نقد عقاید فرقه شیخیه: تفاوت میان نسخه‌ها

(ابرابزار)
 
جز (Rafiei صفحهٔ انتقادات بر شیخیه را به نقد عقاید فرقه شیخیه منتقل کرد)
 
(۳۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
شیخیه گروهی از شیعه امامیه و از پیروان شیخ احمد احسایی می‌باشند<ref>مشکور، محمد جواد، فرهنگ فوق اسلامی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵، ص۲۶۶.</ref> که به دلیل برخی اختلافات از شیعه امامیه جدا شده‌اند و در اصول دین و مسائل مهم اختلاف چندانی با شیعه امامیه ندارند.<ref>سبحانی. جعفر، المذاهب الاسلامیه، مؤسسه امام صادق، چاپ اول، ۱۴۲۳، ص۳۵۱.</ref>
'''انتقادات بر شیخیه''' در دو ساحت اعتقادی و رفتاری وارد شده که شامل اموری مانند انتقاد بر نظر [[فرقه‌های شیخیه|شیخیه]] درباره [[معاد جسمانی]]، جایگاه امام و برخی رفتارهای فردی و اجتماعی جماعت شیخیه می‌شود.


پیدایش فرقه شیخیه به دوره حکومت فتحعلی شاه قاجار بازمی‌گردد. در این دوره بود که شیخ احمد احسایی در ایران شهرت به سزایی پیدا کرده و مورد توجه عام و خاص قرار گرفت. وی سالیان متمادی در ایران بود و در شهرهای مختلف از جمله یزد، تهران، کرمانشاه و … اقامت گزیده بود و به نشر آراء و افکار خود می‌پرداخت، تا این که در یکی از مسافرت‌هایش در شهر قزوین با ملا محمد تقی برغانی معروف به شهید ثالث<ref>روز بهانی، علی رضا، در جستجوی حقیقت… ص۲۵، قم، مرکز مدیریت حوزه، اول، ۱۳۸۸ش.</ref> بر سر مسئله معاد جسمانی مناظره‌ای پیش آمد و شیخ احمد اصرار می‌کرد که «آدمی را دو جسم است یکی مرکب از عناصر زمانی که به منزله اعراض جسم حقیقی است و آن مانند جامه‌ای است که انسان آن را می‌پوشد و از تن بیرون می‌آورد و آنچه پس از مرگ می‌پوسد و از میان می‌رود، همین جسم است. دیگری سرشتی که آدمی از آن آفریده شده و زمانی نیست و از عالم «هور قلیا» است و در گور او باقی خواهد ماند. و آنچه آدمی در روز رستاخیز به هیئت آن زنده خواهد شد، همین جسم مثالی است و ثواب و عقاب اخروی مربوط به همین جسم می‌باشد.<ref>فرهنگ فرق اسلامی، ص۲۷۰.</ref>» اما عالم قزوینی، این تحلیل از معاد جسمانی را نوعی انکار معاد می‌دانست و اعلام کرد که هر کس معاد جسمانی را که از ضروریات دین است، انکار کند، کافر است و بدین ترتیب حکم تکفیر شیخ احمد را اعلام کرد.
شیخیه به گروهی از شیعیان گفته می‌شود که بر اساس تعالیم [[احمد احسائی|شیخ احمد احسائی]]، فقیه شیعه امامی در دورهٔ قاجار به وجود آمدند و هنوز هم حضور اجتماعی و مذهبی در میان شیعیان دارند. مؤسس واقعی این فرقه شاگرد شیخ احمد احسائی، سید کاظم رشتی است. اساس عقاید شیخیه مبتنی بر ترکیبی از تعبیرات فلسفهٔ اشراق و برداشتی غلوآمیز از [[اخبار اهل‌بیت(ع)]] است.


شیخ احمد علاوه بر مطلب فوق در مسئله معراج هم تبیین جدیدی داشت<ref>ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷ه‍. ش، ص۳۲۰.</ref> که برای حل مسئله خرق و التیام افلاک که مبتنی بر هیئت بطلمیوسی بود، مطرح کرده بود و با روشن شدن بطلان هیئت بطلمیوسی، بطلان تبیین شیخ و ادلّه مخالفین وی نیز روشن شد.
بر برخی از اعتقادات شیخیه انتقاداتی وارد شده است؛ از جمله به اعتقاداتی چون: انکار معاد جسمانی، روحانی‌دانستن [[ویژگی معراج پیامبر(ص) و امکان عقلی آن|معراج پیامبر(ص)]]، انکار معجزه شق القمر، غلو در امامت وکم‌اهمیت دانستن [[معنای عدالت خداوند|عدل]] و [[معاد در قرآن|معاد]] در اصول اعتقادی شیعه. بر رفتار فردی و اجتماعی جماعت شیخیه نیز انتقاداتی وارد شده است؛ از جمله در رفتارهایی چون ایجاد اختلاف‌ بین مسلمانان، ایجاد اختلاف‌ بین شیعیان و زمینه‌سازی برای پیدایش بابیت و بهائیت.


واقعیت این است که خود شیخ احمد احسایی، قصد تأسیس فرقه و مذهبی کلامی نداشت<ref>المذاهب الاسلامی، ص۳۵۶.</ref> و بعد از نزاع مذکور طولی نکشید که در راه مدینه وفات کرد، ولی شاگرد وی سید کاظم رشتی متوفای ۱۲۵۹ هجری قمری دنباله نزاع را گرفت و با تألیف کتاب‌های متعدد و تربیت شاگردان فراوان، پایه‌های فرقه شیخیه را بنا نهاد و بعد از وی شیخیه به دو فرقه تقسیم شدند:
== ماهیت و عقاید ==
شیخیه یا [[پایین‌سری]]{{یادداشت|در مقابل بالاسریه، شیخیه هستند که در هنگام نماز در حرم پیامبر(ص) یا ائمه(ع) برای رعایت ادب و احترام طوری می‌ایستند که قبر معصوم(ع) میان ایشان و قبله قرار گیرد و عملاً پشت سر قبر معصوم(ع) می‌ایستند. گفته می‌شود زمانی که شیخ احمد احسائی در کربلا زندگی می‌کرد برای رعایت حرمت امام(ع) پشت سر قبر امام(ع) نماز می‌خواند. شیخیه روایتی هم در این باب از امام زمان(ع) در کتاب‌های خود نقل کرده‌اند. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص۲۶۹.}} به گروهی از [[شیعیان]] گفته می‌شود که بر اساس تعالیم شیخ احمد احسائی (۱۱۶۶-۱۲۴۱ق)<ref>برای اطلاع مفصل از زندگی و حیات علمی و اجتماعی او ن.ک: آل‌الطالقانی، السید محمدحسن، الشیخیة (نشأتها و تطورها و مصادر دراستها)، بیروت، الآمال للمطبوعات، ۱۴۲۰ق، ص۵۳-۱۱۳.</ref>، فقیه شیعه امامی، در دوران قاجاریه (نیمه اول قرن سیزدهم) به وجود آمدند و تاکنون در جهان اسلام حضور دارند.<ref>فرمانیان، مهدی و محمدحسن بهشتی، مذاهب در ایران، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۴۰۰ش، ص۲۳۷-۲۳۸.</ref> مؤسس واقعی این فرقه شاگرد شیخ احمد احسائی، سید کاظم رشتی (در گذشتهٔ ۱۲۵۹ق)<ref>برای اطلاع مفصل از زندگی و جایگاه او در برآمدن شیخیه ن.ک: آل‌الطالقانی، الشیخیة، ص۱۱۵-۱۷۳.</ref>، است. دورهٔ توسعه و تشخّص مذهبی [[فرقه‌های شیخیه|شیخیه]] از سایر فرق شیعه در دوران ریاست هجده‌سالهٔ سید کاظم رشتی رخ داد.<ref>مدرسی چهاردهی،‌ مرتضی، شيخی‌گری، بابی‌گری از نظر فلسفه تاريخ اجتماع، تهران، انتشارات فروغ، ۱۳۵۱ش، ص۱۳۹.</ref>


فرقه اول طرفداران کریم خان قاجار بودند. کریم خان که از اقربای فتحعلی شاه بود، در متمرکز کردن فرقه شیخیه کرمان و ایجاد فاصله با شیعه امامیه بسیار تلاش نمود و توانست فرقه‌ای جدید به نام شیخیه کرمان یا «رکنیه» یا «کریم خانیه» و … بنا نهد.
نام دیگر این گروه [[کشفیه]] است؛ کشفیه کنایه از کشف و الهامی است که رهبران این فرقه برای خود قائل بودند.<ref>امین سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دار المعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ق، ج۲۰، ص۵۸۹.</ref> اساس عقاید شیخیه مبتنی بر ترکیبی از تعبیرات فلسفهٔ اشراق و برداشتی غالیانه از اخبار اهل‌بیت(ع) است. شیخیه اصول دین را منحصر در چهار اصل [[توحید]]، نبوت، امامت و [[رکن رابع]] (چهارم) می دانند. به عقیدهٔ ایشان رکن رابع دین شناختن شیعه کامل است که همان مبلغ و ناطق اول باشد. او واسطه بین شیعیان و امام غایب(ع) است و احکام را بدون واسطه از او می‌گیرد و ابلاغ می‌کند. آموزه‌های شیخیه، غیر از آنکه مایهٔ انشعابات داخلی فرقه شیخیه شد، زمینهٔ پیدایش دو فرقهٔ [[بابیت]] و [[بهائیت]] را نیز ایجاد کرد و تحولاتی را در تاریخ شیعهٔ امامیه از قرن سیزدهم قمری موجب شد.<ref>مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۸۷، ص۲۶۶-۲۷۰؛ نیز: برای اطلاع از باورها و اندیشه‌های شیخیه ن.ک: فرمانیان و بهشتی، مذاهب در ایران، ص۲۴۳-۲۴۷.</ref>


فرقه دوم: پیروان میرزا حسن معروف به «گوهر» بودند که خود را «کشفیه»<ref>همان، ص۳۵۶.</ref> می‌نامند اینان شیخیه آذربایجان هستند و اختلاف چندانی با امامیه ندارند.
با مرگ [[سید کاظم رشتی]]، چون او برای خود جانشینی انتخاب نکرده بود، از میان شاگردانش ۳۸ نفر مدعی نیابت از او شدند.<ref>فرمانیان و بهشتی، مذاهب در ایران، ص۲۴۲.</ref> مهم‌ترین مدعیان جانشینی در سه منطقهٔ عتبات، آذربایجان و کرمان تبلیغ می‌کردند. به همین دلیل، شاخه‌های مختلف شیخیه در این سه شهر تمرکز یافت. در ادامه شاخه‌های کرمان و آذربایجان نیز دچار انشعاب شدند.<ref>فرمانیان و بهشتی، مذاهب در ایران، ص۲۴۷.</ref>


هر چند بررسی تاریخ شیخیه خود نشان‌گر سیاسی بودن تأسیس و انشعاب شیخیه از شیعه امامیه است و قدرت طلبی و منفعت طلبی افرادی چون سید کاظم رشتی و کریم خان قاجار مهمترین عامل این انشعاب می‌باشد، با این همه می‌توان چندین انتقاد کلی را در دو بخش انتقادهای رفتاری و اعتقادی عنوان نمود:
== انتقادهای وارد بر اعتقادات شیخیه ==
بر برخی از اعتقادات شیخیه انتقادات و اشکالاتی وارد شده است که به آنها اشاره می‌شود:


== الف) انتقادهای اعتقادی ==
=== انکار معاد جسمانی ===
== ۱. معاد جسمانی ==
در طول تاریخ معارف اسلامی، اختلافاتی بین برخی از متکلمان و برخی از فیلسوفان در مورد [[معاد جسمانی]] به وجود آمده بود. برخی فیلسوفان معاد جسمانی را منکر شده و تنها به معاد روحانی اعتقاد داشتند.<ref>برای نمونه‌ای از رد معاد جسمانی در آثار اخوان الصفا ن.ک: إخوان الصفا، رسائل إخوان‌ ‏الصفاء و خلّان الوفاء، بیروت، الدار الاسلامیۀ، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۷۶-۷۸.</ref> در مقابل، برخی متکلمان برای رفع ایرادهای فیلسوفان در این زمینه راهکارهایی را مطرح کردند.<ref>علامه حلی، حسن‌ بن یوسف، کشف المراد فی تجرید الاعتقاد، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۰۴ق، ص۴۰۰-۴۰۷.</ref> ملاصدرا با طرح نظریه معاد با بدن مثالی برای اثبات معاد جسمانی به طریق فلسفی تلاش کرد.<ref>ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت، دارالاحیاء التراث‌ العربی، ۱۹۸۱م، ج۹، ص۱۸۹-۲۰۰.</ref> شیخ احمد احسائی نظریه معاد جسمانی ملاصدرا را ناکارآمد می‌پنداشت. او برای حل این مناقشه فرضیهٔ جدید معاد با بدن هورقیلیایی را مطرح کرد. از نظر او انسان دو بدن جسمانی دارد: بدن اول همان بدن دنیایی اوست که از بین می‌رود؛ بدن دوم طینتی است که طبق روایات در قبر بدون تغییر باقی می‌ماند. با مرگ، نَفْس از بدن اول جدا می‌شود و بدن دوم باقی می‌ماند و نفس انسان به آن تعلق می‌گیرد. حشر با این بدن صورت می‌گیرد و افراد با آن بهشتی یا جهنمی می‌شوند.<ref>احسائی، احمد، شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، بی‌جا، مکتبة العذراء، ۱۴۲۴ق، ج۴، ص۴۵-۵۱.</ref>
در طول قرن‌های متمادی تنازعی که بین برخی از متکلمین و برخی از فلاسفه در مورد معاد جسمانی به وجود آمده بود، باعث شده بود تا برخی از فلاسفه معاد جسمانی را منکر شوند و تنها به معاد روحانی اعتقاد پیدا کنند و در مقابل برخی از متکلمین نیز برای رفع ایرادات فلاسفه، فرضیه اعاده معدوم را مطرح سازند و این نزاع و افراط و تفریط‌ها ادامه داشت تا این که صدر المتألهین با طرح نظریه حرکت جوهری به اثبات معاد جسمانی پرداخت؛ اما احمد احسایی به ناکار آمدی این نظریه اعتقاد داشت و خود برای حل مناقشه متکلم و فیلسوف فرضیه جدید هور قلیا را مطرح ساخت که نه تنها مشکل را حل نکرد بلکه باعث تکفیر خودش و ایجاد فرقه‌ای جدید در میان شیعه امامیه شد و این تنها به این دلیل بود که به جای استفاده از احادیث اهل بیت(ع) و اصطلاحات مکتب معصومین(ع) به دامن اصطلاحات صابئین افتاده و سعی کرد با روش و اصطلاح آنها مسائل کلامی اسلام را تبیین کند و بدون دلیل عقلی یا نقلی مستحکم برای انسان دو جسد اثبات کند که یکی جسم عنصری و دیگری جسد هور قلیایی بود. در حالی که این سخن ادعایی بیش نیست و قرآن در بیان معاد جسمانی می‌فرماید: «آیا انسان گمان می‌کند استخوان‌های او را جمع نخواهیم کرد بلکه ما قدرت داریم سر انگشتان او را به حال نخستین برگردانیم.<ref>قیامت/۳ و ۴.</ref>»


== ۲. معراج پیامبر اسلام صلی الله علیه واله و سلم ==
منتقدان این نظریه معتقدند که این نظریه نه دلیل عقلی مستحکمی دارد، نه دلیل نقلی قابل اتکایی و در احادیث ائمه(ع) هیچ اشاره‌ای به آن نشده است.<ref>باقری، علی‌اکبر، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیه کرمان، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۹۲ش، ص۲۲۶.</ref> از نظر منتقدان یکی دانستن مفهوم طینت در روایات ائمه(ع) با بدن هورقیلیایی توسط شیخ احمد احسائی قابل اثبات نیست و از سوی او دلیلی بر یکی بودن آنها ارائه نشده است.<ref>باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیه کرمان، ص۲۲۷.</ref>
مسئله معراج اساساً در بحث‌های کلامی مطرح نبوده و بعد از ورود فلسفه یونان به جامعه اسلامی و مطرح شدن بحث‌های طبیعیات این فلسفه که بیشتر بر هیئت بطلمیوسی استوار بود و کره زمین را مرکز عالم دانسته و به افلاک نه‌گانه قائل بود، این سؤال مطرح شد که معراج جسمانی نبی اکرم صلی الله علیه واله و سلم و حرکت به سوی آسمان مستلزم خرق و التیام افلاک می‌شود و این امکان فلسفی ندارد. … عده‌ای تحت تأثیر همین اشکال نظریه روحانی بودن معراج را مطرح ساختند و بعضی نیز پاسخ‌های دیگری دادند، اما شیخ در پاسخ این اشکال فرضیه جدیدی را مطرح کرد. وی عقیده دارد که پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله و سلم در هر فلکی از افلاک، جسمی متناسب با جرم آن فلک برای خود گرفت تا خرق و التیامی لازم نیاید و ورود در افلاک مختلف برای بدن ظاهری و جسمانی او مشکلی ایجاد نکند.<ref>فرق و مذاهب کلامی، ص۳۲۰.</ref> البته بعد از غلبه هیئت کوپرنیکی بر هیئت بطلمیوسی و سقوط طبیعیات فلسفه یونانی، همان گونه که صدور افلاک از عقول عشره مسکوت واقع شد، همچنین معلوم گشت که وجود افلاک با تعریف مورد نظر فلسفه یونان، وهمی بیش نبوده است تا اشکال خرق و التیام در معراج پیش بیاید.


== ۳. انکار شق القمر ==
=== روحانی‌دانستن معراج پیامبر(ص) ===
مسلمانان متفق اند که پیامبر اسلام صلی الله علیه واله و سلم همین قمر را به دو شقه کرده است، اما شیخ احمد چنین شق القمری را انکار کرده و می‌گوید: آن حضرت صورت انتزاعی قمر را منشق کرده است، نه قمر مرئی حقیقی را.<ref>المذاهب الاسلامیه، ص۳۵۵.</ref>
اعتقاد شیعه درباره [[ویژگی معراج پیامبر(ص) و امکان عقلی آن|معراج]] این است که معراج پیامبر(ص) هم روحانی و هم جسمانی بوده است.<ref>ابن شهرآشوب، محمد بن علی، المناقب فی آل ابی‌طالب،‌ بیروت، دارالاضوا‌ء، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۲۸.</ref> گفته شده که [[فرقه‌های شیخیه|شیخیه]] به معراج روحانی قائل بوده‌اند و معراج جسمانی را قبول نداشته‌اند. برخی معتقدند که نظر شیخیه درباره معراج دارای تناقضاتی است و در جایی همراه با قبول معراج جسمانی و در جایی منحصر به معراج روحانی است.<ref>باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیه کرمان، ص۱۸۱.</ref> محققان، تفسیرهای شیخیه از معراج رسول خدا(ص) را تفسیرهایی بدون دلیل تلقی کرده‌اند؛<ref>باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیه کرمان، ص۱۹۱-۱۹۳.</ref> از جمله اینکه در شب معراج زیادت‌های تن رسول خدا(ص) هنگام عروج هر یک به اصل خود برگشت و در هنگام بازگشت دوباره به تن او رجوع کرد.<ref>باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیه کرمان، ص۱۹۱.</ref>  


== ۴. غلو در امامت ==
=== انکار شق القمر ===
شیخ احمد و پیروان وی در مورد اهل بیت(ع) دچار غلو شده‌اند و برخی از مقامات را به آن حضرات نسبت می‌دهند که مختص ذات خداوند است، به عنوان مثال معتقدند که خداوند هر چه در هستی وجود دارد، از قبیل خلق کردن، روزی دادن، حیات و ممات و … همه را به ائمه تفویض کرده است و هم چنین معتقدند که علم ائمه(ع) حضوری است نه حصولی، یعنی آنها همه آن چیزهایی که هست یا واقع خواهد شد به گونه‌ای می‌دانند که نزد آنها حاضر است، مثل این که بعینه می‌بیند.<ref>المذاهب الاسلامیه، ص۳۵۵.</ref>
نقل شده که [[فرقه‌های شیخیه|شیخیه]] معتقدند پیامبر(ص) در جریان معجزه شق القمر، صورت انتزاعی (ذهنی) ماه را به دو نیم کرده است، نه ماه حقیقی را.<ref>سبحانی، جعفر، المذاهب الاسلامیه، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۴۲۳ق، ص۳۵۵.</ref> محققان در نقد این نظر گفته‌اند که مسلمانان متفق هستند که پیامبر(ص) همین ماه مادی را به دو نیم کرده است.<ref>سبحانی، المذاهب الاسلامیه، ص۳۵۵.</ref>


== ۵. کم‌اهمیت دانستن عدل و معاد ==
=== غلو در امامت ===
پیروان بعدی سید کاظم اصل معاد و عدل را که از اصول پنج‌گانه دین نزد شیعه امامیه و متفق علیه بود حذف کردند و کریم خانیه به جای آن اصل چهارم یا همان رکن رابع را اضافه کردند و اصول دین را در چهار اصل زیر منحصر نمودند:
از نظر منتقدان شیخیه، شیخ احمد احسائی و پیروان او در مورد جایگاه [[اهل‌بیت(ع)]] دچار غلو شده‌اند. از نظر آنان، شیخیه مقاماتی را به ائمه(ع) نسبت داده‌اند که مختص ذات خداوند است:


۱. شناخت خداوند. ۲. شناخت پیامبر. ۳. شناخت امام. ۴. شناخت فقیه جامع‌الشرایط که قائم مقام امام در زمان غیبت می‌باشد.<ref>همان، ص۳۵۶.</ref> و معتقد بودند که رکن رابع شیخ احمد، سپس سید کاظم و سپس کریم خان بوده است و بعد از او نیز رکن رابع ارثی شده و در خاندان کریم خان استمرار پیدا کرد.<ref>همان، ص۳۵۷.</ref>
* شیخیه ائمه دوازده‌گانه شیعه را علت اربعه (علت فاعلی، صوری، مادی و غایی) آفرینش به‌شمار برده‌اند. از نظر آنان اراده ائمه(ع) عین اراده خداوند است، پس آنان علت فاعلی عالم هستند. وجود موجودات از نور آنان است، پس آنان علت مادی موجودات هستند. صورت اشیا‌ء از صورت مقامات، حرکات و اعمال آنهاست،‌ پس آنان علت صوری آفرینش هستند. ائمه(ع) غایت آفرینش هستند؛ زیرا اگر آنان نبودند، خلقتی انجام نمی‌گرفت.<ref>نجاری، محمدحسن، شیخیه نقطه آغازین انحراف، تهران، سازمان تبليغات اسلامی، شركت چاپ و نشر بين‌الملل، ۱۳۹۵ش، ص۵۷۳-۵۷۵.</ref> منتقدان این نظر [[فرقه‌های شیخیه|شیخیه]] را خلاف آیات قرآن و حقیقت حیات ائمه(ع) دانسته‌اند. از نظر آنان تصریح [[قرآن]] بر این است که پیامبر(ص) هم بشری مانند سایر بندگان خداست و از او خواسته شده که به مردم این حقیقت را ابلاغ کند.<ref>خدایی، احمد، تحلیلی بر تاریخ و عقاید فرقه شیخیه، قم، انتشارات امیرالعلم، ۱۳۸۲ش، ص۱۰۳؛ برای ردیه‌ای مفصل‌تر بر این نظر ن.ک: شفتی بیدآبادی، محمدباقر بن محمدتقی، پرسش‌ها و پاسخ‌ها پیرامون عقائد شیخیه (زمینه‌ساز بابیت)، تحقیق مرکز تحقیقات كتابخانه مسجد سيد، قم، عطر عترت، ۱۳۸۸ش، ص۲۱۱-۲۱۳.</ref>


== ب) انتقادهای رفتاری ==
* شيخيه معتقدند که خداوند بسیاری از امور هستی را، اموری از قبیل خلق‌کردن، روزی‌دادن، زندگی و مرگ را به ائمه(ع) تفویض کرده است.<ref>سبحانی، المذاهب الاسلامیه، ص۳۵۵.</ref>
۱. عدم پیروی از رهبر و پیشوای خود
* شیخیه معتقدند که علم ائمه(ع) حضوری است نه حصولی؛ یعنی آنها همه آن چیزهایی که هست یا واقع خواهد شد به‌گونه‌ای می‌دانند که نزد آنها حاضر است.<ref>سبحانی، المذاهب الاسلامیه، ص۳۵۵.</ref>


هر کس نگاهی گذرا به تاریخ فرقه شیخیه بیندازد این سؤال را مطرح خواهد کرد که اگر سید کاظم رشتی. کریم خان قاجار، محمدباقر خندق آبادی و پیروان اینها واقعاً ادامه دهنده راه شیخ احمد احسایی هستند، چرا همانند او عمل نکردند؛ زیرا شیخ احمد بعد از واقعه قزوین به هیچ وجه در صدد منازعه و مقابله و ایجاد فرقه و … برنیامد و فرزندانش نیز همانند پدر وارد گود قوم گرایی و فرقه سازی نشدند، اما سید کاظم بعد از مرگ شیخ، کاسه داغ‌تر از آش و دایه مهربان‌تر از مادر شده، به تأسیس فرقه شیخیه اقدام کرد و با استفاده از نام شیخ، قدم در راه شهرت‌طلبی و فرقه‌سازی گذاشت و چنان نزاعی به وجود آورد که پیکر نحیف جامعه اسلامی تاب آن را نداشت و تنها استعمار انگلیس و حکومت عثمانی از آن سود می‌برد.
=== کم‌اهمیت دانستن عدل و معاد ===
شیخیه اصول معاد و [[عدل الهی|عدل]] را، که از اصول پنج‌گانه دین نزد شیعه امامیه و مورد اتفاق آنان بود، حذف کردند و به‌جای آن رکن رابع را اضافه کردند و اصول دین را در چهار اصل زیر منحصر نمودند:


== ۲. اختلاف‌افکنی بین شیعیان ==
* شناخت خداوند
بعد از شروع نزاع شیخیه با شیعیان که متشرعه نامیده می‌شدند درگیری‌های بسیاری میان دو گروه درگرفت که مشهور به نزاع بالا سری و پایین سری شد و ریشه این اختلاف به این مسئله بازمی‌گشت که آیا می‌توان بالای سر ضریح امام(ع) نماز خواند یا نه؟ که شیخیه قائل بودند نمی‌توان بالای سر ضریح امام نماز خواند و به همین بهانه، نزاع‌ها و قتل و غارت‌های فراوانی به راه انداختند و مال و جان‌های زیادی را تلف کردند.
* شناخت پیامبر(ص)
* شناخت امام(ع)
* شناخت فقیه جامع‌الشرایط که قائم‌مقام امام در زمان غیبت می‌باشد.<ref>سبحانی، المذاهب الاسلامیه، ص۳۵۶.</ref>


== ۳. زمینه‌سازی برای بابیت و بهائیت ==
[[فرقه‌های شیخیه|شیخیه]] معتقد بودند که رکن رابع شیخ احمد احسائی، پس از او سید کاظم رشتی و پس از او کریم‌خان بوده است. بعد از او نیز رکن رابع ارثی شد و در خاندان کریم‌خان استمرار پیدا کرد.<ref>سبحانی، المذاهب الاسلامیه، ص۳۵۷.</ref>
یکی از اثرات و نتایج فرقه گرایی‌های بزرگان شیخیه بستر سازی برای پیدایش فرقه‌های ضاله بابیت – به رهبری علی محمد باب که شاگرد سید کاظم رشتی بود – و بهائیت بود و هر دو فرقه، ضربه‌های جبران ناپذیری بر پیکر جامعهٔ اسلامی ایران وارد ساختند.
 
== مطالعه بیشتر ==
== انتقادهای رفتاری ==
# شیخیگری، بابیگری از نظر فلسفه، تاریخ و اجتماع، مرتضی مدرس چهاردهی.
بر رفتار فردی و اجتماعی [[فرقه‌های شیخیه|شیخیه]] انتقاداتی وارد شده است؛ از جمله این انتقادات می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
# فرق و مذاهب کلامی، علی ربانی گلپایگانی.
 
# المذاهب الاسلامیه، آیت الله جعفر سبحانی.
'''ایجاد اختلاف‌ بین مسلمانان''': کتاب‌های نگاشته‌شده از سوی شیخیه در ذم خلفا موجب فشار بر شیعیان عراق از سوی حکومت سنی‌مذهب عثمانی شد. در این ماجرا که به محاصره و سقوط کربلا انجامید، عده‌ای از شیعیان کشته شدند.<ref>خدایی، احمد، تحلیلی بر تاریخ و عقاید فرقه شیخیه، قم، انتشارات امیرالعلم، ۱۳۸۲ش، ص۶۴-۶۶.</ref>
# فرهنگ فرق اسلامی، محمد جواد مشکور.
 
{{پایان پاسخ}}
'''ایجاد اختلاف‌ بین شیعیان:''' بعد از شروع اختلاف عقیدتی میان شیخیه و متشرعان، درگیری‌های بسیاری میان معتقدان دو گروه درگرفت که مشهور به نزاع بالاسری و [[پایین‌سری]] شد. ریشه این اختلاف به امکان نماز خواندن در بالای سر ضریح امام(ع) یا عدم امکان آن باز می‌گشت که شیخیه قائل بود نمی‌توان بالای سر ضریح امام نماز خواند. این موضوع موجب درگرفتن درگیری‌های فراوان در میان شیعیان شد.<ref>مدرسی چهاردهی، مرتضی، شيخی‌گری، بابی‌گری از نظر فلسفه تاريخ اجتماع، تهران، انتشارات فروغی،‌ ۱۳۵۱ش، ص۳۸-۴۰.</ref>
== منابع ==
 
'''زمینه‌سازی برای پیدایش بابیت و بهائیت''': یکی از اثرات عقاید شیخیه را بسترسازی برای پیدایش فرقه‌ بابیت، به رهبری [[علی‌محمد باب]] که شاگرد سید کاظم رشتی بود، و بهائیت دانسته‌اند که توس حسینعلی نوری پایه گزاری گردید.<ref>مدرسی چهاردهی، شيخی‌گری، بابی‌گری از نظر فلسفه تاريخ اجتماع، ص۳۰۳-۳۱۱.</ref>
 
==منابع==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =ادیان و مذاهب
  | شاخه اصلی =ادیان و مذاهب
  | شاخه فرعی۱ =شیعه امامیه
  | شاخه فرعی۱ =اسلام
  | شاخه فرعی۲ =فرقه‌های شیعه
  | شاخه فرعی۲ = شیعه امامیه
  | شاخه فرعی۳ =
  | شاخه فرعی۳ =فرقه‌های شیعه
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =شد
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
  | بازبینی =
  | بازبینی = شد
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ب
  | کیفیت =
  | کیفیت =ب
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۴۲

سؤال

چه نقدهای کلی بر فرقه شیخیه وارد است؟

انتقادات بر شیخیه در دو ساحت اعتقادی و رفتاری وارد شده که شامل اموری مانند انتقاد بر نظر شیخیه درباره معاد جسمانی، جایگاه امام و برخی رفتارهای فردی و اجتماعی جماعت شیخیه می‌شود.

شیخیه به گروهی از شیعیان گفته می‌شود که بر اساس تعالیم شیخ احمد احسائی، فقیه شیعه امامی در دورهٔ قاجار به وجود آمدند و هنوز هم حضور اجتماعی و مذهبی در میان شیعیان دارند. مؤسس واقعی این فرقه شاگرد شیخ احمد احسائی، سید کاظم رشتی است. اساس عقاید شیخیه مبتنی بر ترکیبی از تعبیرات فلسفهٔ اشراق و برداشتی غلوآمیز از اخبار اهل‌بیت(ع) است.

بر برخی از اعتقادات شیخیه انتقاداتی وارد شده است؛ از جمله به اعتقاداتی چون: انکار معاد جسمانی، روحانی‌دانستن معراج پیامبر(ص)، انکار معجزه شق القمر، غلو در امامت وکم‌اهمیت دانستن عدل و معاد در اصول اعتقادی شیعه. بر رفتار فردی و اجتماعی جماعت شیخیه نیز انتقاداتی وارد شده است؛ از جمله در رفتارهایی چون ایجاد اختلاف‌ بین مسلمانان، ایجاد اختلاف‌ بین شیعیان و زمینه‌سازی برای پیدایش بابیت و بهائیت.

ماهیت و عقاید

شیخیه یا پایین‌سری[یادداشت ۱] به گروهی از شیعیان گفته می‌شود که بر اساس تعالیم شیخ احمد احسائی (۱۱۶۶-۱۲۴۱ق)[۱]، فقیه شیعه امامی، در دوران قاجاریه (نیمه اول قرن سیزدهم) به وجود آمدند و تاکنون در جهان اسلام حضور دارند.[۲] مؤسس واقعی این فرقه شاگرد شیخ احمد احسائی، سید کاظم رشتی (در گذشتهٔ ۱۲۵۹ق)[۳]، است. دورهٔ توسعه و تشخّص مذهبی شیخیه از سایر فرق شیعه در دوران ریاست هجده‌سالهٔ سید کاظم رشتی رخ داد.[۴]

نام دیگر این گروه کشفیه است؛ کشفیه کنایه از کشف و الهامی است که رهبران این فرقه برای خود قائل بودند.[۵] اساس عقاید شیخیه مبتنی بر ترکیبی از تعبیرات فلسفهٔ اشراق و برداشتی غالیانه از اخبار اهل‌بیت(ع) است. شیخیه اصول دین را منحصر در چهار اصل توحید، نبوت، امامت و رکن رابع (چهارم) می دانند. به عقیدهٔ ایشان رکن رابع دین شناختن شیعه کامل است که همان مبلغ و ناطق اول باشد. او واسطه بین شیعیان و امام غایب(ع) است و احکام را بدون واسطه از او می‌گیرد و ابلاغ می‌کند. آموزه‌های شیخیه، غیر از آنکه مایهٔ انشعابات داخلی فرقه شیخیه شد، زمینهٔ پیدایش دو فرقهٔ بابیت و بهائیت را نیز ایجاد کرد و تحولاتی را در تاریخ شیعهٔ امامیه از قرن سیزدهم قمری موجب شد.[۶]

با مرگ سید کاظم رشتی، چون او برای خود جانشینی انتخاب نکرده بود، از میان شاگردانش ۳۸ نفر مدعی نیابت از او شدند.[۷] مهم‌ترین مدعیان جانشینی در سه منطقهٔ عتبات، آذربایجان و کرمان تبلیغ می‌کردند. به همین دلیل، شاخه‌های مختلف شیخیه در این سه شهر تمرکز یافت. در ادامه شاخه‌های کرمان و آذربایجان نیز دچار انشعاب شدند.[۸]

انتقادهای وارد بر اعتقادات شیخیه

بر برخی از اعتقادات شیخیه انتقادات و اشکالاتی وارد شده است که به آنها اشاره می‌شود:

انکار معاد جسمانی

در طول تاریخ معارف اسلامی، اختلافاتی بین برخی از متکلمان و برخی از فیلسوفان در مورد معاد جسمانی به وجود آمده بود. برخی فیلسوفان معاد جسمانی را منکر شده و تنها به معاد روحانی اعتقاد داشتند.[۹] در مقابل، برخی متکلمان برای رفع ایرادهای فیلسوفان در این زمینه راهکارهایی را مطرح کردند.[۱۰] ملاصدرا با طرح نظریه معاد با بدن مثالی برای اثبات معاد جسمانی به طریق فلسفی تلاش کرد.[۱۱] شیخ احمد احسائی نظریه معاد جسمانی ملاصدرا را ناکارآمد می‌پنداشت. او برای حل این مناقشه فرضیهٔ جدید معاد با بدن هورقیلیایی را مطرح کرد. از نظر او انسان دو بدن جسمانی دارد: بدن اول همان بدن دنیایی اوست که از بین می‌رود؛ بدن دوم طینتی است که طبق روایات در قبر بدون تغییر باقی می‌ماند. با مرگ، نَفْس از بدن اول جدا می‌شود و بدن دوم باقی می‌ماند و نفس انسان به آن تعلق می‌گیرد. حشر با این بدن صورت می‌گیرد و افراد با آن بهشتی یا جهنمی می‌شوند.[۱۲]

منتقدان این نظریه معتقدند که این نظریه نه دلیل عقلی مستحکمی دارد، نه دلیل نقلی قابل اتکایی و در احادیث ائمه(ع) هیچ اشاره‌ای به آن نشده است.[۱۳] از نظر منتقدان یکی دانستن مفهوم طینت در روایات ائمه(ع) با بدن هورقیلیایی توسط شیخ احمد احسائی قابل اثبات نیست و از سوی او دلیلی بر یکی بودن آنها ارائه نشده است.[۱۴]

روحانی‌دانستن معراج پیامبر(ص)

اعتقاد شیعه درباره معراج این است که معراج پیامبر(ص) هم روحانی و هم جسمانی بوده است.[۱۵] گفته شده که شیخیه به معراج روحانی قائل بوده‌اند و معراج جسمانی را قبول نداشته‌اند. برخی معتقدند که نظر شیخیه درباره معراج دارای تناقضاتی است و در جایی همراه با قبول معراج جسمانی و در جایی منحصر به معراج روحانی است.[۱۶] محققان، تفسیرهای شیخیه از معراج رسول خدا(ص) را تفسیرهایی بدون دلیل تلقی کرده‌اند؛[۱۷] از جمله اینکه در شب معراج زیادت‌های تن رسول خدا(ص) هنگام عروج هر یک به اصل خود برگشت و در هنگام بازگشت دوباره به تن او رجوع کرد.[۱۸]

انکار شق القمر

نقل شده که شیخیه معتقدند پیامبر(ص) در جریان معجزه شق القمر، صورت انتزاعی (ذهنی) ماه را به دو نیم کرده است، نه ماه حقیقی را.[۱۹] محققان در نقد این نظر گفته‌اند که مسلمانان متفق هستند که پیامبر(ص) همین ماه مادی را به دو نیم کرده است.[۲۰]

غلو در امامت

از نظر منتقدان شیخیه، شیخ احمد احسائی و پیروان او در مورد جایگاه اهل‌بیت(ع) دچار غلو شده‌اند. از نظر آنان، شیخیه مقاماتی را به ائمه(ع) نسبت داده‌اند که مختص ذات خداوند است:

  • شیخیه ائمه دوازده‌گانه شیعه را علت اربعه (علت فاعلی، صوری، مادی و غایی) آفرینش به‌شمار برده‌اند. از نظر آنان اراده ائمه(ع) عین اراده خداوند است، پس آنان علت فاعلی عالم هستند. وجود موجودات از نور آنان است، پس آنان علت مادی موجودات هستند. صورت اشیا‌ء از صورت مقامات، حرکات و اعمال آنهاست،‌ پس آنان علت صوری آفرینش هستند. ائمه(ع) غایت آفرینش هستند؛ زیرا اگر آنان نبودند، خلقتی انجام نمی‌گرفت.[۲۱] منتقدان این نظر شیخیه را خلاف آیات قرآن و حقیقت حیات ائمه(ع) دانسته‌اند. از نظر آنان تصریح قرآن بر این است که پیامبر(ص) هم بشری مانند سایر بندگان خداست و از او خواسته شده که به مردم این حقیقت را ابلاغ کند.[۲۲]
  • شيخيه معتقدند که خداوند بسیاری از امور هستی را، اموری از قبیل خلق‌کردن، روزی‌دادن، زندگی و مرگ را به ائمه(ع) تفویض کرده است.[۲۳]
  • شیخیه معتقدند که علم ائمه(ع) حضوری است نه حصولی؛ یعنی آنها همه آن چیزهایی که هست یا واقع خواهد شد به‌گونه‌ای می‌دانند که نزد آنها حاضر است.[۲۴]

کم‌اهمیت دانستن عدل و معاد

شیخیه اصول معاد و عدل را، که از اصول پنج‌گانه دین نزد شیعه امامیه و مورد اتفاق آنان بود، حذف کردند و به‌جای آن رکن رابع را اضافه کردند و اصول دین را در چهار اصل زیر منحصر نمودند:

  • شناخت خداوند
  • شناخت پیامبر(ص)
  • شناخت امام(ع)
  • شناخت فقیه جامع‌الشرایط که قائم‌مقام امام در زمان غیبت می‌باشد.[۲۵]

شیخیه معتقد بودند که رکن رابع شیخ احمد احسائی، پس از او سید کاظم رشتی و پس از او کریم‌خان بوده است. بعد از او نیز رکن رابع ارثی شد و در خاندان کریم‌خان استمرار پیدا کرد.[۲۶]

انتقادهای رفتاری

بر رفتار فردی و اجتماعی شیخیه انتقاداتی وارد شده است؛ از جمله این انتقادات می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

ایجاد اختلاف‌ بین مسلمانان: کتاب‌های نگاشته‌شده از سوی شیخیه در ذم خلفا موجب فشار بر شیعیان عراق از سوی حکومت سنی‌مذهب عثمانی شد. در این ماجرا که به محاصره و سقوط کربلا انجامید، عده‌ای از شیعیان کشته شدند.[۲۷]

ایجاد اختلاف‌ بین شیعیان: بعد از شروع اختلاف عقیدتی میان شیخیه و متشرعان، درگیری‌های بسیاری میان معتقدان دو گروه درگرفت که مشهور به نزاع بالاسری و پایین‌سری شد. ریشه این اختلاف به امکان نماز خواندن در بالای سر ضریح امام(ع) یا عدم امکان آن باز می‌گشت که شیخیه قائل بود نمی‌توان بالای سر ضریح امام نماز خواند. این موضوع موجب درگرفتن درگیری‌های فراوان در میان شیعیان شد.[۲۸]

زمینه‌سازی برای پیدایش بابیت و بهائیت: یکی از اثرات عقاید شیخیه را بسترسازی برای پیدایش فرقه‌ بابیت، به رهبری علی‌محمد باب که شاگرد سید کاظم رشتی بود، و بهائیت دانسته‌اند که توس حسینعلی نوری پایه گزاری گردید.[۲۹]

منابع

  1. برای اطلاع مفصل از زندگی و حیات علمی و اجتماعی او ن.ک: آل‌الطالقانی، السید محمدحسن، الشیخیة (نشأتها و تطورها و مصادر دراستها)، بیروت، الآمال للمطبوعات، ۱۴۲۰ق، ص۵۳-۱۱۳.
  2. فرمانیان، مهدی و محمدحسن بهشتی، مذاهب در ایران، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۴۰۰ش، ص۲۳۷-۲۳۸.
  3. برای اطلاع مفصل از زندگی و جایگاه او در برآمدن شیخیه ن.ک: آل‌الطالقانی، الشیخیة، ص۱۱۵-۱۷۳.
  4. مدرسی چهاردهی،‌ مرتضی، شيخی‌گری، بابی‌گری از نظر فلسفه تاريخ اجتماع، تهران، انتشارات فروغ، ۱۳۵۱ش، ص۱۳۹.
  5. امین سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دار المعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ق، ج۲۰، ص۵۸۹.
  6. مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۸۷، ص۲۶۶-۲۷۰؛ نیز: برای اطلاع از باورها و اندیشه‌های شیخیه ن.ک: فرمانیان و بهشتی، مذاهب در ایران، ص۲۴۳-۲۴۷.
  7. فرمانیان و بهشتی، مذاهب در ایران، ص۲۴۲.
  8. فرمانیان و بهشتی، مذاهب در ایران، ص۲۴۷.
  9. برای نمونه‌ای از رد معاد جسمانی در آثار اخوان الصفا ن.ک: إخوان الصفا، رسائل إخوان‌ ‏الصفاء و خلّان الوفاء، بیروت، الدار الاسلامیۀ، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۷۶-۷۸.
  10. علامه حلی، حسن‌ بن یوسف، کشف المراد فی تجرید الاعتقاد، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۰۴ق، ص۴۰۰-۴۰۷.
  11. ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت، دارالاحیاء التراث‌ العربی، ۱۹۸۱م، ج۹، ص۱۸۹-۲۰۰.
  12. احسائی، احمد، شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، بی‌جا، مکتبة العذراء، ۱۴۲۴ق، ج۴، ص۴۵-۵۱.
  13. باقری، علی‌اکبر، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیه کرمان، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۹۲ش، ص۲۲۶.
  14. باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیه کرمان، ص۲۲۷.
  15. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، المناقب فی آل ابی‌طالب،‌ بیروت، دارالاضوا‌ء، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۲۸.
  16. باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیه کرمان، ص۱۸۱.
  17. باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیه کرمان، ص۱۹۱-۱۹۳.
  18. باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیه کرمان، ص۱۹۱.
  19. سبحانی، جعفر، المذاهب الاسلامیه، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۴۲۳ق، ص۳۵۵.
  20. سبحانی، المذاهب الاسلامیه، ص۳۵۵.
  21. نجاری، محمدحسن، شیخیه نقطه آغازین انحراف، تهران، سازمان تبليغات اسلامی، شركت چاپ و نشر بين‌الملل، ۱۳۹۵ش، ص۵۷۳-۵۷۵.
  22. خدایی، احمد، تحلیلی بر تاریخ و عقاید فرقه شیخیه، قم، انتشارات امیرالعلم، ۱۳۸۲ش، ص۱۰۳؛ برای ردیه‌ای مفصل‌تر بر این نظر ن.ک: شفتی بیدآبادی، محمدباقر بن محمدتقی، پرسش‌ها و پاسخ‌ها پیرامون عقائد شیخیه (زمینه‌ساز بابیت)، تحقیق مرکز تحقیقات كتابخانه مسجد سيد، قم، عطر عترت، ۱۳۸۸ش، ص۲۱۱-۲۱۳.
  23. سبحانی، المذاهب الاسلامیه، ص۳۵۵.
  24. سبحانی، المذاهب الاسلامیه، ص۳۵۵.
  25. سبحانی، المذاهب الاسلامیه، ص۳۵۶.
  26. سبحانی، المذاهب الاسلامیه، ص۳۵۷.
  27. خدایی، احمد، تحلیلی بر تاریخ و عقاید فرقه شیخیه، قم، انتشارات امیرالعلم، ۱۳۸۲ش، ص۶۴-۶۶.
  28. مدرسی چهاردهی، مرتضی، شيخی‌گری، بابی‌گری از نظر فلسفه تاريخ اجتماع، تهران، انتشارات فروغی،‌ ۱۳۵۱ش، ص۳۸-۴۰.
  29. مدرسی چهاردهی، شيخی‌گری، بابی‌گری از نظر فلسفه تاريخ اجتماع، ص۳۰۳-۳۱۱.
  1. در مقابل بالاسریه، شیخیه هستند که در هنگام نماز در حرم پیامبر(ص) یا ائمه(ع) برای رعایت ادب و احترام طوری می‌ایستند که قبر معصوم(ع) میان ایشان و قبله قرار گیرد و عملاً پشت سر قبر معصوم(ع) می‌ایستند. گفته می‌شود زمانی که شیخ احمد احسائی در کربلا زندگی می‌کرد برای رعایت حرمت امام(ع) پشت سر قبر امام(ع) نماز می‌خواند. شیخیه روایتی هم در این باب از امام زمان(ع) در کتاب‌های خود نقل کرده‌اند. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص۲۶۹.