حیات الهی از منظر قرآن و حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

(جایگزینی متن - ' | ارجاعات =' به ' | ارجاعات = | بازبینی نویسنده = ')
جز (جایگزینی متن - '|شاخه فرعی' به '| شاخه فرعی')
خط ۲۰: خط ۲۰:
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
|شاخه فرعی۱ = خداشناسی در قرآن
| شاخه فرعی۱ = خداشناسی در قرآن
|شاخه فرعی۲ = اسماء و صفات الهی
| شاخه فرعی۲ = اسماء و صفات الهی
|شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله

نسخهٔ ‏۱۸ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۲۶

سؤال

به صورت مختصر حیات الهی (صفت حی) از منظر قرآن و حدیث را تبیین فرمایید؟

صفات خداوند بر دو دسته است: ۱. صفات سلبی؛ ۲. صفات ثبوتی.

صفات ثبوتی هم خود بر دو قسمند: ۱. صفات ذات؛ ۲. صفات افعال.

یکی از صفات خداوند صفت حی و حیات است که جزء صفات ثبوتی ذاتی خداوند است. یعنی خداوند حی است و حیات خداوند هم عین ذات اوست، در قرآن آیات زیادی دلالت بر حیات الهی دارند از جمله: ﴿اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ؛ خداست که معبودی جز او نیست، زنده و برپادارنده است.(بقره:۲۵۵) ﴿وَتَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ؛ و به آن زنده که نمی‌میرد توکل کن.(فرقان:۵۸)

بعضی چنین می‌پندارند که موجود زنده به چیزی گفته می‌شود که دارای نمو، تغذیه، تولید مثل، جذب و دفع، حس و حرکت باشد و این تفسیر از حیات در مورد خداوند کاملا نادرست است؛ بلکه حیات به معنای وسیع و واقعی عبارت است از علم و قدرت؛ بنابراین وجودی که دارای علم و قدرت بی‌پایان است، دارای حیات کامل است. پس حیات خداوند همان علم و قدرت او است. اما نمو و تغذیه و... از آثار موجود زنده ناقص است.[۱] لذا حیات خداوند، ذاتی، ازلی، ابدی، تغییرناپذیر و خالی از هرگونه نقص و محدودیت است، و بیانگر احاطه علمی او به هر چیز و توانایی بر هر کار است.[۲]

در روایات معصومین(ع) درباره صفت «حی» توضیحات زیادی آمده است. امام باقر (ع) می‌فرماید: «كَانَ حَيّاً بِلاَ حَيَاةٍ حَادِثَةٍ»[۳] یعنی خداوند همواره زنده بود بدون آنکه حیات بر او عارض شود. در شرح این حدیث گفته شده است: حیات کبریایی او عین ذات و عین صفات کمال اوست و هرگز محکوم به حیات عاریتی و عارضی نخواهد بود. همچنان‌که بشر حیات او مانند وجود و هستی او، عاریتی می‌باشد و پیوسته در معرض حوادث قرار می‌گیرد.[۴]


منابع

  1. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ نهم، ۱۳۷۰، ج۲، ص۱۹۲.
  2. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، قم، انتشارات مطبوعاتی هدف، چاپ سوم، ۱۳۷۳، ج۴، ص۲۰۲.
  3. الشیخ کلینی، الکافی، اسلامیه، ج۱، ص۸۹، ح۳.
  4. سید محمد حسین همدانی، درخشان پرتوی از اصول کافی، علمیه قم، ج۲، ص۱۰۴.