راههای درمان ریا: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵: | خط ۵: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
البته گاهی مراقبت در انجام عمل بدون ریا، از حالت عادی خارج شده و به صورت [[وسواس]] در میآید. در این صورت، سفارش شده که فرد به تصور ریا اعتنا نکرده و عبادت خود را ادامه دهد. | البته گاهی مراقبت در انجام عمل بدون ریا، از حالت عادی خارج شده و به صورت [[وسواس]] در میآید. در این صورت، سفارش شده که فرد به تصور ریا اعتنا نکرده و عبادت خود را ادامه دهد. | ||
== راههای شناختی == | == راههای شناختی == | ||
برخی از عوامل | برخی از [[عوامل ریا]]، به ضعف شناخت انسان برمیگردد؛ بنابراین، برای درمان ریا، اصلاح شناخت ضروری است. توجه و شناخت مطالب پیش رو، در اصلاح شناخت فرد ریاکار تأثیرگذار است: | ||
=== از میان رفتن اعمال با ریا === | === از میان رفتن اعمال با ریا === | ||
تلقین این که عمل ریاکارانه، عمل پوچی است و در قیامت ارزشی ندارد، در اصلاح ریا مؤثر است. بر اساس | تلقین این که عمل ریاکارانه، عمل پوچی است و در [[قیامت]] ارزشی ندارد، در اصلاح [[ریا]] مؤثر است. بر اساس [[روایت]]، روز قیامت [[خداوند]] به ریاکار میگوید: «تو برای من کاری انجام ندادهای. برو پاداش خود را از همان کسانی بگیر که برای آنها عبادت میکردی.» | ||
همچنین توجه | همچنین فردی که برای درمان ریا تلاش میکند، باید توجه داشته باشد که جلوهنمایی برای دیگران زودگذر است و در برابر، توجه به خدا و انجام دادن اعمال تنها برای او، لذتی ماندگار دارد و انسان با آن به کمال میرسد. | ||
=== عزت به دست خدا است === | === عزت به دست خدا است === | ||
ریاکار دنبال عزت میگردد. او با | ریاکار دنبال [[عزت]] میگردد. او با نشان دادن کارهای خوب، در تلاش است به دیگران بفهماند انسان خوبی است، تا به او احترام بگذارند؛ در حالی که بر اساس [[قرآن]]، عزت تنها از آن خداوند است، که به هر کسی بخواهد عطا میکند و از هر فردی که بخواهد میگیرد. | ||
بنابراین، توجه به این که خداوند قادر مطلق است و میتواند به انسان آبرو، عزت و محبوبیت اجتماعی بدهد، باعث میشود شناخت نادرست شخص ریاکار اصلاح شود.<ref>نگاه کنید به چهل حدیث، حضرت امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام، بحث ریا، ص۴۵.</ref> | بنابراین، توجه به این که خداوند قادر مطلق است و میتواند به انسان آبرو، عزت و محبوبیت اجتماعی بدهد، باعث میشود شناخت نادرست شخص ریاکار اصلاح شود.<ref>نگاه کنید به چهل حدیث، حضرت امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام، بحث ریا، ص۴۵.</ref> |
نسخهٔ ۲۷ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۰۰
این مقاله هماکنون به دست A.ahmadi در حال ویرایش است. |
راههای درمان ریا چیست؟
البته گاهی مراقبت در انجام عمل بدون ریا، از حالت عادی خارج شده و به صورت وسواس در میآید. در این صورت، سفارش شده که فرد به تصور ریا اعتنا نکرده و عبادت خود را ادامه دهد.
راههای شناختی
برخی از عوامل ریا، به ضعف شناخت انسان برمیگردد؛ بنابراین، برای درمان ریا، اصلاح شناخت ضروری است. توجه و شناخت مطالب پیش رو، در اصلاح شناخت فرد ریاکار تأثیرگذار است:
از میان رفتن اعمال با ریا
تلقین این که عمل ریاکارانه، عمل پوچی است و در قیامت ارزشی ندارد، در اصلاح ریا مؤثر است. بر اساس روایت، روز قیامت خداوند به ریاکار میگوید: «تو برای من کاری انجام ندادهای. برو پاداش خود را از همان کسانی بگیر که برای آنها عبادت میکردی.»
همچنین فردی که برای درمان ریا تلاش میکند، باید توجه داشته باشد که جلوهنمایی برای دیگران زودگذر است و در برابر، توجه به خدا و انجام دادن اعمال تنها برای او، لذتی ماندگار دارد و انسان با آن به کمال میرسد.
عزت به دست خدا است
ریاکار دنبال عزت میگردد. او با نشان دادن کارهای خوب، در تلاش است به دیگران بفهماند انسان خوبی است، تا به او احترام بگذارند؛ در حالی که بر اساس قرآن، عزت تنها از آن خداوند است، که به هر کسی بخواهد عطا میکند و از هر فردی که بخواهد میگیرد.
بنابراین، توجه به این که خداوند قادر مطلق است و میتواند به انسان آبرو، عزت و محبوبیت اجتماعی بدهد، باعث میشود شناخت نادرست شخص ریاکار اصلاح شود.[۱]
ریا، تمسخر خدا است
برخی از عالمان، حقیقت ریا را تمسخر خدا دانستهاند.[۲] زیرا حقیقت ریا به این برمیگردد که فرد ریاکار خدای قادر و ناظر را ندیده و کار خود را برای بندگان او انجام میدهد. توجه به اینکه حقیقت ریا، تمسخر خدا است، برای اصلاح فرد ریاکار مؤثر است.
راههای عملی
برای درمان ریا، راهکارهای عملی گفته شده، که برخی از آنها چنیناند:
دلبسته نشدن به دنیا
ریا از جمله کارهای ناپسندی دانسته شده که با محبت دنیا ارتباط مستقیم دارد. دل بسته شدن به دنیا و تلاش برای رسیدن به خواستههای مادی بدون در نظر گرفتن خدا، باعث ایجاد انگیزه برای خودنمایی میشود. در برابر، کسی که با یاد خدا و با محبت به او زندگی میکند، دنبال رضایت و خوشنوی خدا بوده و تعریف و تمجید دیگران برایش مهم نیست. بنا بر روایتی، امام علی(ع) یکی از ویژگیهای پرهیزکاران را بزرگ دانستن خدا و کوچک شمردن غیر خدا دانسته است.[۳]
اصلاح عوامل ریا
دیگر روشها
روشهای عملی دیگری نیز برای درمان ریا ذکر شده است:
- ریا برای خدا نه برای مردم: به این معنا که فرد به جای ریا کردن برای مردم، برای خدا ریا کند؛ یعنی حالت خود نمایاندن را در محضر خدا و برای خدا ایجاد کند.
- عبادت پنهانی: عالمان اخلاف سفارش کردهاند، انسان تا زمانی که دچار خودنمایی است سعی کند عبادتهای خود را دور از چشم دیگران انجام بدهد.
- یاد خدا: یاد همیشگیِ خدا، اثر غفلتزدایی داشته و انسان را به اخلاص نزدیک میکند.
- نماز: خواندن نماز با حفظ آداب و شرائط آن، انسان را از بدیها بازمیدارد.
- مبارزه با خودخواهی: به گفته برخی، همه ویژگیهای ناپسند ریشه در خودخواهی دارد.[۴] بنابراین، اگر با صفت ریا مبارزه شود؛ ولی حس خودخواهی باقی مانده باشد، باز هم صفت ریا در فرد رشد میکند.
- معاشرت با افراد مخلص؛
- توسل به معصومان(ع) برای خلاصی از شرّ شیطان و هوای نفس و درخواست توفیق عمل خالصانه.
- خودتشویقی، هنگام انجام عمل خالصانه و خودتنبیهی، هنگام ریا.
وسواس در ریا
گاهی مراقبت در انجام عمل بدون ریا، از حالت عادی خارج شده و به صورت وسواس در میآید؛ بهویژه برای کسانی که در آغاز مبارزه با نفس هستند. در اینگونه موارد سفارش شده فرد به وسوسه اعتنا نکند. گفته شده همین که شخص از تصور اینکه ریاکار است ناراحت است، دلیلی است بر اینکه عمل او همراه با ریا انجام نشده است. بر اساس برخی از روایات، شیطان میخواهد او را با این تصورات از عبادت بازدارد.
پیامبر اسلام(ص) در روایتی، به کسی که شیطان او را در حال نماز به ریاکاری متهم کرده سفارش میکند، نمازش را طولانی کند.[۵] در روایتی دیگر، توصیه شده فرد هنگامی که دچار این وسوسه میشود این عبارت را گفته: «خدایا به تو پناه میبرم و تو از حال من آگاهتری» و به عبادت ادامه دهد.[۶]
منابع
- ↑ نگاه کنید به چهل حدیث، حضرت امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام، بحث ریا، ص۴۵.
- ↑ شیخ عباس قمی، خلاصه معراج السعاده، مؤسسه در راه حق
- ↑ ترجمهاخلاق، جباران محمد رضا، انتشارات هجرت، ج۱ ص: ۶۴
- ↑ سادات، محمدعلی، اخلاق اسلامی، ۱۳۶۸چاپ ششم، نشر سمت، ص۲۶۵ (اقتباس).
- ↑ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۹۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۹۵.