گناه سکوت امام علی(ع) در مسئله غصب خلافت: تفاوت میان نسخهها
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جز (ابرابزار) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
{{سوال}} | {{سوال}} | ||
با توجه به داستان غدیر و ولایت حضرت | با توجه به داستان غدیر و ولایت حضرت علی(ع) آیا عدم اهتمام آن حضرت پس از پیامبر(ص) در بازگرداندن خلافت و امامت از غاصبان غفلت ورزیدن در انجام واجبی که ترک آن روا نیست به حساب نمیآید؟ اگر بگویید او بر انجام این کار ناتوان بود چرا عذر خود را آشکار نکرد؟ | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
رفتار | رفتار سیاسی امام علی(ع) در دوران سخت و طاقت فرسای حکومت ۲۵ ساله خلفاء(۱۱–۳۵هـ) نشان از هوشیاری و تقوای الهی دارد. هر چند برخی از مخالفان اسلام از جمله ابوسفیان در صدد برآمدند تا از شرایط بوجود آمده بهره جسته و کینه خود را از اسلام و مسلمین بازستانند، ولی امام دست ردّ بر سینه آنها زد.<ref>ر. ک. الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۱۹۰، مؤسسه آل البیت(ع) داراحیاء التراث، ۱۴۱۳، هـ و نیز انساب الاشراف، بلا ذری، ج۲، ص۲۷۱، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۷هـ.</ref> امام به دلیل رعایت حفظ وحدت مسلمین و جلوگیری از تزلزل عقیدتی تازه مسلمانها، راه سکوت بلکه مدارای با خلفاء را در پیش گرفت، تا آنجا که گمان شد امام(ع) از عمل آنها راضی است.<ref>تصنیف نهج البلاغه، لبیب بیضون، چ۱، ص۳۲۵، مرکز النشر مکتب الاعلام الاسلامی، دوم، ۱۴۰۸.</ref> سکوت امام نه از سر ترس و عافیت طلبی بود که همه میدانستند انس وی به مرگ بیش از علاقه نوزاد به پستان مادر است.<ref>نهج البلاغه، خطبه ۵.</ref> بلکه از آن رو بود که قیام و شهادت در آن شرایط خاص، تنها به زیان اسلام بود. امام در دفاع از روش خردمندانه اش میگوید: | ||
دیدم صبر بر آن بهتر از تفرقه میان مسلمین و ریختن خونشان است مردم تازه مسلمانند و دین مانند مشکی که تکان داده میشود، کوچکترین سستی آن را تباه میکند و کوچکترین فردی آن را وارونه مینماید.<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۳۰۸، داراحیاء التراث العربی، بیروت دوم، ۱۳۸۵ هـ.</ref> | |||
امام و اعتراض در برابر غصب خلافت | امام و اعتراض در برابر غصب خلافت | ||
سیاست سکوت و مدارای امام، مانع از آن نبود که اعتراض خود را به صورتهای گوناگون نشان دهد برخی از شیوههای امام در این مبارزه عبارتند از: | |||
الف: | الف: بیان دلایل برتری خویش؛ امام(ع) پس از آن که برخی با ابوبکر در سقیفه بنی ساعده بیعت نمود، به بیان حق مسلم خود درباره خلافت و نکوهش بیعت آنها پرداخت.<ref>مروج الذهب، مسعودی، ج۲، ص۳۰۷، دارالمعرفه، بیروت، ۱۴۰۳.</ref> و فضایل خود را برای اَحقّ بودن نسبت به خلافت برشمرد.<ref>الامامه و السیاسه، ابن قتییه، ج۱، ص۲۹، انتشارات شریف الرضی، قم، ۱۳۷۱ش.</ref> در نهج البلاغه درباره اولویت امام برای خلافت به سه اصل استدلال شده است: اوّل وصیت و نص رسول خدا (در خطبه شماره ۲)، دوّم شایستگی علی(ع) و اینکه جامه خلافت تنها زیبنده اندام اوست (در خطبه شماره ۳ معروف به شقشقیه) سوم روابط نزدیک نسبی و روحی آن حضرت با رسول خدا(ص) (در خطبه ۱۹۵).<ref>ر. ک. سیری در نهج البلاغه، شهید مطهری، ص۱۴۶، صدرا، تهران.</ref> | ||
ب: | ب: خودداری از بیعت داوطلبانه؛ امام پس از افشاگری نسبت به عدم صلاحیت ابوبکر برای خلافت، از بیعت با وی امتناع نمود. و در پاسخ عمر که وی را تهدید به بیعت نمود، پاسخ داد: (از شتر خلافت) شیری را بدوش که برای تو نیز سهمی از آن است، امروز برای ابوبکر خلافتش را محکم کن تا فردا به تو بازگرداند.<ref>الامامه و السیاسه، ابن قتییه، ج۱، ص۲۹.</ref> بیشتر متفکران بر این باورند که بیعت اجباری امام با ابوبکر، پس از شهادت حضرت زهراء(س) بوده که تقریباً شش ماه از زمان خلافت وی گذشته بوده است.<ref>همان، ص۳۱–۳۲، و نیز مروج الذهب، مسعودی، ج۲، ص۳۰۸–۳۰۹، و الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، چ ۲، ص۱۰ و ۱۴.</ref> امام در پاسخ نامه ای از معاویه، چگونگی بیعت تحمیلی خود را شرح میدهد: گفتی مرا چون شتری بینی، مهار کرده میراندند تا بیعت کنم، به خدا که خواستی نکوهش کنی، ستودی، و خواستی رسوا سازی ولی خود را رسوا نمودی. مسلمان را چه نقصان که مظلوم باشد و در دین خود بی گمان؟ یقینش استوار و از دو دلی به کنار؟<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۸.</ref> | ||
ج: انتقاد از | ج: انتقاد از عملکرد خلفا؛ انتقادهای امام از خلفا به دو صورت کلی و مشخص بوده است. انتقاد مشخص از ابوبکر، در دو جمله خلاصه شده یکی اینکه ابوبکر با وجود شایستگی امام، لباس خلافت را بر تن نموده است. و دیگر اینکه چرا در همان حال که خود را شایسته خلافت نمیدانسته، زمینه خلافت عمر را فراهم نموده است.<ref>همان، خطبه سوم معروف به شقشقیه.</ref> در جای دیگر از همین خطبه دو خصوصیت اخلاقی عمر را مورد انتقاد قرار میدهد، یکی خشونت و سختگیری عمر و دیگری اشتباه و پوزش طلبی وی.<ref>همان.</ref> درباره عثمان نیز مجموعاً شانزده بار از وی سخن به میان آمده که بیشتر آنها درباره حادثه قتل عثمان است. | ||
د: اتمام حجت با انصار و | د: اتمام حجت با انصار و مهاجرین؛ امام جهت بازگرداندن خلافت به مسیر اصلی و احقاق حق خود، با بهرهگیری از شخصیت والای حضرت زهرا همراه وی شبانه به در خانه مهاجران و انصار رفته و پس از جلب نظرشان، از آنها میخواست تا سرهای خود را به نشانه بیعت و از جان گذشتگی تراشیده و سحرگاهان آمادگی خود را آشکار نمایند، امّا جز چند نفر انگشت شمار، کسی به پیمان خود وفا نکرد.<ref>ر. ک. کتاب سلیم بن قیس هلالی، به تحقیق علماء الدین موسوی، مؤسسه البعثه، ۱۴۰۷ هـ و این واقعه با اندکی تفاوت در تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱ و الامامه و السیاسه، ابن قتییه، ج۱، ص۱۲، آورده است.</ref> | ||
{{پایان پاسخ}} | {{پایان پاسخ}} | ||
* '' | == مطالعه بیشتر == | ||
* '' | * ''سیری در نهج البلاغه''، استاد شهید مرتضی مطهری، بخش پنجم اهل بیت و خلافت، صدرا. | ||
* ''تلخیص الشافی''، شیخ طوسی، ج۳، ص۷۲–۸۶، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۹۴ق. | |||
==منابع== | == منابع == | ||
{{پانویس|۲}} | |||
{{شاخه | {{شاخه | ||
| شاخه اصلی = | | شاخه اصلی = | ||
|شاخه فرعی۱ = | |شاخه فرعی۱ = | ||
|شاخه فرعی۲ = | |شاخه فرعی۲ = | ||
|شاخه فرعی۳ = | |شاخه فرعی۳ = | ||
}} | }} | ||
{{تکمیل مقاله | {{تکمیل مقاله | ||
| شناسه = | | شناسه = | ||
| تیترها = | | تیترها = | ||
| ویرایش = | | ویرایش = | ||
| لینکدهی = | | لینکدهی = | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| نمایه = | | نمایه = | ||
| تغییر مسیر = | | تغییر مسیر = | ||
| ارجاعات = | | ارجاعات = | ||
| بازبینی = | | بازبینی = | ||
| تکمیل = | | تکمیل = | ||
| اولویت = | | اولویت = | ||
| کیفیت = | | کیفیت = | ||
}} | }} | ||
{{پایان متن}} | {{پایان متن}} |
نسخهٔ ۲۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۱۶
با توجه به داستان غدیر و ولایت حضرت علی(ع) آیا عدم اهتمام آن حضرت پس از پیامبر(ص) در بازگرداندن خلافت و امامت از غاصبان غفلت ورزیدن در انجام واجبی که ترک آن روا نیست به حساب نمیآید؟ اگر بگویید او بر انجام این کار ناتوان بود چرا عذر خود را آشکار نکرد؟
رفتار سیاسی امام علی(ع) در دوران سخت و طاقت فرسای حکومت ۲۵ ساله خلفاء(۱۱–۳۵هـ) نشان از هوشیاری و تقوای الهی دارد. هر چند برخی از مخالفان اسلام از جمله ابوسفیان در صدد برآمدند تا از شرایط بوجود آمده بهره جسته و کینه خود را از اسلام و مسلمین بازستانند، ولی امام دست ردّ بر سینه آنها زد.[۱] امام به دلیل رعایت حفظ وحدت مسلمین و جلوگیری از تزلزل عقیدتی تازه مسلمانها، راه سکوت بلکه مدارای با خلفاء را در پیش گرفت، تا آنجا که گمان شد امام(ع) از عمل آنها راضی است.[۲] سکوت امام نه از سر ترس و عافیت طلبی بود که همه میدانستند انس وی به مرگ بیش از علاقه نوزاد به پستان مادر است.[۳] بلکه از آن رو بود که قیام و شهادت در آن شرایط خاص، تنها به زیان اسلام بود. امام در دفاع از روش خردمندانه اش میگوید:
دیدم صبر بر آن بهتر از تفرقه میان مسلمین و ریختن خونشان است مردم تازه مسلمانند و دین مانند مشکی که تکان داده میشود، کوچکترین سستی آن را تباه میکند و کوچکترین فردی آن را وارونه مینماید.[۴]
امام و اعتراض در برابر غصب خلافت
سیاست سکوت و مدارای امام، مانع از آن نبود که اعتراض خود را به صورتهای گوناگون نشان دهد برخی از شیوههای امام در این مبارزه عبارتند از:
الف: بیان دلایل برتری خویش؛ امام(ع) پس از آن که برخی با ابوبکر در سقیفه بنی ساعده بیعت نمود، به بیان حق مسلم خود درباره خلافت و نکوهش بیعت آنها پرداخت.[۵] و فضایل خود را برای اَحقّ بودن نسبت به خلافت برشمرد.[۶] در نهج البلاغه درباره اولویت امام برای خلافت به سه اصل استدلال شده است: اوّل وصیت و نص رسول خدا (در خطبه شماره ۲)، دوّم شایستگی علی(ع) و اینکه جامه خلافت تنها زیبنده اندام اوست (در خطبه شماره ۳ معروف به شقشقیه) سوم روابط نزدیک نسبی و روحی آن حضرت با رسول خدا(ص) (در خطبه ۱۹۵).[۷]
ب: خودداری از بیعت داوطلبانه؛ امام پس از افشاگری نسبت به عدم صلاحیت ابوبکر برای خلافت، از بیعت با وی امتناع نمود. و در پاسخ عمر که وی را تهدید به بیعت نمود، پاسخ داد: (از شتر خلافت) شیری را بدوش که برای تو نیز سهمی از آن است، امروز برای ابوبکر خلافتش را محکم کن تا فردا به تو بازگرداند.[۸] بیشتر متفکران بر این باورند که بیعت اجباری امام با ابوبکر، پس از شهادت حضرت زهراء(س) بوده که تقریباً شش ماه از زمان خلافت وی گذشته بوده است.[۹] امام در پاسخ نامه ای از معاویه، چگونگی بیعت تحمیلی خود را شرح میدهد: گفتی مرا چون شتری بینی، مهار کرده میراندند تا بیعت کنم، به خدا که خواستی نکوهش کنی، ستودی، و خواستی رسوا سازی ولی خود را رسوا نمودی. مسلمان را چه نقصان که مظلوم باشد و در دین خود بی گمان؟ یقینش استوار و از دو دلی به کنار؟[۱۰]
ج: انتقاد از عملکرد خلفا؛ انتقادهای امام از خلفا به دو صورت کلی و مشخص بوده است. انتقاد مشخص از ابوبکر، در دو جمله خلاصه شده یکی اینکه ابوبکر با وجود شایستگی امام، لباس خلافت را بر تن نموده است. و دیگر اینکه چرا در همان حال که خود را شایسته خلافت نمیدانسته، زمینه خلافت عمر را فراهم نموده است.[۱۱] در جای دیگر از همین خطبه دو خصوصیت اخلاقی عمر را مورد انتقاد قرار میدهد، یکی خشونت و سختگیری عمر و دیگری اشتباه و پوزش طلبی وی.[۱۲] درباره عثمان نیز مجموعاً شانزده بار از وی سخن به میان آمده که بیشتر آنها درباره حادثه قتل عثمان است.
د: اتمام حجت با انصار و مهاجرین؛ امام جهت بازگرداندن خلافت به مسیر اصلی و احقاق حق خود، با بهرهگیری از شخصیت والای حضرت زهرا همراه وی شبانه به در خانه مهاجران و انصار رفته و پس از جلب نظرشان، از آنها میخواست تا سرهای خود را به نشانه بیعت و از جان گذشتگی تراشیده و سحرگاهان آمادگی خود را آشکار نمایند، امّا جز چند نفر انگشت شمار، کسی به پیمان خود وفا نکرد.[۱۳]
مطالعه بیشتر
- سیری در نهج البلاغه، استاد شهید مرتضی مطهری، بخش پنجم اهل بیت و خلافت، صدرا.
- تلخیص الشافی، شیخ طوسی، ج۳، ص۷۲–۸۶، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۹۴ق.
منابع
- ↑ ر. ک. الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۱۹۰، مؤسسه آل البیت(ع) داراحیاء التراث، ۱۴۱۳، هـ و نیز انساب الاشراف، بلا ذری، ج۲، ص۲۷۱، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۷هـ.
- ↑ تصنیف نهج البلاغه، لبیب بیضون، چ۱، ص۳۲۵، مرکز النشر مکتب الاعلام الاسلامی، دوم، ۱۴۰۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۵.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۳۰۸، داراحیاء التراث العربی، بیروت دوم، ۱۳۸۵ هـ.
- ↑ مروج الذهب، مسعودی، ج۲، ص۳۰۷، دارالمعرفه، بیروت، ۱۴۰۳.
- ↑ الامامه و السیاسه، ابن قتییه، ج۱، ص۲۹، انتشارات شریف الرضی، قم، ۱۳۷۱ش.
- ↑ ر. ک. سیری در نهج البلاغه، شهید مطهری، ص۱۴۶، صدرا، تهران.
- ↑ الامامه و السیاسه، ابن قتییه، ج۱، ص۲۹.
- ↑ همان، ص۳۱–۳۲، و نیز مروج الذهب، مسعودی، ج۲، ص۳۰۸–۳۰۹، و الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، چ ۲، ص۱۰ و ۱۴.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۲۸.
- ↑ همان، خطبه سوم معروف به شقشقیه.
- ↑ همان.
- ↑ ر. ک. کتاب سلیم بن قیس هلالی، به تحقیق علماء الدین موسوی، مؤسسه البعثه، ۱۴۰۷ هـ و این واقعه با اندکی تفاوت در تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱ و الامامه و السیاسه، ابن قتییه، ج۱، ص۱۲، آورده است.