قضا و قدر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶: | خط ۶: | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
== معنای قدر == | |||
قَدْر و قَدَر به معنای اندازه است و تقدیر، به معنای ایجاد اندازه و مقدار شیء است.<ref>ابن فارس، المقاییس اللغه، ج۵، ص۶۳، همچنین المفردات، راغب، ص۳۹۵.</ref> مقصود از تقدیر الهی این است که خداوند برای هر پدیدهای، اندازه و حدودِ کمی و کیفی و زمانی و مکانی خاصّی قرار داده است که تحت تأثیر عوامل تدریجی، تحقق مییابد.<ref name=":1">ر. ک. مصباح یزدی، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۰، ج۱، ص۱۸۰.</ref> | |||
مرحله قَدَر مقدم بر قضاء است. مرحله قدر مرحله اندازهگیری و فراهم کردن اسباب و زمینه کار است و مرحله قضاء، مرحله پایان کار و یکسره شدن کار است. | |||
=== تقدیر علمی === | |||
تقدیر علمی این است که، خدا میداند که هر چیزی، در چه زمان و مکانی و به چه صورت تحقق مییابد. به عبارتی، علم داشتن خدا به فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط پیدایش پدیدهها و نیز علم به وقوع حتمی آنها را قضاء و قدر علمی میگویند. لازم است ذکر شود، این معنا از قضا و قدر منافاتی با اختیار انسان ندارد. زیرا وقتی که خدا میداند که مثلاً انسان فلان گناه را انجام میدهد، میکند یا فلان ثواب را معنایش جبر نیست؛ بلکه از جمله قَدَرها و مقدرها همین است که انسان از مجاری اختیار و انتخابِ خود، افعالش را انجام دهد و اگر خلاف این باشد، خلاف تقدیر الهی است. خلاصه چون خدا میداند که هر انسانی با اراده و اختیارِ خود چه میکند؛ لذا با همین صورت و ویژگیها، در علم الهی آمده است. | |||
=== تقدیر عینی === | |||
به این معنا که برای شیء در خارج اندازهای ایجاد میشود و حدود آن معین میشود؛ و اینکه شیء در چه شرائطی و با چه خصوصیاتی و از چه مجرائی باید تحقق یابد. چنانکه همه موجودات این عالم دارای حدود و قیود و مشخصات خاصی میباشند و هیچ موجودی نامحدود نیست؛ حتی افعال اختیاری انسان دارای حدود و شرائطی است. مثلاً با دست یا چشم نمیشود حرف زد؛ و دهان هم دارای شرائطی است و اسباب و جهاز مخصوص خودش را طلب میکند که عبارتند از ششها و حنجرهها و زبان و دندان و لب و… همگی باید سالم باشند تا انسان بتواند حرف بزند؛ و همینطور، سایر اعمال و افعال انسانی و دیگر موجود است که همگی دارای حدود و قیودی هستند. خداوند متعال فرموده که انسان در کره زمین باشد نه کرهای دیگر. یا خواسته که به این شکل و قیافه باشد. یا برخیها را مرد و برخیها را زن، یا بعضیها سفید و برخیها سیاه و… و صدها تقدیر دیگر الهی که همگی معین و منظم و حساب شدهاند. حتی همین اعمال و رفتار کرداری که از ما صادر میشود، علاوه بر اینکه جبراً اعضا و جوارحی که در این رابطه لازم است به ما داده است تا فلان کار را انجام دهیم، همینطور مقدر فرموده که این افعال و رفتار انسانها با قید اختیار و آزادی و انتخاب خودشان صورت گیرد. به عبارتی ما جبراً دارای خصوصیت انتخاب و قدرت و تصمیمگیری و اختیار هستیم. پس در اینجا هم جای توهم جبر در اعمال اختیاری انسان نیست. | |||
== معنای قضا == | == معنای قضا == | ||
کلمه قضاء در لغت به معنای فیصله دادن است حال فعل باشد یا گفتار، به خداوند نسبت داده شود یا به غیر خدا.<ref>المفردات، راغب اصفهانی، ص۴۰۶.</ref> همچنین به معنای یکسره کردن و به انجام رساندن و داوری کردن استعمال میشود.<ref name=":0">ر. ک. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج۱، ص۱۸۰ و آموزش فلسفه، ج۲، ص۴۰۸.</ref> کلمه قاضی نیز بر همین معنا بوده و از آن جهت که میان دو طرف، حکم میکند و به کار آنها فیصله میدهد. به او قاضی میگویند.<ref name=":0" /> | کلمه قضاء در لغت به معنای فیصله دادن است حال فعل باشد یا گفتار، به خداوند نسبت داده شود یا به غیر خدا.<ref>المفردات، راغب اصفهانی، ص۴۰۶.</ref> همچنین به معنای یکسره کردن و به انجام رساندن و داوری کردن استعمال میشود.<ref name=":0">ر. ک. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج۱، ص۱۸۰ و آموزش فلسفه، ج۲، ص۴۰۸.</ref> کلمه قاضی نیز بر همین معنا بوده و از آن جهت که میان دو طرف، حکم میکند و به کار آنها فیصله میدهد. به او قاضی میگویند.<ref name=":0" /> | ||
خط ۱۵: | خط ۲۵: | ||
* به معنای اعلام و خبر دادن: {{قرآن|وَ قَضَیْنا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ|سوره=اسراء|آیه=۴|ترجمه=ما به بنی اسرائیل در کتاب خبر دادیم.}} | * به معنای اعلام و خبر دادن: {{قرآن|وَ قَضَیْنا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ|سوره=اسراء|آیه=۴|ترجمه=ما به بنی اسرائیل در کتاب خبر دادیم.}} | ||
اما قضاء الهی، در اصطلاح متکلمان و علمای علم کلام به خصوص، در مباحث جبر و اختیار، عبارت است از به مرحله نهایی و حتمی رسیدن پدیدهای که تمام مقدمات و اسباب و شرایطش فراهم شده است. | اما قضاء الهی، در اصطلاح متکلمان و علمای علم کلام به خصوص، در مباحث جبر و اختیار، عبارت است از به مرحله نهایی و حتمی رسیدن پدیدهای که تمام مقدمات و اسباب و شرایطش فراهم شده است. منظور از قضاء الهی این است که پس از فراهم شدن مقدمات، اسباب و شرایط یک پدیده آنرا به مرحله نهایی و حتمی میرساند.<ref name=":1" />{{مطالعه بیشتر}} | ||
{{مطالعه بیشتر}} | |||
== مطالعه بیشتر == | == مطالعه بیشتر == |
نسخهٔ ۹ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۳۷
این مقاله هماکنون به دست Rezapour در حال ویرایش است. |
قضا و قدر چیست؟
معنای قدر
قَدْر و قَدَر به معنای اندازه است و تقدیر، به معنای ایجاد اندازه و مقدار شیء است.[۱] مقصود از تقدیر الهی این است که خداوند برای هر پدیدهای، اندازه و حدودِ کمی و کیفی و زمانی و مکانی خاصّی قرار داده است که تحت تأثیر عوامل تدریجی، تحقق مییابد.[۲]
مرحله قَدَر مقدم بر قضاء است. مرحله قدر مرحله اندازهگیری و فراهم کردن اسباب و زمینه کار است و مرحله قضاء، مرحله پایان کار و یکسره شدن کار است.
تقدیر علمی
تقدیر علمی این است که، خدا میداند که هر چیزی، در چه زمان و مکانی و به چه صورت تحقق مییابد. به عبارتی، علم داشتن خدا به فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط پیدایش پدیدهها و نیز علم به وقوع حتمی آنها را قضاء و قدر علمی میگویند. لازم است ذکر شود، این معنا از قضا و قدر منافاتی با اختیار انسان ندارد. زیرا وقتی که خدا میداند که مثلاً انسان فلان گناه را انجام میدهد، میکند یا فلان ثواب را معنایش جبر نیست؛ بلکه از جمله قَدَرها و مقدرها همین است که انسان از مجاری اختیار و انتخابِ خود، افعالش را انجام دهد و اگر خلاف این باشد، خلاف تقدیر الهی است. خلاصه چون خدا میداند که هر انسانی با اراده و اختیارِ خود چه میکند؛ لذا با همین صورت و ویژگیها، در علم الهی آمده است.
تقدیر عینی
به این معنا که برای شیء در خارج اندازهای ایجاد میشود و حدود آن معین میشود؛ و اینکه شیء در چه شرائطی و با چه خصوصیاتی و از چه مجرائی باید تحقق یابد. چنانکه همه موجودات این عالم دارای حدود و قیود و مشخصات خاصی میباشند و هیچ موجودی نامحدود نیست؛ حتی افعال اختیاری انسان دارای حدود و شرائطی است. مثلاً با دست یا چشم نمیشود حرف زد؛ و دهان هم دارای شرائطی است و اسباب و جهاز مخصوص خودش را طلب میکند که عبارتند از ششها و حنجرهها و زبان و دندان و لب و… همگی باید سالم باشند تا انسان بتواند حرف بزند؛ و همینطور، سایر اعمال و افعال انسانی و دیگر موجود است که همگی دارای حدود و قیودی هستند. خداوند متعال فرموده که انسان در کره زمین باشد نه کرهای دیگر. یا خواسته که به این شکل و قیافه باشد. یا برخیها را مرد و برخیها را زن، یا بعضیها سفید و برخیها سیاه و… و صدها تقدیر دیگر الهی که همگی معین و منظم و حساب شدهاند. حتی همین اعمال و رفتار کرداری که از ما صادر میشود، علاوه بر اینکه جبراً اعضا و جوارحی که در این رابطه لازم است به ما داده است تا فلان کار را انجام دهیم، همینطور مقدر فرموده که این افعال و رفتار انسانها با قید اختیار و آزادی و انتخاب خودشان صورت گیرد. به عبارتی ما جبراً دارای خصوصیت انتخاب و قدرت و تصمیمگیری و اختیار هستیم. پس در اینجا هم جای توهم جبر در اعمال اختیاری انسان نیست.
معنای قضا
کلمه قضاء در لغت به معنای فیصله دادن است حال فعل باشد یا گفتار، به خداوند نسبت داده شود یا به غیر خدا.[۳] همچنین به معنای یکسره کردن و به انجام رساندن و داوری کردن استعمال میشود.[۴] کلمه قاضی نیز بر همین معنا بوده و از آن جهت که میان دو طرف، حکم میکند و به کار آنها فیصله میدهد. به او قاضی میگویند.[۴]
قضاء در اصطلاح قرآنی به سه معنا به کار رفته است:[۵]
- قضاء به معنای خلق، آفرینش و پایان کار است. خداوند متعال میفرماید:﴿وَ قَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ؛ آسمانهای هفتگانه را در دو روز خلق کرده و به پایان رساند.﴾(فصلت:۱۲)
- به معنای الزامیکردن و واجب کردن حکم: ﴿وَ قَضی رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ؛ پروردگارت حکم کرده (امر کرده) که جز او را نپرستید..﴾(اسراء:۲۳)
- به معنای اعلام و خبر دادن: ﴿وَ قَضَیْنا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ؛ ما به بنی اسرائیل در کتاب خبر دادیم.﴾(اسراء:۴)
اما قضاء الهی، در اصطلاح متکلمان و علمای علم کلام به خصوص، در مباحث جبر و اختیار، عبارت است از به مرحله نهایی و حتمی رسیدن پدیدهای که تمام مقدمات و اسباب و شرایطش فراهم شده است. منظور از قضاء الهی این است که پس از فراهم شدن مقدمات، اسباب و شرایط یک پدیده آنرا به مرحله نهایی و حتمی میرساند.[۲]
مطالعه بیشتر
- مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج۲، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۵.
- ربانی گلپایگانی، علی، جبر و اختیار، مؤسسه تحقیقاتی سید الشهداء، ۱۳۶۸.
منابع
- ↑ ابن فارس، المقاییس اللغه، ج۵، ص۶۳، همچنین المفردات، راغب، ص۳۹۵.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ر. ک. مصباح یزدی، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۰، ج۱، ص۱۸۰.
- ↑ المفردات، راغب اصفهانی، ص۴۰۶.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ر. ک. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج۱، ص۱۸۰ و آموزش فلسفه، ج۲، ص۴۰۸.
- ↑ حلی، کشف المراد، مؤسسه نشر اسلامی، ص۳۱۵.