ریشههای مذهب اهلسنت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۹: | خط ۹: | ||
==مخالفت با پیامبر اسلام(ص) و احادیث آن حضرت== | ==مخالفت با پیامبر اسلام(ص) و احادیث آن حضرت== | ||
اهلسنت از فرقههای اسلامی است که مانند سایر فرقههای اسلامی معتقد به توحید، نبوت و معاد هستند. چیزی که اهلسنت را از مذهب شیعه جدا می کند مسئله امامت یا خلافت است. اهلسنت در مسئله امامت به احادیث نبوی عمل نکردند. چیزی که در این رابطه بسیار مهم است وصیت نامه پیامبر اسلام(ص) است که عمر مانع از نوشتن آن می شود. | اهلسنت از فرقههای اسلامی است که مانند سایر فرقههای اسلامی معتقد به توحید، نبوت و معاد هستند. چیزی که اهلسنت را از مذهب شیعه جدا می کند مسئله امامت یا خلافت است. اهلسنت در مسئله امامت به احادیث نبوی عمل نکردند. چیزی که در این رابطه بسیار مهم است وصیت نامه پیامبر اسلام(ص) است که عمر مانع از نوشتن آن می شود. | ||
حدیثی در متون اهل سنت نقل شده است که پیامبر اسلام(ص) در روزهای آخر عمر خود میخواستهاند وصیتی بنویسند که بعد از آن امتش گمراه نشود. در این حدیث آمده است که رسول خدا(ص) مریض بود و مردم در خانه او جمع شده بودند. پیامبر خدا(ص) در این حال فرمود بیاورید تا نامهای برای شما بنویسم که بعدازآن هرگز گمراه نشوید. [[عمر]] بیمعطلی گفت مریضی بر رسولالله(ص) غلبه کرده است و قرآن در نزد شما[در نزد ما] است و کتاب خدا ما را کافی است. بعدازاین سخن عمر، کسانی که در خانه بودند دچار اختلاف شدند و باهم دشمنی ورزیدند. برخی از آنان میگفتند نزدیک شوید تا نامهای برای شما بنویسد که بعدازآن هرگز گمراه نشوید و برخی دیگر همان را میگفتند که عمر گفت و چون اختلاف و هیاهو در حضور پیامبر(ص) از حد گذشت، رسولالله فرمود از پیش من برخیزید. بعدازآن ابنعباس مدام میگفت مصیبتی بزرگ آن اختلاف و هیاهویی بود که بین رسول خدا (صلیالله علیه و آله) و آن نامهای که برای آنان میخواست بنویسد حائل شد.<ref>بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج5ص2146، باب قول المریض قوموا عنی، و ج6ص2680 باب کراهیة الاختلاف؛ بیروت، دار ابن کثیر الیمامة، چ3، 1407ق / 1987م. تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.</ref> | حدیثی در متون اهل سنت نقل شده است که پیامبر اسلام(ص) در روزهای آخر عمر خود میخواستهاند وصیتی بنویسند که بعد از آن امتش گمراه نشود. در این حدیث آمده است که رسول خدا(ص) مریض بود و مردم در خانه او جمع شده بودند. پیامبر خدا(ص) در این حال فرمود بیاورید تا نامهای برای شما بنویسم که بعدازآن هرگز گمراه نشوید. [[عمر]] بیمعطلی گفت مریضی بر رسولالله(ص) غلبه کرده است و قرآن در نزد شما[در نزد ما] است و کتاب خدا ما را کافی است. بعدازاین سخن عمر، کسانی که در خانه بودند دچار اختلاف شدند و باهم دشمنی ورزیدند. برخی از آنان میگفتند نزدیک شوید تا نامهای برای شما بنویسد که بعدازآن هرگز گمراه نشوید و برخی دیگر همان را میگفتند که عمر گفت و چون اختلاف و هیاهو در حضور پیامبر(ص) از حد گذشت، رسولالله فرمود از پیش من برخیزید. بعدازآن ابنعباس مدام میگفت مصیبتی بزرگ آن اختلاف و هیاهویی بود که بین رسول خدا (صلیالله علیه و آله) و آن نامهای که برای آنان میخواست بنویسد حائل شد.<ref>بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج5ص2146، باب قول المریض قوموا عنی، و ج6ص2680 باب کراهیة الاختلاف؛ بیروت، دار ابن کثیر الیمامة، چ3، 1407ق / 1987م. تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.</ref> | ||
خط ۷۴: | خط ۷۵: | ||
| کیفیت = ج | | کیفیت = ج | ||
}} | }} | ||
[[ps:د اهل سنت د مذهب ریښې]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۳۲
آیا مذهب اهل سنت ساخته دست بشر است یا اینکه در قرآن کریم و احادیث نبوی ریشه دارد؟
اهلسنت به توحید، نبوت و معاد اعتقاد دارد که ریشه در قرآن کریم و احادیث نبوی دارند. آنان در مسئله امامت با احادیث نبوی به خصوص با نوشتن وصیت نامه پیامبر اسلام(ص) مخالفت کردند. در روز های آخر حیات پیامبر (ص) عمر خلیفه دوم مانع از نوشتن وصیت نامه پیامبر اسلام(ص) گردید. بعد از وفات آن حضرت در سقیفه بنیساعده خود شان خلیفه پیامبر اسلام را تعیین نمودند. اعتقاد اهل سنت درباره خلافت از همین جا ناشی می شود که خود شان پایه گزاری کردند. آنان پس از پیامبر اسلام(ص) معتقد به خلافت ابوبکر گردیدند و در ترتیب خلفا همان گونه که واقع شده معتقد شدند. سپس متکلمان این تفکر بر این اساس روشهای متفاوتی را برای انتخاب امام یا خلیفه ایجاد نمودهاند که هیچکدام ریشه در قرآن و احادیث نبوی ندارد.
مخالفت با پیامبر اسلام(ص) و احادیث آن حضرت
اهلسنت از فرقههای اسلامی است که مانند سایر فرقههای اسلامی معتقد به توحید، نبوت و معاد هستند. چیزی که اهلسنت را از مذهب شیعه جدا می کند مسئله امامت یا خلافت است. اهلسنت در مسئله امامت به احادیث نبوی عمل نکردند. چیزی که در این رابطه بسیار مهم است وصیت نامه پیامبر اسلام(ص) است که عمر مانع از نوشتن آن می شود.
حدیثی در متون اهل سنت نقل شده است که پیامبر اسلام(ص) در روزهای آخر عمر خود میخواستهاند وصیتی بنویسند که بعد از آن امتش گمراه نشود. در این حدیث آمده است که رسول خدا(ص) مریض بود و مردم در خانه او جمع شده بودند. پیامبر خدا(ص) در این حال فرمود بیاورید تا نامهای برای شما بنویسم که بعدازآن هرگز گمراه نشوید. عمر بیمعطلی گفت مریضی بر رسولالله(ص) غلبه کرده است و قرآن در نزد شما[در نزد ما] است و کتاب خدا ما را کافی است. بعدازاین سخن عمر، کسانی که در خانه بودند دچار اختلاف شدند و باهم دشمنی ورزیدند. برخی از آنان میگفتند نزدیک شوید تا نامهای برای شما بنویسد که بعدازآن هرگز گمراه نشوید و برخی دیگر همان را میگفتند که عمر گفت و چون اختلاف و هیاهو در حضور پیامبر(ص) از حد گذشت، رسولالله فرمود از پیش من برخیزید. بعدازآن ابنعباس مدام میگفت مصیبتی بزرگ آن اختلاف و هیاهویی بود که بین رسول خدا (صلیالله علیه و آله) و آن نامهای که برای آنان میخواست بنویسد حائل شد.[۱]
نویسنده مقدمه بر کتاب «صواعق المحرقة» در ضمن ذکر این حدیث از کتاب شرح مواقف، میگوید که این اختلاف بین رسولالله(ص) و عمر در مسئله امامت و منصب خلافت بوده است.[۲]
بعد از رحلت رسول خدا(ص) آثار جدی و شدید این اختلاف در بین جامعه اسلامی پدیدار شد. عالِم دیگر اهل سنت در کتاب «الفرق بینالفرق» میگوید: اختلاف مسلمین برای بار اول در مسئله امامت بوده است. انصار اعتقاد به امامت سعد بن عباده داشته و قریش اعتقاد داشتند که امامت از آن قریش است.[۳]
با توجه به حدیث دوات و قلم با حدیث قرطاس این اختلاف بین مسلمانان در مسئله امامت و جانشینی پیامبر اسلام(ص) از نوشته نشدن وصیت نامه پیامبر اسلام (ص) ناشی می گردد که عمر خلیفه دوم مانع از آن شد.
علمای اهل سنت اعتراف کردهاند که پیامبر اسلام (ص) میخواسته است در این نامه بر امامت بعد از خودش تصریح کرده[۴] و کسی را برای خلافت معین کند تا در تعیین خلیفه بین اصحاب اختلاف پیش نیاید.[۵] و بنا بر نقل سفیان بن عیینه رسول خدا(ص) میخواسته است بر اسامی خلفای بعد از خودش تصریح کند تا اختلاف بین امت ایجاد نشود.[۶]
پس نوشته نشدن نامه رسول خدا(ص) مقدمه ای برای تکون مذهب اهلسنت است که منجر به تشکیل سقیفه شد و اگر وصیتنامه رسول خدا(ص) نوشته میشد، هرگز شورای سقیفه منعقد نمیگردید.
شورای سقیفه بنی ساعده
اساس عقیده اهل سنت درباره امامت و خلافت را، خلافت ابوبکر تشکیل میدهد که در شورای سقیفه منعقد گردید. عایشه همسر رسول خدا(ص) داستان خلیفه شدن ابوبکر را چنین بیان میکند: «زمانی که رسول خدا رحلت کردند، ابوبکر در مدینه حضور نداشت و عمر برخاست و به مردم گفت: به خدا قسم رسول خدا نمرده است؛ تا اینکه ابوبکر آمد و فوت پیامبر را تأیید کرد و به مردم توصیههایی انجام داد. در این هنگام خبر رسید که عدهای در سقیفة بنی ساعده اطراف سعد بن عباده جمع شده و میگویند از ما (انصار) یک امیر و از شما (قریش) یک امیر باشد. سپس ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح بهسوی آنان رفتند. در ابتدا عمر برای آنان ایراد سخن نمود و سپس ابوبکر او را ساکت کرده و خود به سخن گفتن آغاز کرد و در ضمن سخنان خود خطاب به انصار گفت ما امیران هستیم و شما وزیران، ولی حباب بن منذر گفت نه، به خدا قسم یک امیر از ما و یک امیر از شما باشد. ولی ابوبکر گفت نه خیر امیران ما هستیم و شما وزیران هستید و آنان (قریش) وسط عرب و ازنظر نژاد عربترند. سپس خود با عمر بیعت کرد؛ ولی عمر گفت ما با تو بیعت میکنیم و تو آقای ما و بهترین ما و دوستداشتنیترین ما نزد رسول خدا هستی و عمر دست ابوبکر را گرفت و با او بیعت کرد و سپس دیگران با او بیعت کردند. یکی از میان جمع گفت که با این کار سعد را کشتید، عمر گفت خدا او را بکشد».[۷]
این تمام چیزی است که اساس و بنیاد امامت را در مذهب اهل سنت تشکیل میدهد. ملاحظه میشود که در این جلسه و شورای تعیین امامت یا خلافت نه به هیچ حدیثی از رسول خدا(ص) استناد شده است و نه به آیهای از قرآن کریم؛ بلکه بهصراحت تمام، مسئله عربیت و حسب و نسب معیار و ملاک خلافت قرار دادهشده است.
سلسله خلفای اهل سنت
اساس مذهب اهلسنت ریشه در قرآن و احادیث نبوی ندارد؛ زیرا امامت یا خلافت در مذهب اهلسنت ساخته دست بشر مثل عمر و ابوبکر در سقیفه است. به همین دلیل مذهب اهلسنت در مسئله امامت و اصل وجود این مذهب کمترین استنادی به آیات قرآن کریم و احادیث و سفارشات رسول خدا(ص) ندارند. آنان در مقابل عمل انجامشدهای که توسط خلفای صدر اسلام به وقوع پیوست، قرارگرفتند. از اینرو اصولی را در مسئله امامت و خلافت مطابق با این حوادث و وقایع تدوین نموده و به آن معتقد شدهاند.
آنان بر اساس همین واقعه و وقایع بعدی در مورد تعیین خلفا میگویند خلیفه و امام برحق بعد از رسول خدا(ص) ابوبکر است؛ زیرا که او از همه امت افضل و مقدم بوده است. اکثر اهل حدیث و تمامی معتزله و اشاعره معتقدند که خلافت ابوبکر با انتخاب مردم ثابتشده است. و پس از او عمر خلیفه بر حق است؛ زیرا ابوبکر او را جانشین خود قرارداد و پس از عمر، خلافت و امامت، حق عثمان و پس از عثمان حق علی است.[۸]
روشهای انتخاب امام در مذهب اهلسنت
به دلیل اینکه وقایع خارجی اساس امامت را در اهلسنت میسازد، علمای این مذهب مجبور شدهاند که امامت را مانند نماز و روزه از فروع دین بدانند و از اینرو خداوند و پیامبرش هیچ نقشی در معرفی و نصب امام ندارند؛ بلکه امام به روشهای مختلفی قابل تعیین و انتخاب است:
۱. امام میتواند به وسیله اهل حل و عقد انتخاب شود چنانکه ابوبکر اینگونه انتخاب شد و امامت او تأیید گردید.
۲. از دیدگاه اهل سنت امامت امام به وسیله یک فرد از اهل عدالت نیز قابل انعقاد است و پس از انعقاد امامت، بر دیگران واجب میگردد که با او بیعت کنند ازاینرو ابوبکر به تنهایی خلافت را برای عمر منعقد گردانید و بعد از آن دیگران با عمر بیعت کردند. این روش را استخلاف هم مینامند.[۹]
۳. امام توسط شورای کسانی که برای امامت کاندید و نامزد شدهاند نیز قابل انتخاب است. چنانکه عثمان با این روش انتخاب گردید؛ زیرا عمر شش نفر یعنی «عثمان، علی، طلحه، زبیر، سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمن بن عوف» را برای مقام امامت نامزد کرد که با هم مشورت کنند و یکی را به عنوان امام انتخاب کنند.[۱۰]
۴. روش دیگر از نظر اهل سنت برای انتخاب امام، بیعت مردم است و امام علی(ع) با بیعت مردم به عنوان امام و خلیفه چهارم انتخاب گردید.[۱۱]
۵. راه پنجم انعقاد امامت در نزد اهل سنت اینست که کسی با زور شمشیر بر مردم غلبه کند و قدرت را به دست بگیرد و بر مردم است که از او متابعت کند و حق جنگ و خروج علیه او را ندارند. به دلیل اینکه خروج بر علیه حاکمی که با زور شمشیر، قدرت را به دست گرفته است اختلاف در بین مسلمین ایجاد میشود و باعث خونریزی میگردد.[۱۲]
این معیارهای انتخاب امام که اساس مذهب اهل سنت را میسازد، هیچ ریشهای در قرآن و احادیث نبوی ندارند. پس مذهب اهل سنت که مبتنی بر اصول یاد شده در امامت است، نمیتواند خود را به خدا و رسول خدا(ص) متصل کند و هرگز پیروان آن نتوانستهاند برای این مذهب اصل و ریشهای در قرآن و احادیث نبوی بیابند.
منابع
- ↑ بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج5ص2146، باب قول المریض قوموا عنی، و ج6ص2680 باب کراهیة الاختلاف؛ بیروت، دار ابن کثیر الیمامة، چ3، 1407ق / 1987م. تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
- ↑ هیثمی، احمد بن حجر، الصواعق المحرقه، مقدمه، ص (هـ)، مصر، مکتبة القاهره، [بیتا].
- ↑ ابو منصور، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، ص13، بیروت، دارالوفاق الجدیدة، چ2، 1977 م.
- ↑ عینی، محمود بن احمد، عمدة القاری، ج2 ص171، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- ↑ نووی، یحیی بن شرف، شرح النووی علی صحیح مسلم، ج11، ص90، بیروت، دارالکتب العربی، 1407ق/1987م.
- ↑ عمدة القاری، ج2، ص171.
- ↑ صحیح بخاری، ج3، ص1341.
- ↑ ابن ابی العز حنفی، شرح العقیده الطحاویه، ج1، ص533 ـ 545، بیروت، مکتب الاسلامی، چ4، 1391م.
- ↑ جمال الدین احمد بن محمد غزنوی، اصول الدین، ج1، ص276-279 بیروت، دار البشائر الإسلامیة، اول، 1419ق/ 1998م. ابوسعید عبدالرحمن نیشابوری، الغیبة فی اصول الدین، ج1، ص185، بیروت، مؤسسه الکتب الثقافیه، چ1، 1406ق.
- ↑ ابو سعید عبدالرحمن نیشابوری، الغیبة فی اصول الدین، ج1، ص185.
- ↑ ابو سعید عبدالرحمن نیشابوری، الغیبة فی اصول الدین، ج1، ص545.
- ↑ محمد الأمین بن محمد بن المختار شنقیطی، اضواء البیان، ج1، ص30، بیروت، دار الفکر للطباعة والنشر، 1415ق / 1995م. تحقیق: مکتب البحوث والدراسات.