تجربه دینی بودن وحی: تفاوت میان نسخهها
جز (←مطالعه بیشتر) |
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =') |
||
(۱۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
{{سوال}} | {{سوال}} | ||
تجربه دینی بودنِ وحی به چه معنا است؟ آیا این مطلب با عصمت انبیا سازگار است؟ | |||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
'''تجربه دینی''' اصطلاح جدیدی است و از پیدایش آن بیش از دو قرن نمیگذرد. در غرب پس از آن که براهین عقلی اثبات وجود [[خدا]]، با اشکالاتی جدی روبه رو شد و تلاش نظامهای [[فلسفه|فلسفی]] برای دفاع عقلانی از دین به شکست انجامید، مسئله تجربه دینی مورد توجه قرار گرفت و پناهگاهی برای حراست از [[ایمان]] مذهبی به شمار آمد. | '''تجربه دینی''' اصطلاح جدیدی است و از پیدایش آن بیش از دو قرن نمیگذرد.<ref>ر.ك: تجربه دينى، ص۹.</ref> در غرب پس از آن که براهین عقلی اثبات وجود [[خدا]]، با اشکالاتی جدی روبه رو شد و تلاش نظامهای [[فلسفه|فلسفی]] برای دفاع عقلانی از دین به شکست انجامید، مسئله تجربه دینی مورد توجه قرار گرفت و پناهگاهی برای حراست از [[ایمان]] مذهبی به شمار آمد.<ref>تجربه دينى، ص۱۰.</ref> | ||
شلایر ماخر (۱۸۳۴م)، فیلسوف و متکلم آلمانی و اولین کسی که این اصطلاح را به کار گرفت، بر این باور بود که مبنای دیانت، نه تعالیم وحیانی است و نه عقل معرفت آموز، بلکه آگاهی دینی (تجربه دینی) است. وی از یک سو برخی از آموزههای کتاب مقدس مسیحیان را در تضاد با عقل و فهم بشری مییافت و از سوی دیگر، بی اعتنایی به دین را نمیپسندید، از این رو مکتب خود را بر | شلایر ماخر (۱۸۳۴م)، فیلسوف و متکلم آلمانی و اولین کسی که این اصطلاح را به کار گرفت، بر این باور بود که مبنای دیانت، نه تعالیم وحیانی است و نه عقل معرفت آموز، بلکه آگاهی دینی (تجربه دینی) است.<ref>علم و دين، ص۱۳۱.</ref> وی از یک سو برخی از آموزههای کتاب مقدس مسیحیان را در تضاد با عقل و فهم بشری مییافت و از سوی دیگر، بی اعتنایی به دین را نمیپسندید، از این رو مکتب خود را بر پایه تجربه دینی بنا نهاد و چنین ادعا کرد: | ||
گوهر دین، احساس و توجه باطنی به بینهایت است و اساساً دین از مقوله احساس، شور و شوق به موجود نامتناهیاست و افکار، عقاید و اعمال دینی جنبه ثانوی داشته و در واقع، چیزی جز تجلی احساسات دینی نیستند. هویت دین، عقاید و مناسک دینی نیست، بلکه احساس درونی و امری قلبی است.<ref>تجربه دينى، يادداشت مترجم، ص۳۱۶- ۳۱۵.</ref> | |||
پس از شلایر ماخر، مسئله تجربه دینی مورد توجه بسیاری از اندیشمندان غربی قرار گرفت و امروزه در غرب یکی از رایجترین برهانهای اثبات وجود خدا به شمار میرود. بهطور ساده، مقصود از تجربه دینی | پس از شلایر ماخر، مسئله تجربه دینی مورد توجه بسیاری از اندیشمندان غربی قرار گرفت و امروزه در غرب یکی از رایجترین برهانهای اثبات وجود خدا به شمار میرود. بهطور ساده، مقصود از تجربه دینی آن است که همه [[انسان|انسانها]] کم و بیش به «امری متعالی» آگاهی دارند و در تجربههای درونی خود، آن را مییابند؛<ref>ر.ك: گيسلر، فلسفه دين، ج۱، ص۵۲.</ref> هر چند در [[تفسیر]] آن امر متعالی یکسان عمل نمیکنند. | ||
'''باور به تجربه دینی در اندیشمندان مسلمان''' | '''باور به تجربه دینی در اندیشمندان مسلمان''' | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
برخی از اندیشمندان مسلمان از این رویکرد جانبداری کرده و بر این باورند که باید الگوهای سنّتی را کنار گذاشته و به همه امور دینی، هم چون وحی، از چشمانداز تجربه نظر انداخت. | برخی از اندیشمندان مسلمان از این رویکرد جانبداری کرده و بر این باورند که باید الگوهای سنّتی را کنار گذاشته و به همه امور دینی، هم چون وحی، از چشمانداز تجربه نظر انداخت. | ||
در طول تاریخ ادیان وحیانی، پیروان این ادیان وقتی خواستند بفهمند [[وحی]] چیست، آن را با پارادایمهای معرفتی که در دست داشتند، مورد تفسیر قرار دادند. در میان یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، مدل معرفتی، مدل [[ارسطو]] بوده است و لذا با آن مدل به مسئله نزدیک میشدهاند. امروز اگر مدل معرفتی دیگری پذیرفته شود، مثل مدل تجربه دینی، در این صورت با این پارادایم باید به وحی نزدیک شد و تمام مسائل را از این زاویه دید. | در طول تاریخ ادیان وحیانی، پیروان این ادیان وقتی خواستند بفهمند [[وحی]] چیست، آن را با پارادایمهای معرفتی که در دست داشتند، مورد تفسیر قرار دادند. در میان یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، مدل معرفتی، مدل [[ارسطو]] بوده است و لذا با آن مدل به مسئله نزدیک میشدهاند. امروز اگر مدل معرفتی دیگری پذیرفته شود، مثل مدل تجربه دینی، در این صورت با این پارادایم باید به وحی نزدیک شد و تمام مسائل را از این زاویه دید. | ||
بر اساس این دیدگاه، آنچه با | بر اساس این دیدگاه، آنچه با تجربه دینی دریافت میشود، معانی و حقایقی است که نیازمند تعبیر است و «وقتی تجربه در تعبیر میآید، از فرهنگ متأثر است و چهار محدودیت انسان، یعنی محدودیت تاریخی، محدودیت زبانی، محدودیت اجتماعی و محدودیت جسمانی در تجربه او اثر میگذارد». تجربه دینی پیامبران نیز تافته جدا بافتهای نیست و همچون دیگر تجربهها، در زندان محدودیتهای انسانی گرفتار است و راه گریزی از خطا ندارد. | ||
اعتنای خداوند این نبوده است که یک کتاب معصوم املا کند، یا تعالیم تخطی ناپذیر و خطا ناپذیری القا کند… وحی الوهی و واکنش انسانی، همواره در هم تنیده بوده است. یک مواجهه که به مشیّت و مبادرت الهی بوده، توسط بشر جایز الخطا، تجربه، تعبیر و توصیف | اعتنای خداوند این نبوده است که یک کتاب معصوم املا کند، یا تعالیم تخطی ناپذیر و خطا ناپذیری القا کند… وحی الوهی و واکنش انسانی، همواره در هم تنیده بوده است. یک مواجهه که به مشیّت و مبادرت الهی بوده، توسط بشر جایز الخطا، تجربه، تعبیر و توصیف شده است. | ||
'''تضاد تجربه دینی با عصمت انبیاء''' | '''تضاد تجربه دینی با عصمت انبیاء''' | ||
توجه به تجربه دینی هر چند با انگیزهای خیرخواهانه همراه بوده و به منظور دفاع از دینداری صورت | توجه به تجربه دینی هر چند با انگیزهای خیرخواهانه همراه بوده و به منظور دفاع از دینداری صورت گرفته است، اما ممکن است در مواردی با عصمت انبیا و توحیدی در تعارض باشد: | ||
* تجربه دینی ممکن است به کنار گذاشته شدن عقل و برهان بینجامد. معارف اسلامی از عقل و الهام در جایگاه شایسته خویش بهره می برند و به طور هماهنگ به اثبات معارف می پردازند و تعارضی در بینشان نیست تا منجر شود هرکدام را کنار بگذاریم. | * تجربه دینی ممکن است به کنار گذاشته شدن عقل و برهان بینجامد. معارف اسلامی از عقل و الهام در جایگاه شایسته خویش بهره می برند و به طور هماهنگ به اثبات معارف می پردازند و تعارضی در بینشان نیست تا منجر شود هرکدام را کنار بگذاریم. | ||
تفسیر وحی به تجربه دینی پیامبر و نیازمندی تجربه به تعبیر و گرفتار بودن تعبیر در دام محدودیتهای بشر، چنانکه اندیشمندان غربی و هواداران شرقی آنان نیز تصریح نمودهاند، عصمت پیامبران در ابلاغ وحی را زیر سؤال میبرد؛ در حالی که این بُعد از عصمت، هیچ گونه تردیدی را برنمیتابد و انکار آن به برچیده شدن بساط نبوت میانجامد. اگر تنها راه سعادت آدمی، خود دستخوش تغییر و خطا گردد و بازتابی از محیط اجتماعی و فرهنگی باشد، ارمغان بعثت پیامبران برای بشر چه خواهد بود؟ | تفسیر وحی به تجربه دینی پیامبر و نیازمندی تجربه به تعبیر و گرفتار بودن تعبیر در دام محدودیتهای بشر، چنانکه اندیشمندان غربی و هواداران شرقی آنان نیز تصریح نمودهاند، عصمت پیامبران در ابلاغ وحی را زیر سؤال میبرد؛ در حالی که این بُعد از عصمت، هیچ گونه تردیدی را برنمیتابد و انکار آن به برچیده شدن بساط نبوت میانجامد. اگر تنها راه سعادت آدمی، خود دستخوش تغییر و خطا گردد و بازتابی از محیط اجتماعی و فرهنگی باشد، ارمغان بعثت پیامبران برای بشر چه خواهد بود؟ | ||
* یکی از انگیزههایی که برخی را به پذیرفتن این دیدگاه واداشته، برقراری آشتی میان ثبات وحی و تغییر و تحوّل زندگی بشر بوده است. به گمان اینان، آنچه وحی الهی را با نیازهای هر زمان متناسب میسازد، نقشی است که پیامبر در تعبیر از این | * یکی از انگیزههایی که برخی را به پذیرفتن این دیدگاه واداشته، برقراری آشتی میان ثبات وحی و تغییر و تحوّل زندگی بشر بوده است. به گمان اینان، آنچه وحی الهی را با نیازهای هر زمان متناسب میسازد، نقشی است که پیامبر در تعبیر از این تجربه درونی بر عهده میگیرد؛ در حالی که میتوان گفت فرستنده وحی، خود به مصالح جامعههای گوناگون آگاهتر است و نیازی نیست که این متناسب سازی را به گیرنده وحی (پیامبر) واگذارد. | ||
* وحی الهی پدیدهای خِرد گریز و غیر متعارف است. از این رو، بهترین راه آشنایی با آن، بهرهگیری از سخنان کسانی است که خود به این منبع معرفت دست یافتهاند. [[امام صادق(ع)]]، در پاسخ به این پرسش که «چگونه [[رسول خدا(ص)]] بیم آن نداشت که آنچه به عنوان وحی الهی بر او نازل میشود، از القائات [[شیطان]] باشد» فرمود: «ان اللّه اذا اتّخَذَ عَبداً رَسولا انزَل عَلَیه السکینَة وَ الوِقار، فَکانَ یَأتیه مِن قَبل اللّه عَزّوَجَل مثل الذی یراه بعینه» | * وحی الهی پدیدهای خِرد گریز و غیر متعارف است.<ref>هرمونتيك، كتاب و سنت، ص۲۰۰.</ref> از این رو، بهترین راه آشنایی با آن، بهرهگیری از سخنان کسانی است که خود به این منبع معرفت دست یافتهاند. [[امام صادق(ع)]]، در پاسخ به این پرسش که «چگونه [[رسول خدا(ص)]] بیم آن نداشت که آنچه به عنوان وحی الهی بر او نازل میشود، از القائات [[شیطان]] باشد» فرمود: «ان اللّه اذا اتّخَذَ عَبداً رَسولا انزَل عَلَیه السکینَة وَ الوِقار، فَکانَ یَأتیه مِن قَبل اللّه عَزّوَجَل مثل الذی یراه بعینه»<ref>بحارالانوار، ج۱۸، ص۲۶۲؛ هم چنين ر.ك: ج۱، ص۵۶.</ref> وقتی خداوند شخصی را به رسالت برمیگزیند، آرامش و اطمینانی به او میبخشد (که هر گونه دغدغه خاطری را از او میزداید) و در نتیجه، آنچه که از جانب خدا بر وی نازل میشود، چنان است که گویا آن را میبیند. | ||
هم چنین، گیرندگان وحی، نه تنها معانی، بلکه الفاظ را نیز از جانب خدا میدانستند و خود را پیام رسان و واسطهای بیش نمیشمردند. اعجاز لفظی قرآن که الهی بودن این کتاب را تردید ناپذیر میسازد، بر اساس همین دیدگاه معنا مییابد. در نتیجه، | هم چنین، گیرندگان وحی، نه تنها معانی، بلکه الفاظ را نیز از جانب خدا میدانستند و خود را پیام رسان و واسطهای بیش نمیشمردند. اعجاز لفظی قرآن که الهی بودن این کتاب را تردید ناپذیر میسازد، بر اساس همین دیدگاه معنا مییابد. در نتیجه، تجربه تعبیر نشدهای در کار نیست تا پیامبر از پیشِ خود، آن را به قالب الفاظ درآورد و در این میان، محدودیتهای انسانیاش، حقیقت الهی را پوشیده دارد. | ||
{{پایان پاسخ}} | {{پایان پاسخ}} | ||
{{مطالعه بیشتر}} | {{مطالعه بیشتر}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
متن برگرفته شده از کتاب ''پـرسمان عصـمت''، يوسفيان، حسن، مركز مطالعات و پژوهشهاى فرهنگى حوزه علميه، قم، ۱۳۸۰ش. | |||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
{{کلام}} | |||
{{شاخه | {{شاخه | ||
| شاخه اصلی = کلام | | شاخه اصلی = کلام | ||
|شاخه فرعی۱ = عصمت | | شاخه فرعی۱ = عصمت | ||
|شاخه فرعی۲ = | | شاخه فرعی۲ = | ||
|شاخه فرعی۳ = | | شاخه فرعی۳ = | ||
}} | }} | ||
خط ۴۶: | خط ۴۹: | ||
| لینکدهی = شد | | لینکدهی = شد | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| نمایه = | | نمایه = شد | ||
| تغییر مسیر = شد | | تغییر مسیر = شد | ||
| | | ارزیابی کمی = | ||
| ارجاعات = | | ارجاعات = | ||
| بازبینی نویسنده = | |||
| تکمیل = | | تکمیل = | ||
| اولویت = ج | | اولویت = ج | ||
خط ۵۵: | خط ۵۹: | ||
}} | }} | ||
{{پایان متن}} | {{پایان متن}} | ||
[[رده:تجربه دینی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۲۷
تجربه دینی بودنِ وحی به چه معنا است؟ آیا این مطلب با عصمت انبیا سازگار است؟
تجربه دینی اصطلاح جدیدی است و از پیدایش آن بیش از دو قرن نمیگذرد.[۱] در غرب پس از آن که براهین عقلی اثبات وجود خدا، با اشکالاتی جدی روبه رو شد و تلاش نظامهای فلسفی برای دفاع عقلانی از دین به شکست انجامید، مسئله تجربه دینی مورد توجه قرار گرفت و پناهگاهی برای حراست از ایمان مذهبی به شمار آمد.[۲]
شلایر ماخر (۱۸۳۴م)، فیلسوف و متکلم آلمانی و اولین کسی که این اصطلاح را به کار گرفت، بر این باور بود که مبنای دیانت، نه تعالیم وحیانی است و نه عقل معرفت آموز، بلکه آگاهی دینی (تجربه دینی) است.[۳] وی از یک سو برخی از آموزههای کتاب مقدس مسیحیان را در تضاد با عقل و فهم بشری مییافت و از سوی دیگر، بی اعتنایی به دین را نمیپسندید، از این رو مکتب خود را بر پایه تجربه دینی بنا نهاد و چنین ادعا کرد: گوهر دین، احساس و توجه باطنی به بینهایت است و اساساً دین از مقوله احساس، شور و شوق به موجود نامتناهیاست و افکار، عقاید و اعمال دینی جنبه ثانوی داشته و در واقع، چیزی جز تجلی احساسات دینی نیستند. هویت دین، عقاید و مناسک دینی نیست، بلکه احساس درونی و امری قلبی است.[۴] پس از شلایر ماخر، مسئله تجربه دینی مورد توجه بسیاری از اندیشمندان غربی قرار گرفت و امروزه در غرب یکی از رایجترین برهانهای اثبات وجود خدا به شمار میرود. بهطور ساده، مقصود از تجربه دینی آن است که همه انسانها کم و بیش به «امری متعالی» آگاهی دارند و در تجربههای درونی خود، آن را مییابند؛[۵] هر چند در تفسیر آن امر متعالی یکسان عمل نمیکنند.
باور به تجربه دینی در اندیشمندان مسلمان
برخی از اندیشمندان مسلمان از این رویکرد جانبداری کرده و بر این باورند که باید الگوهای سنّتی را کنار گذاشته و به همه امور دینی، هم چون وحی، از چشمانداز تجربه نظر انداخت. در طول تاریخ ادیان وحیانی، پیروان این ادیان وقتی خواستند بفهمند وحی چیست، آن را با پارادایمهای معرفتی که در دست داشتند، مورد تفسیر قرار دادند. در میان یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، مدل معرفتی، مدل ارسطو بوده است و لذا با آن مدل به مسئله نزدیک میشدهاند. امروز اگر مدل معرفتی دیگری پذیرفته شود، مثل مدل تجربه دینی، در این صورت با این پارادایم باید به وحی نزدیک شد و تمام مسائل را از این زاویه دید. بر اساس این دیدگاه، آنچه با تجربه دینی دریافت میشود، معانی و حقایقی است که نیازمند تعبیر است و «وقتی تجربه در تعبیر میآید، از فرهنگ متأثر است و چهار محدودیت انسان، یعنی محدودیت تاریخی، محدودیت زبانی، محدودیت اجتماعی و محدودیت جسمانی در تجربه او اثر میگذارد». تجربه دینی پیامبران نیز تافته جدا بافتهای نیست و همچون دیگر تجربهها، در زندان محدودیتهای انسانی گرفتار است و راه گریزی از خطا ندارد. اعتنای خداوند این نبوده است که یک کتاب معصوم املا کند، یا تعالیم تخطی ناپذیر و خطا ناپذیری القا کند… وحی الوهی و واکنش انسانی، همواره در هم تنیده بوده است. یک مواجهه که به مشیّت و مبادرت الهی بوده، توسط بشر جایز الخطا، تجربه، تعبیر و توصیف شده است.
تضاد تجربه دینی با عصمت انبیاء
توجه به تجربه دینی هر چند با انگیزهای خیرخواهانه همراه بوده و به منظور دفاع از دینداری صورت گرفته است، اما ممکن است در مواردی با عصمت انبیا و توحیدی در تعارض باشد:
- تجربه دینی ممکن است به کنار گذاشته شدن عقل و برهان بینجامد. معارف اسلامی از عقل و الهام در جایگاه شایسته خویش بهره می برند و به طور هماهنگ به اثبات معارف می پردازند و تعارضی در بینشان نیست تا منجر شود هرکدام را کنار بگذاریم.
تفسیر وحی به تجربه دینی پیامبر و نیازمندی تجربه به تعبیر و گرفتار بودن تعبیر در دام محدودیتهای بشر، چنانکه اندیشمندان غربی و هواداران شرقی آنان نیز تصریح نمودهاند، عصمت پیامبران در ابلاغ وحی را زیر سؤال میبرد؛ در حالی که این بُعد از عصمت، هیچ گونه تردیدی را برنمیتابد و انکار آن به برچیده شدن بساط نبوت میانجامد. اگر تنها راه سعادت آدمی، خود دستخوش تغییر و خطا گردد و بازتابی از محیط اجتماعی و فرهنگی باشد، ارمغان بعثت پیامبران برای بشر چه خواهد بود؟
- یکی از انگیزههایی که برخی را به پذیرفتن این دیدگاه واداشته، برقراری آشتی میان ثبات وحی و تغییر و تحوّل زندگی بشر بوده است. به گمان اینان، آنچه وحی الهی را با نیازهای هر زمان متناسب میسازد، نقشی است که پیامبر در تعبیر از این تجربه درونی بر عهده میگیرد؛ در حالی که میتوان گفت فرستنده وحی، خود به مصالح جامعههای گوناگون آگاهتر است و نیازی نیست که این متناسب سازی را به گیرنده وحی (پیامبر) واگذارد.
- وحی الهی پدیدهای خِرد گریز و غیر متعارف است.[۶] از این رو، بهترین راه آشنایی با آن، بهرهگیری از سخنان کسانی است که خود به این منبع معرفت دست یافتهاند. امام صادق(ع)، در پاسخ به این پرسش که «چگونه رسول خدا(ص) بیم آن نداشت که آنچه به عنوان وحی الهی بر او نازل میشود، از القائات شیطان باشد» فرمود: «ان اللّه اذا اتّخَذَ عَبداً رَسولا انزَل عَلَیه السکینَة وَ الوِقار، فَکانَ یَأتیه مِن قَبل اللّه عَزّوَجَل مثل الذی یراه بعینه»[۷] وقتی خداوند شخصی را به رسالت برمیگزیند، آرامش و اطمینانی به او میبخشد (که هر گونه دغدغه خاطری را از او میزداید) و در نتیجه، آنچه که از جانب خدا بر وی نازل میشود، چنان است که گویا آن را میبیند.
هم چنین، گیرندگان وحی، نه تنها معانی، بلکه الفاظ را نیز از جانب خدا میدانستند و خود را پیام رسان و واسطهای بیش نمیشمردند. اعجاز لفظی قرآن که الهی بودن این کتاب را تردید ناپذیر میسازد، بر اساس همین دیدگاه معنا مییابد. در نتیجه، تجربه تعبیر نشدهای در کار نیست تا پیامبر از پیشِ خود، آن را به قالب الفاظ درآورد و در این میان، محدودیتهای انسانیاش، حقیقت الهی را پوشیده دارد.
منابع
متن برگرفته شده از کتاب پـرسمان عصـمت، يوسفيان، حسن، مركز مطالعات و پژوهشهاى فرهنگى حوزه علميه، قم، ۱۳۸۰ش.