى اولى، ظهور تصديقى پيدا مى كند كه ممكن است با ظهور تصورى اش يكسان و يا تا حدودى متفاوت باشد; به طور مثال، ممكن است لفظ در معناى مجازى در جمله ظهور يابد، در حالى كه وقتى لفظ به تنهايى تصور مى شود، معناى حقيقى اش به ذهن متبادر مى شود.
و بالاخره ظهور نهايى كلام در صورتى شكل مى گيرد كه سياِ كلام و قراينِ متصل و منفصل و مربوط به آن، مورد توجه و دقت قرار گيرد و اين جاست كه معناى دقيقِ موردِ نظرِ متكلم شناخته مى شود و اين همان «حد» است; يعنى ظهور شكل گرفته و به تعبير ديگر، ظهور نهايى كلام.
با اين تحليل فرِ بين «ظاهر» و «حد» روشن مى شود; يكى اين كه، ظاهر داراى مراحل است كه حد، يك مرحله از ظاهر آن است و آن مرحله ى نهايى ظهور است و شايد اين كه در روايت فرموده اند: «حد منتهاست»، به همين معنا باشد. فرِ ديگر آن كه هر ظاهرى حجت نيست; ولى «حد»، حجّت است; يعنى ظهور نهايى كلام، همان چيزى است كه مقصود خداوند از آيه است و از اين رو، در روايت به «حكم خدا» تفسير شده است.
با اين توضيحات معلوم مى شود كه رابطه ى بين ظاهر و حد از نسب اربع منطقى، رابطه ى عموم و خصوص مطلق است; يعنى هر حدّى ظاهر است; امّا هر ظاهرى حد نيست.
حد از يك جهت منتهاى ظهورات لفظ است و از جهت ديگر، نقطه ى شروع براى رسيدن به بطون قرآن است. يعنى همان طور كه علامه طباطبايى در تشريح چگونگى كشف بطون قرآن فرمودند، در وراى ظاهر آيات، معناى وسيع ترى وجود دارد و باز در وراى آن باطن، معناى وسيع ترى هست، تا آن جا كه به حقيقت علم و اراده ى حق تعالى مى رسد كه «مطلعِ» قرآن است. شاهد بر اين مطلب آن كه در روايت نيز مطلع به «مبدأ ظهور» و «مراد خداوند» تفسير شده است. كسانى كه بتوانند مطالع آيات الهى را دريابند، خواهند توانست احكام ديگرى، غير از احكام ظاهرى قرآن، از بطون قرآن استخراج كنند; چنان كه نمونه هايى از آن را در روايات اهل بيت ملاحظه مى كنيم; و شايد به همين جهت است كه در روايت آمده است:
مطلع، كيفيت استنباط حكم از قرآن است.
ائمه ى اطهار(ع) با تكيه بر مطالع قرآن فرموده اند:
هيچ چيزى نيست كه در آن، دو كس اختلاف داشته باشند، جز آن كه اصلى در كتاب خدا دارد. [۶]
و نيز فرمودند:
هر گاه در باره ى چيزى با شما سخن گفتيم، از اصل آن در كتاب خدا بپرسيد. [۷]
نتيجه آن كه، ظاهر قرآن از تنزيل (لفظ) قرآن تا حد قرآن (ظهور نهايى كلام) و باطن آن، از حد تا مطلع است. در پايان اين بحث، براى نزديكى به ذهن، مثال ساده اى ذكر مى كنيم:
فرض كنيد آموزگارى در كلاس دوره ى ابتدايى به نوآموزان بگويد: «بچه ها! توجه داشته باشيد! كاغذهاى باطله را در كلاس نيندازيد». اين جمله داراى ظاهرى و باطنى است. كودكى ممكن است از اين جمله فقط ظاهرش را بفهمد و بعد از چند دقيقه، وقتى مدادش را مى تراشد، زوايد آن را روى سطح كلاس بريزد و آنگاه در پاسخ به اعتراض معلم بگويد: شما گفتيد كاغذ را در كلاس نريزيد; در باره ى تراشه هاى مداد چيزى نگفتيد! يا نوآموز ديگرى ممكن است كاغذهاى باطله اش را در كلاس نريزد; ولى بعداً در حياط مدرسه بريزد! بر كسى پوشيده نيست كه آموزگار غير از معناى ظاهر و محدود جمله اش (نهى از ريختن كاغذ در سطح كلاس) معناى وسيع ترى را قصد كرده است. از اين رو، معناى مورد نظر او، شامل ريختن هرگونه زباله و مواد زايد، چه در كلاس و چه در حياط مدرسه و حتّى در سطح خيابان و كوچه و بازار نيز مى شود. ولى طفل در اين سن، داراى عقلى جزئى نگر است.
ملاحظه مى كنيم چگونه ذهن انسان از يك ايده ى كلّى (در مثال ضرورت پاكيزه بودن محيط زندگى) به يك معناى محدود (نهى از ريختن كاغذ در كلاس) سير مى كند و در نهايت بر آن ايده ى محدود، لباس سخن مى پوشاند. سخن مذكور، تنزيلى از آن ايده ى كلّى (مطلع) است. معناى محدود (نهى از ريختن كاغذ) كه مدلول لفظ است، حد آن سخن است و بالاتر از آن، معناى محدود، معناى وسيع ترى است كه باطن آن سخن است.
ما در مقابل معارف قرآن كريم، همچون اطفال هستيم و خداوند در قرآن به زبان ساده با ما سخن گفته است، تا با تعقل و تدبّر به اعماِِ معارفِ آن راه يابيم. علامه طباطبايى در بحث ظاهر و باطن از كتاب قرآن در اسلام مى فرمايد:
]قرآن كريم[ تعليم خود را مناسب سطح ساده ترين فهم ها كه فهم عامه ى مردم است، قرار داده و با زبان ساده ى عمومى سخن گفته است. البته اين روش اين نتيجه را خواهد داد كه معارف عاليه ى معنويّه با زبان ساده ى عمومى بيان شود و ظواهر الفاظ، مطالب و وظايفى از سنخ حسّ و محسوس القا نمايد و معنويّات در پشت پرده ى ظواهر قرار گرفته، از پشت اين پرده، خود را فراخور حال افهام مختلفه به آنها نشان دهد و هر كس به حسب حال و اندازه ى درك خود، از آنها بهره مند شود. خداى متعال در كلام خود مى فرمايد: (إِنّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ * وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ) [۸] ; ما آن را قرآنى عربى قرار داديم، باشد كه بينديشيد. و همانا كه آن در كتاب اصلى ]=لوح محفوظ [به نزد ما سخت والا و پر حكمت است. [۹]
نتيجه ى سخن
در روايات، علاوه به ظاهر و باطن، براى قرآن كريم «حد» و «مطلع» نيز ذكر شده است كه مراد از حد، مرحله ى نهايىِ معناى ظاهرى و مراد از مطلع، مرحله ى اوّل از معناى باطنى است.
پیوند به بیرون
- این مدخل برگرفته شده از کتاب «باطن و تأویل قرآن» گفتگو با علیاکبر بابایی و دکتر محمد کاظم شاکری، کارشناس و مجری: مصطفی کریمی، قم، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزهٔ علمیه، ۱۳۸۱ش.
==منابع==