مفهوم آیات نفی کننده معجزه برای پیامبر(ص): تفاوت میان نسخه‌ها

(جایگزینی متن - 'هٔ' به 'ه')
(اصلاح سؤال)
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
خداوند برای این که مردم هلاک نشوند برای پیامبرش محمّد(ص) نفرستاد. چرا که طبق آیاتی از قرآن کریم معجزه سبب هلاکت و ازبین رفتن مردم با عذاب الهی خواهد شد، آیا این سخن منطقی است؟
خداوند برای این که مردم هلاک نشوند برای پیامبرش محمّد(ص)، معجزه‌ای نفرستاد. چرا که طبق آیاتی از قرآن کریم معجزه سبب هلاکت و ازبین رفتن مردم با عذاب الهی خواهد شد! آیا این سخن منطقی است؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
خط ۲۱: خط ۲۱:
در [[سوره اسراء]] آمده است {{قرآن|سبحان الذی اسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا انّه هو السمیع البصیر|ترجمه=پاک و منزه است خدایی که بنده‌اش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد اقصی که گردا گردش را پر برکت ساختیم برد، تا آیات خود را به او نشان دهیم او شنوا و بینا است|سوره=اسراء|آیه=۱}}
در [[سوره اسراء]] آمده است {{قرآن|سبحان الذی اسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا انّه هو السمیع البصیر|ترجمه=پاک و منزه است خدایی که بنده‌اش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد اقصی که گردا گردش را پر برکت ساختیم برد، تا آیات خود را به او نشان دهیم او شنوا و بینا است|سوره=اسراء|آیه=۱}}


بدون شک، رفتن از [[مسجد الحرام]] به[[مسجد الاقصی]] و از آن فراتر رفتن به آسمان‌ها، مخصوصاً در شرایط آن زمان یک امر خارق‌العاده بوده است، و روایات اسلامی نشان می‌دهد که مردم از طریق اخباری که پیامبر(ص) از کاروان‌هایی که در مسیر راه [[مکه]] و [[شام]] بودند، در جریان این امر قرار گرفتند.<ref>طبرسی، مجمع البیان، تهران: انتشارات ناصر خسرو، ج۶، ص۳۹۵.</ref>
بدون شک، رفتن از [[مسجد الحرام]] به [[مسجد الاقصی]] و از آن فراتر رفتن به آسمان‌ها، مخصوصاً در شرایط آن زمان یک امر خارق‌العاده بوده است، و روایات اسلامی نشان می‌دهد که مردم از طریق اخباری که پیامبر(ص) از کاروان‌هایی که در مسیر راه [[مکه]] و [[شام]] بودند، در جریان این امر قرار گرفتند.<ref>طبرسی، مجمع البیان، تهران: انتشارات ناصر خسرو، ج۶، ص۳۹۵.</ref>


=== اخبار از توطئه یهود ===
=== اخبار از توطئه یهود ===
خط ۴۰: خط ۴۰:
{{قرآن|وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآیاتِ إِلاَّ أَنْ کَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَ آتَیْنا ثَمُودَ النَّاقَه مُبْصِرَه فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرْسِلُ بِالْآیاتِ إِلاَّ تَخْویفاً|ترجمه=هیچ چیز مانع ما نبود که این معجزات (درخواستی بهانه جویان) را بفرستیم، جز اینکه پیشینیان (که همین درخواست‌ها را داشتند، و با ایشان هماهنگ بودند)، آن را تکذیب کردند (از جمله) ما به (قوم) ثمود، ناقه دادیم (معجزه‌ه‌ای) که روشنگر بود اما بر آن ستم کردند (و ناقه را کشتند). ما معجزات را فقط برای بیم دادن می‌فرستیم‏|سوره=اسراء|آیه=۵۹}}
{{قرآن|وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآیاتِ إِلاَّ أَنْ کَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَ آتَیْنا ثَمُودَ النَّاقَه مُبْصِرَه فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرْسِلُ بِالْآیاتِ إِلاَّ تَخْویفاً|ترجمه=هیچ چیز مانع ما نبود که این معجزات (درخواستی بهانه جویان) را بفرستیم، جز اینکه پیشینیان (که همین درخواست‌ها را داشتند، و با ایشان هماهنگ بودند)، آن را تکذیب کردند (از جمله) ما به (قوم) ثمود، ناقه دادیم (معجزه‌ه‌ای) که روشنگر بود اما بر آن ستم کردند (و ناقه را کشتند). ما معجزات را فقط برای بیم دادن می‌فرستیم‏|سوره=اسراء|آیه=۵۹}}


دلیل اینکه خدا، معجزاتی که کفار پیشنهاد می‌کنند را نمی‌فرستد، این است که با توجه به اینکه گذشتگان (اولین) با آمدن معجزات پیشنهادی خود باز هم کفر ورزیدند، این‌ها نیز بعد از دیدن معجزه و آیات پیشنهادی خود [[ایمان]] نخواهند آورد و در نتیجه مانند گذشتگان به[[عذاب الهی]] هلاک یا عذاب شدید مبتلا شوند، هم چنان‌که پیشینیان به عذاب مبتلا شدند.
دلیل اینکه خدا، معجزاتی که کفار پیشنهاد می‌کنند را نمی‌فرستد، این است که با توجه به اینکه گذشتگان (اولین) با آمدن معجزات پیشنهادی خود باز هم کفر ورزیدند، این‌ها نیز بعد از دیدن معجزه و آیات پیشنهادی خود [[ایمان]] نخواهند آورد و در نتیجه مانند گذشتگان به [[عذاب الهی]] هلاک یا عذاب شدید مبتلا شوند، هم چنان‌که پیشینیان به عذاب مبتلا شدند.


[[علامه طباطبایی]] می‌فرماید: از آنجا که معجزات پیشنهادی هیچ گونه مصلحتی نداشته و هیچ‌یک به آن ایمان نمی‌آوردند، از این نظر خدا آن آیات را نفرستاد.<ref>طباطبایی، سیّد محمدحسین؛ المیزان، ترجمه: موسوی همدانی، محمدباقرقم، جامعه مدرسین، ج‏۱۳، ص: ۱۸۶</ref>
[[علامه طباطبایی]] می‌فرماید: از آنجا که معجزات پیشنهادی هیچ گونه مصلحتی نداشته و هیچ‌یک به آن ایمان نمی‌آوردند، از این نظر خدا آن آیات را نفرستاد.<ref>طباطبایی، سیّد محمدحسین؛ المیزان، ترجمه: موسوی همدانی، محمدباقرقم، جامعه مدرسین، ج‏۱۳، ص: ۱۸۶</ref>
خط ۷۱: خط ۷۱:
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
|شاخه فرعی۱ = اعجاز قرآن
| شاخه فرعی۱ = اعجاز قرآن
|شاخه فرعی۲ =
| شاخه فرعی۲ =
|شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
خط ۸۴: خط ۸۴:
  | تغییر مسیر = شد
  | تغییر مسیر = شد
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
| بازبینی نویسنده =
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۵۷

سؤال

خداوند برای این که مردم هلاک نشوند برای پیامبرش محمّد(ص)، معجزه‌ای نفرستاد. چرا که طبق آیاتی از قرآن کریم معجزه سبب هلاکت و ازبین رفتن مردم با عذاب الهی خواهد شد! آیا این سخن منطقی است؟

معجزه، برای اثبات نبوت ضروری و لازم است و جمیع انبیاء برای اثبات نبوّت خود معجزاتی داشته‌اند. پیامبر(ص) نیز علاوه بر قرآن، دارای معجزاتی مانند اخبار غیب از آینده، اخبار از توطئه کفار، شق القمر و … هستند. در بعضی از آیات قرآن، درخواست کفّار برای ارسال معجزات دیگر توسط پیامبر(ص)، منع شده است و دلیل آن، تکذیب آن معجزه توسط کفّار همان‌طور که گذشتگان نیز تکذیب کرده‌اند، تکذیب نشانه‌های موجود و عدم ایمان به معجزات جدید در صورت مشاهده، ذکر شده است. علاوه بر اینکه در تمامی این آیات درخواست معجزه توسط کفّار، همراه با استهزاء بوده است و هدف از معجزه که اثبات نبوت باشد، با اجابت به این درخواست‌ها محقق نمی‌شده است.

ضرورت داشتن معجزه

ارائه معجزه برای انبیاء ضرورت دارد. چرا که اثبات ارسال نبی از طرف خداوند و تصدیق ادعای او نیاز به چیزی ماوراء طبیعت و ما فوق قدرت انسانی دارد، تا اتمام حجت برای مردم شود.

هدف از ارائه معجزه، تصدیق نبوت است، نه این که بر صدق معارف حقه‌ای که بشر را به آن دعوت می‌کند، دلالت داشته باشد، چون آن معارف مانند توحید و معاد برهانی است، و احتیاج به معجزه ندارد.[۱]

معجزه داشتن پیامبر(ص)

قرآن کریم یک معجزه فرازمانی، جهانی، جاودانی، روحانی و معنوی است و برای آن‌ها که اهل فکر و اندیشه‌اند بهترین گواه است، اما نمی‌توان انکار کرد که ضمیمه کردن این معجزه با معجزات محسوس مادی برای افراد عادی، اهمیت داشته است. به خصوص این که قرآن کریم مرتباً از این گونه معجزات در مورد سایر پیامبران خبر می‌دهد و بدون شک این سبب می‌شود که مردم انتظار چنان معجزاتی از پیامبر اکرم(ص) داشته باشند.

در قرآن در مذمت و نکوهش کافران آمده است ﴿و اذا ذکروا لا یذکرون و اذا راوا آیه سیستخرون و قالوا ان هذا الا سحر مبین؛ هنگامی که به آن‌ها تذکر داده شود پذیرا نمی‌شوند و هنگامی که معجزه‌ای را ببینند مسخره می‌کنند و می‌گویند: این تنها سحر آشکاری است(صافات:۱۳–۱۵) تعبیر از «راوا آیة» و «سحر مبین»، نشان می‌دهد که منظور از آیه، نمی‌تواند ناظر به قرآن باشد، بلکه این تعبیر با معجزات خارق‌العاده تناسب دارد و ساحر نامیده شدن پیامبر توسط مشرکان نیز، نشان دهنده این مطلب است که آن‌ها معجزاتی از پیامبر(ص) دیده بودند.

جریان اسراء و اخبار از کاروان‌ها

در سوره اسراء آمده است ﴿سبحان الذی اسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا انّه هو السمیع البصیر؛ پاک و منزه است خدایی که بنده‌اش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد اقصی که گردا گردش را پر برکت ساختیم برد، تا آیات خود را به او نشان دهیم او شنوا و بینا است(اسراء:۱)

بدون شک، رفتن از مسجد الحرام به مسجد الاقصی و از آن فراتر رفتن به آسمان‌ها، مخصوصاً در شرایط آن زمان یک امر خارق‌العاده بوده است، و روایات اسلامی نشان می‌دهد که مردم از طریق اخباری که پیامبر(ص) از کاروان‌هایی که در مسیر راه مکه و شام بودند، در جریان این امر قرار گرفتند.[۲]

اخبار از توطئه یهود

در سوره مائده آمده: ﴿یا ایها الذین امنوا اذکروا نعمت الله علیکم اذهم قوم ان یبسطوا الیکم ایدیهم مکّف ایدیهم عنکم؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، نعمتی را که خدا به شما بخشیده یاد کنید آن زمان که جمعی (از دشمنان) قصد داشتند دست خود را به سوی شما دراز کنند (و به شما ضربه زنند) اما خداوند دست آن‌ها را کوتاه کرد(مائده:۱۱)

در شأن نزول این آیه آمده است، آیه شریفه اشاره سربسته به توطئه یهودیان بنی نضیر است که درصدد کشتن پیامبر اسلام(ص) برآمده بودند. هنگامی که پیامبر(ص) با گروهی از یاران به سراغ آن‌ها رفتند تا درباره قراردادی صحبت کنند، آن‌ها گفتند مانعی ندارد بنشینید و غذا میل کنید تا مقصود شما انجام گردد و در این حال قصد داشتند حمله غافلگیرانه کنند و پیامبر و یارانش را از بین ببرند، خداوند، پیامبر(ص) را آگاه فرمود و او هم یارانش را با خبر ساخت و با سرعت برگشتند.

شق القمر

یکی دیگر از معجزات آن حضرت، داستان «شقّ القمر» است که درباره آن می‌فرماید: ﴿اقتربت الساعه و انشق القمر و ان یروا آیه یعرضوا و یقولوا سحر مستمر و کذبوا و اتبعوا اهواءهم و کل امر مستقر؛ قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت و هر گاه نشانه (و معجزه‌ای) را ببینند رویگردان شده می‌گویند این سحری است مستمر آنها (آیات خدا را) تکذیب کردند و از هوای نفس شان پیروی نمودند و هر چیزی را قرار گاهی است.(قمر:۱–۳)

مشهور مفسرین، این آیه را، اشاره به شکافته شدن ماه به عنوان یک معجزه در زمان رسول اکرم(ص) می‌دانند. مرحوم طبرسی نیز «در مجمع البیان» حدیث انشقاق ماه را از گروه زیادی از صحابه پیامبر(ص) و گروهی از مفسران نقل می‌کند که مطابق روایات مشهور، مشرکان نزد پیامبر اکرم(ص) آمدند و گفتند: «اگر راست می‌گویی و تو پیامبر هستی ماه را برای ما دو پاره کن» فرمود: «اگر این کار را بکنم ایمان می‌آورید؟» گفتند: آری و آن شب چهاردهم ماه بود پیامبر(ص) از پیشگاه خداوند تقاضا کرد آنچه را خواسته بودند به او بدهد ناگهان ماه به دو پاره تقسیم شد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آن‌ها را یک‌یک صدا می‌زد و می‌فرمود ببینید و چیزی نگذشت که دو قطعه ماه به فرمان خدا به هم پیوست و دوباره به صورت اول برگشت.[۳]

آیات نفی کننده معجزه

با توجه به آیاتی که در ادامه می‌آید، نفی آمدن معجزه برای پیامبر(ص)، در مقابل درخواست مشرکین است که با تمسخر و استهزاء از پیامبر(ص) درخواست معجزه می‌کردند و اگر خداوند در مقابل خواسته مشرکان مکه معجزه نمی‌فرستد، به خاطر این است که هدف معجزه که اثبات نبوت پیامبر(ص) است با درخواست کفّار محقق نمی‌شود و فایده‌ای در اجابت این درخواست‌ها وجود نداشته است.

رد درخواست معجزات پیشنهادی کفّار

﴿وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآیاتِ إِلاَّ أَنْ کَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَ آتَیْنا ثَمُودَ النَّاقَه مُبْصِرَه فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرْسِلُ بِالْآیاتِ إِلاَّ تَخْویفاً؛ هیچ چیز مانع ما نبود که این معجزات (درخواستی بهانه جویان) را بفرستیم، جز اینکه پیشینیان (که همین درخواست‌ها را داشتند، و با ایشان هماهنگ بودند)، آن را تکذیب کردند (از جمله) ما به (قوم) ثمود، ناقه دادیم (معجزه‌ه‌ای) که روشنگر بود اما بر آن ستم کردند (و ناقه را کشتند). ما معجزات را فقط برای بیم دادن می‌فرستیم‏(اسراء:۵۹)

دلیل اینکه خدا، معجزاتی که کفار پیشنهاد می‌کنند را نمی‌فرستد، این است که با توجه به اینکه گذشتگان (اولین) با آمدن معجزات پیشنهادی خود باز هم کفر ورزیدند، این‌ها نیز بعد از دیدن معجزه و آیات پیشنهادی خود ایمان نخواهند آورد و در نتیجه مانند گذشتگان به عذاب الهی هلاک یا عذاب شدید مبتلا شوند، هم چنان‌که پیشینیان به عذاب مبتلا شدند.

علامه طباطبایی می‌فرماید: از آنجا که معجزات پیشنهادی هیچ گونه مصلحتی نداشته و هیچ‌یک به آن ایمان نمی‌آوردند، از این نظر خدا آن آیات را نفرستاد.[۴]

تکذیب قرآن و درخواست معجزه دیگر

﴿قُلْ إِنِّی عَلی بَیِّنَه مِنْ رَبِّی وَ کَذَّبْتُمْ بِهِ ما عِنْدی ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیْرُ الْفاصِلینَ؛ بگو: من دلیل روشنی از پروردگارم دارم و شما آن را تکذیب کرده‌اید! آنچه شما درباره آن (از نزول عذاب الهی) عجله دارید، به دستِ من نیست! حکم و فرمان، تنها از آنِ خداست! حق را از باطل جدا می‌کند، و او بهترین جدا کننده (حق از باطل) است.(انعام:۵۹)

«بینه» به معنای راهنمایی با بیان روشن است، و بینه را از این نظر بینه گفتند که به وسیله آن حق از باطل جدا می‌شود. مراد از مرجع ضمیری که در جمله «وَ کَذَّبْتُمْ بِهِ» هست، قرآن کریم است. با توجه به ادامه آیه معنای آیه چنین می‌شود که: آن چیزی که خدا رسالت مرا به آن تأیید نموده است، قرآن است و شما آن را تکذیب می‌کنید و معجزه و بینه دیگری طلب می‌نمائید که نه من به خودی خود اختیار آن را دارم و نه پروردگارم امر آن را به من واگذار نموده، بنابر این، بین من و شما چیزی که بر سر آن توافق کنیم وجود ندارد. زیرا آن معجزه‌هایی که به من واگذار شده شما قبولش ندارید، و آن چیزی که مورد قبول شما است به من واگذار نشده است.[۵]

عدم ایمان کفار در صورت مشاهده معجزه

﴿وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آیَه لَیُؤْمِنُنَّ بِها قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ ما یُشْعِرُکُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا یُؤْمِنُونَ؛ با نهایت اصرار، به خدا سوگند یاد کردند که اگر نشانه‌ای [معجزه‌ای‏] برای آنان بیاید، حتماً به آن ایمان می‌آورند بگو: معجزات فقط از سوی خداست (و در اختیار من نیست که به میل شما معجزه‌ای بیاورم) و شما از کجا می‌دانید که هر گاه معجزه‌ای بیاید (ایمان می‌آورند؟ خیر) ایمان نمی‌آورند!(انعام:۱۰۹)

ما حصل معنای آیه چنین است: ایشان تا آنجا که توانستند قسم‌های غلیظ و شدید خوردند که اگر معجزه‌ای از ناحیه پروردگار ببینند که دلالت بر صدق ادعای رسول خدا و نبوت وی کند ایمان خواهند آورد، بگو اختیار آوردن آیات و معجزات به دست من نیست تا از پیش خود خواسته شما را اجابت کنم، مالک و محیط بر آنها خدا است.[۶]

تمسخر مشرکین در عدم نزول معجزه

﴿وَ قالُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَیْهِ آیَه مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلی أَنْ یُنَزِّلَ آیَه وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ؛ و گفتند: چرا نشانه (و معجزه‌ای) از طرف پروردگارش بر او نازل نمی‌شود؟!» بگو: «خداوند، قادر است که نشانه‌ای نازل کند ولی بیشتر آنها نمی‌دانند!(انعام:۳۷)

این آیه گفتار مشرکین را حکایت می‌کند که به منظور عاجز ساختن رسول خدا(ص) و از روی استهزاء گفته بودند: چرا معجزه‌ای از ناحیه پروردگارش بر وی نازل نشد؟ نشانه تمسخر و استهزاء در این آیه تعبیر مشرکین است که گفتند: «از ناحیه پروردگارش»، و نگفتند: از ناحیه پروردگار ما، یا از ناحیه خدا.[۷]

اخبار از معجزات پیامبران گذشته، بزرگترین معجزه

﴿وَ قالُوا لَوْ لا یَأْتینا بِآیَه مِنْ رَبِّهِ أَوَلَمْ تَأْتِهِمْ بَیِّنَه ما فِی الصُّحُفِ الْأُولی؛ گفتند: چرا (پیامبر) معجزه و نشانه‌ای از سوی پروردگارش برای ما نمی‌آورد؟! (بگو:) آیا خبرهای روشنی که در کتاب‌های (آسمانی) نخستین بوده، برای آنها نیامد؟!(طه:۱۳۳)‏

این آیه حکایت گفتار مشرکین مکه است که به عنوان تعریض به قرآن کریم گفته‌اند: این قرآن آیتی نیست که بر نبوت دلالت کند، باید آیتی بیاورد نظیر آیاتی که پیغمبران نخست آوردند؛ و منظورشان اهانت به قرآن کریم و عاجز ساختن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درآوردن معجزه پیشنهادی است و جمله "أَوَلَمْ تَأْتِهِمْ بَیِّنَه …" پاسخ از آن اعتراض است. به عبارت دیگر اخبار از معجزات پیامبران پیشین که در قرآن آمده است، خود بزرگترین معجزه برای اثبات نبوت پیامبر(ص) است.


منابع

  1. طباطبایی، سیّد محمّد حسین، ترجمه المیزان، مترجم: موسوی همدانی، سید محمد باقر، دفتر انتشارات جامعه مدرسین قم، ج۱، ص۱۳۴.
  2. طبرسی، مجمع البیان، تهران: انتشارات ناصر خسرو، ج۶، ص۳۹۵.
  3. جهت آگاهی بیشتر می‌توانید از کتب ذیل استفاده نمایید: پیام قرآن، آیت ا… مکارم شیرازی و دیگران، ج۸، ص۳۲۷–۳۱۱، ۱۳۷۵، ش، مدرسه الامام علی بن ابیطالب ـ علیه‌السلام ـ/ تفسیر المیزان، همان، ج۱۲، ص۱۷۵، دارالکتب الاسلامیه.
  4. طباطبایی، سیّد محمدحسین؛ المیزان، ترجمه: موسوی همدانی، محمدباقرقم، جامعه مدرسین، ج‏۱۳، ص: ۱۸۶
  5. ترجمه المیزان، ج‏۷، ص: ۱۶۳
  6. طباطبایی، سیّد محمّد حسین، ترجمه المیزان، ج‏۷، ص: ۴۴۱
  7. همان، ترجمه المیزان، ج‏۷، ص: ۱۰۱