حد و مطلع قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (تکمیل منابع و یرایش جزئی)
 
(۱۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش}}
  {{شروع متن}}
  {{شروع متن}}
  {{سوال}}
  {{سوال}}
 
در روایاتِ ظاهر و باطن، مفاهیم دیگری چون «حد» و «مطلع» هم مطرح شده است. این اصطلاحات به چه معنا است؟
در روایات ظاهر و باطن، مفاهیم دیگری چون «حد» و «مطلع» هم مطرح شده است. این اصطلاحات به چه معناست و چه ارتباطی با ظاهر و باطن دارند؟
 
  {{پایان سوال}}
  {{پایان سوال}}
  {{پاسخ}}
  {{پاسخ}}
'''حَد''' را به معنای نهایت و منتهای ظاهر [[آیات]] دانسته‌اند. ظهور نهایی کلام در صورتی شکل می‌گیرد که سیاق کلام و قرینه‌ها، مورد توجه قرار گیرد و معنای موردِ نظرِ متکلم شناخته شود و این همان «حد» است. میان «حد» و ظاهر تفاوت‌هایی را ذکر کرده‌اند. محققان معتقدند ظاهر دارای مراحلی است و مرحله‌ی نهایی آن، حد، نامیده می‌شود. همچنین هر ظاهری حجت نیست ولی «حد»، حجّت است. حد ظهور نهایی کلام و مقصود خداوند از آیه است.


'''روایاتی در اثبات حد و مطلع داشتن قرآن'''
'''مَطْلَع‏''' را مبدأ [[باطن قرآن از دیدگاه فلاسفه اسلامی|باطن قرآن]] دانسته‌اند. بطون قرآن، فراتر از معنای ظاهری بوده و تنها با فهم الفاظ، قواعد و ادبيات عرب، به‌دست نمی‌آید. باطن قرآن را تنها [[خدا]] و [[راسخون در علم|راسخان در علم]] می‌دانند و انسان‌های دیگر تنها از طریق آن‌ها، باطن را به‌دست می‌آورند. مطلع را مرحله‌ى اول از این معناى باطنى دانسته‌اند.
 
==روایاتی در وجود حد و مطلع==
در برخی از روایات ظاهر و باطن، این اصطلاحات نیز مطرح شده است که قبل از بحث در بارهٔ معنای آنها، لازم می‌دانم متن دو روایت را که در آنها حد و مطلع مطرح شده است، بازگو کنم:
روایات به وجود «حد» و «مطلع» در قرآن اشاره کرده‌اند:
 
* [[فیض کاشانی]] در کتاب تفسیری خود روایتی را از [[امام علی(ع)]] نقل کرده است: {{متن عربی|هیچ آیه‌ای نیست مگر اینکه دارای چهار معنا است؛ ظاهر، باطن، حد و مطلع.}}<ref>فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى، تفسير الصافي، تهران، مكتبة الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۱.</ref>
از ابن مسعود نقل شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند:
* ابن‌مسعود از [[پیامبر اسلام(ص)]] نقل کرده است: {{متن عربی|قرآن بر هفت حرف نازل شده است. هر حرف دارای ظاهر و باطنی است. همچنین هر حرفی دارای «حد» و هر حدی دارای «مطلع» است.}}<ref>طبرى، محمد بن جرير، جامع البيان فى تفسير القرآن، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۹.</ref>
 
==مفهوم‌شناسی==
(اُنْزِلَ القُرآنُ عَلی سَبَعه اَحْرُف لِکُلِّ حَرْف مِنْها ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ و لِکُلِ حَرف حَدٌ وَ لِکُلّ حَدٍّ مَطْلَعٌ)<ref>''. تفسیر طبری، ج۱، ص۲۵، حدیث ۹.''</ref>
[[روایات]]، معانی برای حد و مطلع ذکر کرده‌اند: «حد، حکم و مطلع، کیفیت استنباط حکم از قرآن است.»<ref>مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق، ج۲۳، ص۱۹۷.''</ref> در روایت دیگری نیز چنین آمده است: {{متن عربی|حد، احکام حلال و حرام، و مطلع، مراد خداوند از بنده است.}}<ref>فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى، تفسير الصافي، تهران، مكتبة الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۱.</ref>
 
تفسیر صافی روایتی از حضرت علی (علیه السلام) آورده است که فرمود:
 
(مَا مِن آیَه اِلاَّ وَ لَها اَرْبَعه مَعان، ظَاهِرٌ وَ بَاطِنٌ وَ حَدٌّ و مَطْلَعٌ)<ref>''. تفسیر صافی، ج۱، ص۲۸.''</ref>
 
'''مفهوم‌شناسی'''
 
برخی مانند فیض کاشانی گفته‌اند که «حد و مطلع» تقریباً همان ظاهر و باطن هستند و تفاوتی با هم ندارند؛ یعنی منظور از حد همان ظاهر، و منظور از مطلع همان باطن است. امّا روایتی که خود ایشان در تفسیر صافی آورده است، با این تحلیل سازگار نیست؛ برای این که در این روایت تصریح شده است که برای هر آیه ای چهار معناست. در روایات همان‌طور که دو اصطلاح ظاهر و باطن معنا شده، اصطلاحات حد و مطلع نیز تفسیر شده است. در این‌جا قبل از ارائهٔ تحلیل در مورد معنای حد و مطلع، چند روایت را یادآور می‌شویم. در روایتی آمده است:
 
حد، منتهای ظهور، و مطلع، مبدأ آن است.<ref>''. بحارالأنوار، ج۲۳، ص۱۹۷.''</ref>
 
در روایت دیگری آمده است:
 
حد، حکم و مطلع، کیفیت استنباط حکم از قرآن است.<ref>''. بحارالأنوار، ج۲۳، ص۱۹۷.''</ref>
 
در روایت دیگری چنین آمده است:
 
حد، احکام حلال و حرام، و مطلع، مراد خداوند از بنده است.<ref>''. تفسیر صافی، ج۱، ص۲۸.''</ref>
 
تحلیل ما این است که حد، نهایت و منتهای ظاهر آیات است و مطلع، مبدأ بطون قرآن. توضیح آن که، کلام دارای سطوح مختلف ظهور است.


در مرتبهٔ نخست، آنچه ظاهر است، الفاظ قرآن است، که این ظهور برای همه حاصل می‌شود؛ حتی کسانی که معنای قرآن را نمی‌فهمند. قبلاً هم یادآور شدیم که در دو روایت، تلاوت]= متلوّ[ به عنوان ظاهر قرآن معرفی شد.
محققان با جمع‌بندی میان روایات مختلف، معنایی را ارائه کرده‌اند که حد، نهایت و منتهای ظاهر آیات و مطلع، مبدأ باطن قرآن است.  


در مرتبه ی بعد، ظهور مفردات قرآن رخ می‌نماید. هر لفظی با توجه به وضع و استعمال، معنایی را به ذهن متبادر می‌سازد که آن معنای متبادر به ذهن را معنای ظاهر لفظ می‌گویند.
محققان، ظهور کلام را دارای سطوح مختلفی دانسته‌اند:


مرحله ی بعد، ظهور ترکیبی است. وقتی لفظ در ترکیب آمد، غیر از ظهور تصوری اولی، ظهور تصدیقی پیدا می‌کند که ممکن است با ظهور تصوری اش یکسان و یا تا حدودی متفاوت باشد; به‌طور مثال، ممکن است لفظ در معنای مجازی در جمله ظهور یابد، در حالی که وقتی لفظ به تنهایی تصور می‌شود، معنای حقیقی اش به ذهن متبادر می‌شود.
* در مرتبه نخست، ظهور، الفاظ و مفردات قرآن است. هر لفظ، معنایی را به ذهن متبادر می‌سازد که آن معنای متبادر به ذهن را معنای ظاهر لفظ می‌گویند.
* مرحله‌ی بعد، ظهور ترکیبی است. کلام، غیر از ظهور تصوری، ظهور تصدیقی دارد که ممکن است با ظهور تصوری‌اش یکسان و یا تا حدودی متفاوت باشد.
* ظهور نهایی کلام در صورتی شکل می‌گیرد که سیاق کلام، قرینه‌های متصل و منفصل، مورد توجه قرار گیرد و این‌جا معنای موردِ نظرِ متکلم شناخته می‌شود و این همان «'''حد'''» است.
حد از یک جهت، نهایت ظهورات لفظ است و از جهت دیگر، نقطه‌ی شروع برای رسیدن به باطن قرآن. بطون قرآن، فراتر از معنای ظاهری هستند و تنها با فهم الفاظ، قواعد و ادبيات عرب، نمى‌توان آن را فهميد. باطن قرآن را تنها [[خدا]] و [[راسخون در علم|راسخان در علم]] می‌دانند و انسان‌های دیگر تنها از طریق آن‌ها می‌توانند باطن را به‌دست آورند. مطلع را مرحله‌ى اول از این معناى باطنى دانسته‌اند.<ref>مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق، ج۲۳، ص۱۹۷.</ref>


و بالاخره ظهور نهایی کلام در صورتی شکل می‌گیرد که سیاِ کلام و قراینِ متصل و منفصل و مربوط به آن، مورد توجه و دقت قرار گیرد و این جاست که معنای دقیقِ موردِ نظرِ متکلم شناخته می‌شود و این همان «حد» است; یعنی ظهور شکل گرفته و به تعبیر دیگر، ظهور نهایی کلام.
== تفاوت حد با ظاهر ==
میان «حد» و ظاهر تفاوت‌هایی را ذکر کرده‌اند:


با این تحلیل فرِ بین «ظاهر» و «حد» روشن می‌شود; یکی این که، ظاهر دارای مراحل است که حد، یک مرحله از ظاهر آن است و آن مرحله ی نهایی ظهور است و شاید این که در روایت فرموده‌اند: «حد منتهاست»، به همین معنا باشد. فرِ دیگر آن که هر ظاهری حجت نیست; ولی «حد»، حجّت است; یعنی ظهور نهایی کلام، همان چیزی است که مقصود خداوند از آیه است و از این رو، در روایت به«حکم خدا» تفسیر شده است.
* ظاهر دارای مراحلی است و مرحله‌ی نهایی ظهور، حد، نامیده می‌شود و شاید این که در روایت آمده: «حد منتها است»، به همین معنا باشد.
 
* هر ظاهری حجت نیست ولی «حد»، حجّت است. حد ظهور نهایی کلام و مقصود خداوند از آیه است. از این رو، در روایت به «حکم خدا» تفسیر شده است.
با این توضیحات معلوم می‌شود که رابطه ی بین ظاهر و حد از نسب اربع منطقی، رابطه ی عموم و خصوص مطلق است; یعنی هر حدّی ظاهر است; امّا هر ظاهری حد نیست.
* رابطه‌ی بین ظاهر و حد، رابطه‌ی عموم و خصوص مطلق است؛ هر حدی ظاهر است اما هر ظاهری حد نیست.
 
حد از یک جهت منتهای ظهورات لفظ است و از جهت دیگر، نقطه ی شروع برای رسیدن به بطون قرآن است. یعنی همان‌طور که علامه طباطبایی در تشریح چگونگی کشف بطون قرآن فرمودند، در ورای ظاهر آیات، معنای وسیع تری وجود دارد و باز در ورای آن باطن، معنای وسیع تری هست، تا آن جا که به حقیقت علم و اراده ی حق تعالی می‌رسد که «مطلعِ» قرآن است. شاهد بر این مطلب آن که در روایت نیز مطلع به«مبدأ ظهور» و «مراد خداوند» تفسیر شده است. کسانی که بتوانند مطالع آیات الهی را دریابند، خواهند توانست احکام دیگری، غیر از احکام ظاهری قرآن، از بطون قرآن استخراج کنند; چنان‌که نمونه‌هایی از آن را در روایات اهل بیت ملاحظه می‌کنیم; و شاید به همین جهت است که در روایت آمده است:
 
مطلع، کیفیت استنباط حکم از قرآن است.
 
ائمه ی اطهار(ع) با تکیه بر مطالع قرآن فرموده‌اند:
 
هیچ چیزی نیست که در آن، دو کس اختلاف داشته باشند، جز آن که اصلی در کتاب خدا دارد.<ref>''. ر.ک.: بحارالأنوار، ج۸۹، ص۱۰۰.''</ref>
 
و نیز فرمودند:
 
هر گاه درباره ی چیزی با شما سخن گفتیم، از اصل آن در کتاب خدا بپرسید.<ref>''. ر.ک.: اصول کافی، ج۵، ص۳۰۰.''</ref>
 
نتیجه آن که، ظاهر قرآن از تنزیل (لفظ) قرآن تا حد قرآن (ظهور نهایی کلام) و باطن آن، از حد تا مطلع است. در پایان این بحث، برای نزدیکی به ذهن، مثال ساده ای ذکر می‌کنیم:
 
فرض کنید آموزگاری در کلاس دوره ی ابتدایی به نوآموزان بگوید: «بچه ها! توجه داشته باشید! کاغذهای باطله را در کلاس نیندازید». این جمله دارای ظاهری و باطنی است. کودکی ممکن است از این جمله فقط ظاهرش را بفهمد و بعد از چند دقیقه، وقتی مدادش را می‌تراشد، زواید آن را روی سطح کلاس بریزد و آنگاه در پاسخ به اعتراض معلم بگوید: شما گفتید کاغذ را در کلاس نریزید; درباره ی تراشه‌های مداد چیزی نگفتید! یا نوآموز دیگری ممکن است کاغذهای باطله اش را در کلاس نریزد; ولی بعداً در حیاط مدرسه بریزد! بر کسی پوشیده نیست که آموزگار غیر از معنای ظاهر و محدود جمله اش (نهی از ریختن کاغذ در سطح کلاس) معنای وسیع تری را قصد کرده است. از این رو، معنای مورد نظر او، شامل ریختن هرگونه زباله و مواد زاید، چه در کلاس و چه در حیاط مدرسه و حتّی در سطح خیابان و کوچه و بازار نیز می‌شود. ولی طفل در این سن، دارای عقلی جزئی نگر است.
 
ملاحظه می‌کنیم چگونه ذهن انسان از یک ایده ی کلّی (در مثال ضرورت پاکیزه بودن محیط زندگی) به یک معنای محدود (نهی از ریختن کاغذ در کلاس) سیر می‌کند و در نهایت بر آن ایده ی محدود، لباس سخن می‌پوشاند. سخن مذکور، تنزیلی از آن ایده ی کلّی (مطلع) است. معنای محدود (نهی از ریختن کاغذ) که مدلول لفظ است، حد آن سخن است و بالاتر از آن، معنای محدود، معنای وسیع تری است که باطن آن سخن است.
 
ما در مقابل معارف قرآن کریم، همچون اطفال هستیم و خداوند در قرآن به زبان ساده با ما سخن گفته است، تا با تعقل و تدبّر به اعماِِ معارفِ آن راه یابیم. علامه طباطبایی در بحث ظاهر و باطن از کتاب قرآن در اسلام می‌فرماید:
 
]قرآن کریم[تعلیم خود را مناسب سطح ساده‌ترین فهم‌ها که فهم عامه ی مردم است، قرار داده و با زبان ساده ی عمومی سخن گفته است. البته این روش این نتیجه را خواهد داد که معارف عالیه ی معنویّه با زبان ساده ی عمومی بیان شود و ظواهر الفاظ، مطالب و وظایفی از سنخ حسّ و محسوس القا نماید و معنویّات در پشت پرده ی ظواهر قرار گرفته، از پشت این پرده، خود را فراخور حال افهام مختلفه به آنها نشان دهد و هر کس به حسب حال و اندازه ی درک خود، از آنها بهره‌مند شود. خدای متعال در کلام خود می‌فرماید: (إِنّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ * وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ)<ref>''. سوره ی زخرف، آیه ی ۳ و ۴.''</ref> ; ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم، باشد که بیندیشید. و همانا که آن در کتاب اصلی]=لوح محفوظ [به نزد ما سخت والا و پر حکمت است.<ref>''. قرآن و اسلام، ص۲۴.''</ref>
 
نتیجه ی سخن
 
در روایات، علاوه به ظاهر و باطن، برای قرآن کریم «حد» و «مطلع» نیز ذکر شده است که مراد از حد، مرحله ی نهاییِ معنای ظاهری و مراد از مطلع، مرحله ی اوّل از معنای باطنی است.


== پیوند به بیرون ==
== پیوند به بیرون ==
خط ۸۶: خط ۳۹:


  {{شاخه
  {{شاخه
 
| شاخه اصلی =علوم و معارف قرآن
| شاخه اصلی =
| شاخه فرعی۱ =ظاهر و باطن قرآن
| شاخه فرعی۱ =
| شاخه فرعی۲ =
| شاخه فرعی۲ =
| شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =
خط ۹۴: خط ۴۶:


  {{تکمیل مقاله
  {{تکمیل مقاله
 
| شناسه =شد
| شناسه =
| تیترها =شد
| تیترها =
| ویرایش =شد
| ویرایش =
| لینک‌دهی =شد
| لینک‌دهی =
| ناوبری =
| ناوبری =
| نمایه =
| نمایه =
خط ۱۰۵: خط ۵۶:
| بازبینی =
| بازبینی =
| تکمیل =
| تکمیل =
| اولویت =
| اولویت =ج
| کیفیت =
| کیفیت =ج
  }}
  }}


  {{پایان متن}}
  {{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۴۴

سؤال

در روایاتِ ظاهر و باطن، مفاهیم دیگری چون «حد» و «مطلع» هم مطرح شده است. این اصطلاحات به چه معنا است؟

حَد را به معنای نهایت و منتهای ظاهر آیات دانسته‌اند. ظهور نهایی کلام در صورتی شکل می‌گیرد که سیاق کلام و قرینه‌ها، مورد توجه قرار گیرد و معنای موردِ نظرِ متکلم شناخته شود و این همان «حد» است. میان «حد» و ظاهر تفاوت‌هایی را ذکر کرده‌اند. محققان معتقدند ظاهر دارای مراحلی است و مرحله‌ی نهایی آن، حد، نامیده می‌شود. همچنین هر ظاهری حجت نیست ولی «حد»، حجّت است. حد ظهور نهایی کلام و مقصود خداوند از آیه است.

مَطْلَع‏ را مبدأ باطن قرآن دانسته‌اند. بطون قرآن، فراتر از معنای ظاهری بوده و تنها با فهم الفاظ، قواعد و ادبيات عرب، به‌دست نمی‌آید. باطن قرآن را تنها خدا و راسخان در علم می‌دانند و انسان‌های دیگر تنها از طریق آن‌ها، باطن را به‌دست می‌آورند. مطلع را مرحله‌ى اول از این معناى باطنى دانسته‌اند.

روایاتی در وجود حد و مطلع

روایات به وجود «حد» و «مطلع» در قرآن اشاره کرده‌اند:

  • فیض کاشانی در کتاب تفسیری خود روایتی را از امام علی(ع) نقل کرده است: «هیچ آیه‌ای نیست مگر اینکه دارای چهار معنا است؛ ظاهر، باطن، حد و مطلع.»[۱]
  • ابن‌مسعود از پیامبر اسلام(ص) نقل کرده است: «قرآن بر هفت حرف نازل شده است. هر حرف دارای ظاهر و باطنی است. همچنین هر حرفی دارای «حد» و هر حدی دارای «مطلع» است.»[۲]

مفهوم‌شناسی

روایات، معانی برای حد و مطلع ذکر کرده‌اند: «حد، حکم و مطلع، کیفیت استنباط حکم از قرآن است.»[۳] در روایت دیگری نیز چنین آمده است: «حد، احکام حلال و حرام، و مطلع، مراد خداوند از بنده است.»[۴]

محققان با جمع‌بندی میان روایات مختلف، معنایی را ارائه کرده‌اند که حد، نهایت و منتهای ظاهر آیات و مطلع، مبدأ باطن قرآن است.

محققان، ظهور کلام را دارای سطوح مختلفی دانسته‌اند:

  • در مرتبه نخست، ظهور، الفاظ و مفردات قرآن است. هر لفظ، معنایی را به ذهن متبادر می‌سازد که آن معنای متبادر به ذهن را معنای ظاهر لفظ می‌گویند.
  • مرحله‌ی بعد، ظهور ترکیبی است. کلام، غیر از ظهور تصوری، ظهور تصدیقی دارد که ممکن است با ظهور تصوری‌اش یکسان و یا تا حدودی متفاوت باشد.
  • ظهور نهایی کلام در صورتی شکل می‌گیرد که سیاق کلام، قرینه‌های متصل و منفصل، مورد توجه قرار گیرد و این‌جا معنای موردِ نظرِ متکلم شناخته می‌شود و این همان «حد» است.

حد از یک جهت، نهایت ظهورات لفظ است و از جهت دیگر، نقطه‌ی شروع برای رسیدن به باطن قرآن. بطون قرآن، فراتر از معنای ظاهری هستند و تنها با فهم الفاظ، قواعد و ادبيات عرب، نمى‌توان آن را فهميد. باطن قرآن را تنها خدا و راسخان در علم می‌دانند و انسان‌های دیگر تنها از طریق آن‌ها می‌توانند باطن را به‌دست آورند. مطلع را مرحله‌ى اول از این معناى باطنى دانسته‌اند.[۵]

تفاوت حد با ظاهر

میان «حد» و ظاهر تفاوت‌هایی را ذکر کرده‌اند:

  • ظاهر دارای مراحلی است و مرحله‌ی نهایی ظهور، حد، نامیده می‌شود و شاید این که در روایت آمده: «حد منتها است»، به همین معنا باشد.
  • هر ظاهری حجت نیست ولی «حد»، حجّت است. حد ظهور نهایی کلام و مقصود خداوند از آیه است. از این رو، در روایت به «حکم خدا» تفسیر شده است.
  • رابطه‌ی بین ظاهر و حد، رابطه‌ی عموم و خصوص مطلق است؛ هر حدی ظاهر است اما هر ظاهری حد نیست.

پیوند به بیرون

  • این مدخل برگرفته شده از کتاب «باطن و تأویل قرآن» گفتگو با علی‌اکبر بابایی و دکتر محمد کاظم شاکری، کارشناس و مجری: مصطفی کریمی، قم، مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزهٔ علمیه، ۱۳۸۱ش.

منابع

  1. فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى، تفسير الصافي، تهران، مكتبة الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۱.
  2. طبرى، محمد بن جرير، جامع البيان فى تفسير القرآن، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۹.
  3. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق، ج۲۳، ص۱۹۷.
  4. فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى، تفسير الصافي، تهران، مكتبة الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۱.
  5. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق، ج۲۳، ص۱۹۷.