منع تدوین و نقل حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در حال ویرایش}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
خط ۲۳: خط ۲۰:


پس از اعلام ممنوعیت کتابت حدیث، برخی از اصحاب پیامبر، احادیث نبوی را برای مردم نقل می‌کردند. ازاین‌رو خلیفه دوم، خروج بدون اجازه اصحاب از مدینه<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الصحیح من سیرة النبی الاعظم|نام=مرتضی|نام خانوادگی=عاملی|جلد=1|صفحه=77}}</ref> و نقل حدیث را ممنوع اعلام کرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تذکرة الحفاظ|سال=1419|نام=شمس‌الدین محمد بن احمد بن عثمان|نام خانوادگی=ذهبی|جلد=1|صفحه‌ها=۱۱-۱۲}}</ref> او افرادی از صحابه همچون [[ابودرداء|ابودَرداء]] و [[ابن مسعود|ابن‌مسعود]] را به جرم نقل احادیث پیامبر زندانی نمود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تذکرة الحفاظ|سال=1419|نام=شمس‌الدین محمد بن احمد بن عثمان|نام خانوادگی=ذهبی|جلد=1|صفحه=12}}</ref> برخی از محققان احتمال داده‌اند جلوگیری از کتابت حدیث، پس از منع از نقل احادیث صورت گرفته است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=منع تدوین الحدیث|سال=1418|نام=سید علی|نام خانوادگی=شهرستانی|صفحه‌ها=۳۱-۳۲}}</ref>
پس از اعلام ممنوعیت کتابت حدیث، برخی از اصحاب پیامبر، احادیث نبوی را برای مردم نقل می‌کردند. ازاین‌رو خلیفه دوم، خروج بدون اجازه اصحاب از مدینه<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الصحیح من سیرة النبی الاعظم|نام=مرتضی|نام خانوادگی=عاملی|جلد=1|صفحه=77}}</ref> و نقل حدیث را ممنوع اعلام کرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تذکرة الحفاظ|سال=1419|نام=شمس‌الدین محمد بن احمد بن عثمان|نام خانوادگی=ذهبی|جلد=1|صفحه‌ها=۱۱-۱۲}}</ref> او افرادی از صحابه همچون [[ابودرداء|ابودَرداء]] و [[ابن مسعود|ابن‌مسعود]] را به جرم نقل احادیث پیامبر زندانی نمود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تذکرة الحفاظ|سال=1419|نام=شمس‌الدین محمد بن احمد بن عثمان|نام خانوادگی=ذهبی|جلد=1|صفحه=12}}</ref> برخی از محققان احتمال داده‌اند جلوگیری از کتابت حدیث، پس از منع از نقل احادیث صورت گرفته است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=منع تدوین الحدیث|سال=1418|نام=سید علی|نام خانوادگی=شهرستانی|صفحه‌ها=۳۱-۳۲}}</ref>
=== شروع ممنوعیت ===
نخستین نشانه آشکار مخالفت با کتابت حدیث از زبان عمر بن خطاب پدیدار شد. به استناد اسناد تاریخی مورد پذیرش عالمان فریقین، پیامبر اکرم (ص) در آستانه رحلت در حالی که بزرگان صحابه و [[بنی هاشم]] در خانه ایشان گرد آمده بودند، فرمود: برای من کاغذ و قلمی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید. در این هنگام عمر گفت: بر پیامبر درد غلبه کرده است، قرآن نزد ماست و ما را بس است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=صحیح بخاری|نام=محمد بن إسماعیل|نام خانوادگی=بخاری|جلد=1|صفحه=34}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=صحیح مسلم|نام=مسلم بن الحجاج|نام خانوادگی=نیشابوری|جلد=3|صفحه=1259}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مسند احمد|نام=احمد بن محمد|نام خانوادگی=حنبل|جلد=5|صفحه=134}}</ref>
و بدین ترتیب با بر هم زدن مجلس و با شعار: حسبنا کتاب الله مانع نگارش حدیث از سوی آن حضرت شد.


=== لغو ممنوعیت ===
=== لغو ممنوعیت ===
ممنوعیت کتابت حدیث تا دوره [[عمر بن عبدالعزیز|عُمَر بن عَبدالعَزیز]] (۶۳-۱۰۱ق) هشتمین خلیفه اموی ادامه داشت. او نامه‌ای به [[ابوبکر بن حزم|ابوبکر بن حَزم]] حاکم مدینه نوشت و از او خواست احادیث پیامبر را بنویسد؛ چراکه بیم آن می‌رود علم و اهل آن از میان برود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=صحیح بخاری|سال=1401|نام=محمد بن اسماعیل|نام خانوادگی=بخاری|جلد=1|صفحه=33}}</ref>
ممنوعیت کتابت حدیث تا دوره [[عمر بن عبدالعزیز|عُمَر بن عَبدالعَزیز]] (۶۳-۱۰۱ق) هشتمین خلیفه اموی ادامه داشت. او نامه‌ای به [[ابوبکر بن حزم|ابوبکر بن حَزم]] حاکم مدینه نوشت و از او خواست احادیث پیامبر را بنویسد؛ چراکه بیم آن می‌رود علم و اهل آن از میان برود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=صحیح بخاری|سال=1401|نام=محمد بن اسماعیل|نام خانوادگی=بخاری|جلد=1|صفحه=33}}</ref>و دستور داد تا احادیث پیامبر(ص) گردآوری و نوشته شود؛ با مرگ عمرو بن عبدالعزیز در سال ۱۰۱ ق  این دستور اجرایی نشد اما سال‌ها پس از مرگ او در سال ۱۴۳ ق تدوین حدیث توسط علمای اهل‌سنت رسماً شروع شد.<ref>عسگري، سيد مرتضي، معالم المدرستين، مجمع جهاني اهل بيت(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۴ق، ج ۲، ص۶۴–۶۷.</ref>
 
== عوامل و انگیزه ها ==
 
 
[[اهل‌سنت]] و [[شیعه|شیعیان]] درخصوص علت جلوگیری از نوشتن حدیث اختلاف‌نظر دارند. عالمان اهل سنت می‌گویند: علت منع حدیث بیم از مخلوط‌شدن [[حدیث|احادیث]] با [[قرآن]]،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کنزالعمال|سال=۱۴۰۱|نام=متقی|نام خانوادگی=هندی|جلد=10|صفحه‌ها=۲۹۱-۲۹۲|فصل=ح۲۹۴۷۴}}</ref> پیشگیری از اختلاف مسلمانان،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تذکرة الحفاظ|سال=1419|نام=شمس‌الدین محمد بن احمد بن عثمان|نام خانوادگی=ذهبی|جلد=1|صفحه=9}}</ref> نگرانی از کم‌توجهی به حفظ حدیث و اعتماد صِرف بر نوشته‌ها،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الحدیث و المحدثون|سال=1378|نام=محمد محمد|نام خانوادگی=ابوزهره|صفحه=13}}</ref> ترس از سرگرم‌شدن مردم با چیزی غیر قرآن،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=احیاء العلوم|نام=ابوحامد محمد|نام خانوادگی=غزالی|جلد=10|صفحه=۷۹}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نقد و بررسی علل و انگیزه‌های منع نگارش حدیث|نام=دیاری|نام خانوادگی=بیگدلی|جلد=۴۴}}</ref> جلوگیری از نشر احادیث غیرمعتبر،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کنز العمال|سال=۱۴۰۱|نام=متقی|نام خانوادگی=هندی|جلد=10|صفحه=285}}</ref> نگرانی از به‌وجود آمدن کتابی در کنار [[قرآن]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تذکرة الحفاظ|سال=۱۴۱۹|نام=شمس‌الدین محمد بن احمد بن عثمان|نام خانوادگی=ذهبی|جلد=1|صفحه‌ها=۲۹۱-۲۹۲}}</ref> و عدم آشنایی راویان حدیث با کتابت بوده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نقد و بررسی علل و انگیزه‌های منع نگارش حدیث|نام=دیاری|نام خانوادگی=بیدگلی|صفحه‌ها=۴۰-۴۸}}</ref>


بیشتر نویسندگان شیعه معتقدند یکی از عوامل منع حدیث جلوگیری از نشر [[فضایل امام علی(ع)]] بوده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=منع تدوین الحدیث|سال=۱۴۱۸|نام=سید علی|نام خانوادگی=شهرستانی|صفحه=۵۷}}</ref> ازجمله شواهد آنها این است که نِسائی از نویسندگان [[صحاح سته|صِحاح سِتّه]]، از [[ابن عباس|ابن‌عباس]] نقل کرده که آنها به‌جهت بغضی که از امام علی داشتند، [[سنت|سنت پیامبر]] را ترک کردند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سنن نسائی|سال=۱۴۰۶|نام خانوادگی=نسائی|جلد=5|صفحه=253}}</ref> همچنین احاطه‌ نداشتن خلفا به احکام دینی و تلاش آنها برای تثبیت حاکمیت شرعی‌شان در کنار حاکمیت سیاسی، از دیگر انگیزه‌های منع حدیث ذکر شده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=منع تدوین الحدیث|سال=۱۴۱۸|نام=سید علی|نام خانوادگی=شهرستانی|صفحه‌ها=۵۴-۸۵-۱۲۶}}</ref>


عبدالله بن عمرو گوید: «من هر چه را از رسول خدا(ص) می‌شنیدم می‌نوشتم تا آنها را حفظ کنم، اما قریش مرا از این کار بازداشتند و گفتند: «هر چه را از پیامبر خدا می‌شنوی می‌نویسی در حالی که او بشری است که در حال خشنودی و غضب سخن می‌گوید» من (عبدالله بن عمرو) از این کار دست کشیدم و سخن قریش را به پیامبر(ص) گزارش دادم، حضرت فرمود: «قسم به کسی که جانم در دست اوست چیزی جز حق از آن (دهانم) بیرون نمی‌آید».<ref>محمد بن محمد حاکم نیشابوری، مستدرک الحاکم، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۰۶.</ref>
== روایات ==


منع تدوین حدیث پس از رحلت پیامبر(ص)، شدت یافت تا آنجا که ابوبکر<ref>مؤدب، سید رضا، تاریخ حدیث، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴، ص۱۷۹.</ref> و عمر<ref>تاریخ حدیث، ص۱۸۲–۱۸۳.</ref> با استناد به کافی بودن قرآن در میان مسلمانان، احادیث نبوی را سوزاندند. این ممانعت ادامه یافت تا اینکه عمر بن عبد العزیز اموی، ممنوعیت تدوین حدیث را لغو کرد و دستور داد تا احادیث پیامبر(ص) گردآوری و نوشته شود؛ با مرگ عمرو بن عبدالعزیز در سال ۱۰۱ ق  این دستور اجرایی نشد اما سال‌ها پس از مرگ او در سال ۱۴۳ ق تدوین حدیث توسط علمای اهل‌سنت رسماً شروع شد.<ref>عسگري، سيد مرتضي، معالم المدرستين، مجمع جهاني اهل بيت(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۴ق، ج ۲، ص۶۴–۶۷.</ref> اما علمای شیعه به رهبری امامان معصوم(ع) هیچ‌گاه دست از تدوین حدیث برنداشتند.
* [[عبدالله بن عمرو]] گوید: «من هر چه را از رسول خدا (ص) می‌شنیدم می‌نوشتم تا آنها را حفظ کنم، اما [[قریش]] مرا از این کار بازداشتند و گفتند: «هر چه را از پیامبر خدا می‌شنوی می‌نویسی در حالی که او بشری است که در حال خشنودی و غضب سخن می‌گوید» من (عبدالله بن عمرو) از این کار دست کشیدم و سخن قریش را به پیامبر (ص) گزارش دادم، حضرت فرمود: «قسم به کسی که جانم در دست اوست چیزی جز حق از آن (دهانم) بیرون نمی‌آید».<ref>محمد بن محمد حاکم نیشابوری، مستدرک الحاکم، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۰۶.</ref>


برخی نیز داستان «قلم و کاغذ» که در لحظات آخر عمر پیامبر، عمر بن خطاب ایشان را از نگارش روایت منع کرد را آغاز منع حدیث دانسته‌اند. در این داستان عمر بن خطاب گفت: «درد بر پیامبر غلبه کرده است. قرآن نزد شماست پس کتاب خدا ما را بس است.» و بر طبق روایت دیگری گفت: «پیامبر هذیان می‌گوید».<ref>محمود ابوریه، اضواء علی السنه المحمدیه، بی جا، دار الکتاب الاسلامی، بی تا، ص۵۵؛ معالم المدرستین، ج ۲، ص۴۷–۴۸.</ref>
== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}

نسخهٔ ‏۱۵ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۱۶

سؤال

منع نوشتن و نقل حدیث در چه دورانی اتفاق افتاده است؟

درگاه‌ها
واژه-ها.png


درگاه‌ها
درگاه غدیر.png


منع حدیث به جلوگیری از نوشتن و نقل احادیث پیامبر گفته می‌شود.

جلوگیری از نقل و نوشتن احادیث پیامبر اکرم(ص) در قرن اول هجری قمری بود. ممانعت از نگارش و تدوین حدیث که از دوران خلیفه اول و خلیفه دوم آغاز و تا زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز یعنی حدود ۱۰۰ سال ادامه یافت. البته بحث از ممانعت از تدوین حدیث تنها به حوزه حدیث اهل تسنن مربوط می‌شود و حدیث شیعه هیج گاه چنین ممانعتی را نپذیرفته است.

علمای اهل‌سنت علت این سیاست خلفای اول و دوم را جلوگیری از آمیختن حدیث با قرآن، پیشگیری از اختلاف مسلمانان، ترس از سرگرم‌شدن مردم به چیزی غیر از قرآن و عدم آشنایی راویان حدیث با کتابت می‌دانند.

عالمان شیعه، انگیزه منع کتابت حدیث را جلوگیری از نشر فضایل امام علی(ع) و تلاش در جهت تثبیت حاکمیت خلفا می‌دانند. به‌باور شیعیان منع کتابت حدیث موجب جعل حدیث، نابودی نخستین متون حدیثی، پیدایش مذاهب مختلف و تغییر سنت پیامبر اسلام شده است.

تاریخچه

پیش از دوره خلیفه اول ابوبکر بن ابی‌قحافه و خلیفه دوم عمر بن خطاب کتابت احادیث در میان مسلمانان رایج بود[۱] و پیامبر اصحاب را به نوشتن و نقل احادیث تشویق می‌کرده است.[۲]

ابوبکر در خلافت خود، نگارش احادیث را ممنوع کرد و احادیث زیادی را از بین برد.[۳] همچنین، خلیفه دوم فرمانداران خود را از نقل روایات پیامبر(ص) بر حذر می‌داشت و به توجه به قرآن دعوت می‌کرد.[۴] عمر بن خَطّاب ابتدا تصمیم داشت احادیث پیامبر را جمع‌آوری و نگارش کند؛ ولی پس از مدتی از این کار خودداری کرد و علت آن‌ را احتمال مخلوط‌شدن روایات با قرآن اعلام کرد.[۵]

پس از اعلام ممنوعیت کتابت حدیث، برخی از اصحاب پیامبر، احادیث نبوی را برای مردم نقل می‌کردند. ازاین‌رو خلیفه دوم، خروج بدون اجازه اصحاب از مدینه[۶] و نقل حدیث را ممنوع اعلام کرد.[۷] او افرادی از صحابه همچون ابودَرداء و ابن‌مسعود را به جرم نقل احادیث پیامبر زندانی نمود.[۸] برخی از محققان احتمال داده‌اند جلوگیری از کتابت حدیث، پس از منع از نقل احادیث صورت گرفته است.[۹]

شروع ممنوعیت

نخستین نشانه آشکار مخالفت با کتابت حدیث از زبان عمر بن خطاب پدیدار شد. به استناد اسناد تاریخی مورد پذیرش عالمان فریقین، پیامبر اکرم (ص) در آستانه رحلت در حالی که بزرگان صحابه و بنی هاشم در خانه ایشان گرد آمده بودند، فرمود: برای من کاغذ و قلمی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید. در این هنگام عمر گفت: بر پیامبر درد غلبه کرده است، قرآن نزد ماست و ما را بس است.[۱۰][۱۱][۱۲]

و بدین ترتیب با بر هم زدن مجلس و با شعار: حسبنا کتاب الله مانع نگارش حدیث از سوی آن حضرت شد.

لغو ممنوعیت

ممنوعیت کتابت حدیث تا دوره عُمَر بن عَبدالعَزیز (۶۳-۱۰۱ق) هشتمین خلیفه اموی ادامه داشت. او نامه‌ای به ابوبکر بن حَزم حاکم مدینه نوشت و از او خواست احادیث پیامبر را بنویسد؛ چراکه بیم آن می‌رود علم و اهل آن از میان برود.[۱۳]و دستور داد تا احادیث پیامبر(ص) گردآوری و نوشته شود؛ با مرگ عمرو بن عبدالعزیز در سال ۱۰۱ ق این دستور اجرایی نشد اما سال‌ها پس از مرگ او در سال ۱۴۳ ق تدوین حدیث توسط علمای اهل‌سنت رسماً شروع شد.[۱۴]

عوامل و انگیزه ها

اهل‌سنت و شیعیان درخصوص علت جلوگیری از نوشتن حدیث اختلاف‌نظر دارند. عالمان اهل سنت می‌گویند: علت منع حدیث بیم از مخلوط‌شدن احادیث با قرآن،[۱۵] پیشگیری از اختلاف مسلمانان،[۱۶] نگرانی از کم‌توجهی به حفظ حدیث و اعتماد صِرف بر نوشته‌ها،[۱۷] ترس از سرگرم‌شدن مردم با چیزی غیر قرآن،[۱۸][۱۹] جلوگیری از نشر احادیث غیرمعتبر،[۲۰] نگرانی از به‌وجود آمدن کتابی در کنار قرآن[۲۱] و عدم آشنایی راویان حدیث با کتابت بوده است.[۲۲]

بیشتر نویسندگان شیعه معتقدند یکی از عوامل منع حدیث جلوگیری از نشر فضایل امام علی(ع) بوده است.[۲۳] ازجمله شواهد آنها این است که نِسائی از نویسندگان صِحاح سِتّه، از ابن‌عباس نقل کرده که آنها به‌جهت بغضی که از امام علی داشتند، سنت پیامبر را ترک کردند.[۲۴] همچنین احاطه‌ نداشتن خلفا به احکام دینی و تلاش آنها برای تثبیت حاکمیت شرعی‌شان در کنار حاکمیت سیاسی، از دیگر انگیزه‌های منع حدیث ذکر شده است.[۲۵]

روایات

  • عبدالله بن عمرو گوید: «من هر چه را از رسول خدا (ص) می‌شنیدم می‌نوشتم تا آنها را حفظ کنم، اما قریش مرا از این کار بازداشتند و گفتند: «هر چه را از پیامبر خدا می‌شنوی می‌نویسی در حالی که او بشری است که در حال خشنودی و غضب سخن می‌گوید» من (عبدالله بن عمرو) از این کار دست کشیدم و سخن قریش را به پیامبر (ص) گزارش دادم، حضرت فرمود: «قسم به کسی که جانم در دست اوست چیزی جز حق از آن (دهانم) بیرون نمی‌آید».[۲۶]

منابع

  1. بیدگلی، دیاری. نقد و بررسی علل و انگیزه‌های منع نگارش حدیث. ص. ۳۸.
  2. ابی‌داود، سليمان بن اشعث بن اسحق سجستانى. سنن ابی‌داود. ج. ۳. المکتبه العصریه. ص. ۳۱۸.
  3. هندی، متقی (۱۴۰۱). کنز العمال. ج. ۱۰. ص. ۲۸۵.
  4. طبری، ابن جرير (۱۳۸۷). تاريخ‏ الامم و الملوک. ج. ۴. ص. ۲۰۴.
  5. هندی، متقی (۱۴۰۱). «ح۲۹۴۷۴». کنزالعمال. ج. ۱۰. صص. ۲۹۱-۲۹۲.
  6. عاملی، مرتضی. الصحیح من سیرة النبی الاعظم. ج. ۱. ص. ۷۷.
  7. ذهبی، شمس‌الدین محمد بن احمد بن عثمان (۱۴۱۹). تذکرة الحفاظ. ج. ۱. صص. ۱۱-۱۲.
  8. ذهبی، شمس‌الدین محمد بن احمد بن عثمان (۱۴۱۹). تذکرة الحفاظ. ج. ۱. ص. ۱۲.
  9. شهرستانی، سید علی (۱۴۱۸). منع تدوین الحدیث. صص. ۳۱-۳۲.
  10. بخاری، محمد بن إسماعیل. صحیح بخاری. ج. ۱. ص. ۳۴.
  11. نیشابوری، مسلم بن الحجاج. صحیح مسلم. ج. ۳. ص. ۱۲۵۹.
  12. حنبل، احمد بن محمد. مسند احمد. ج. ۵. ص. ۱۳۴.
  13. بخاری، محمد بن اسماعیل (۱۴۰۱). صحیح بخاری. ج. ۱. ص. ۳۳.
  14. عسگري، سيد مرتضي، معالم المدرستين، مجمع جهاني اهل بيت(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۴ق، ج ۲، ص۶۴–۶۷.
  15. هندی، متقی (۱۴۰۱). «ح۲۹۴۷۴». کنزالعمال. ج. ۱۰. صص. ۲۹۱-۲۹۲.
  16. ذهبی، شمس‌الدین محمد بن احمد بن عثمان (۱۴۱۹). تذکرة الحفاظ. ج. ۱. ص. ۹.
  17. ابوزهره، محمد محمد (۱۳۷۸). الحدیث و المحدثون. ص. ۱۳.
  18. غزالی، ابوحامد محمد. احیاء العلوم. ج. ۱۰. ص. ۷۹.
  19. بیگدلی، دیاری. نقد و بررسی علل و انگیزه‌های منع نگارش حدیث. ج. ۴۴.
  20. هندی، متقی (۱۴۰۱). کنز العمال. ج. ۱۰. ص. ۲۸۵.
  21. ذهبی، شمس‌الدین محمد بن احمد بن عثمان (۱۴۱۹). تذکرة الحفاظ. ج. ۱. صص. ۲۹۱-۲۹۲.
  22. بیدگلی، دیاری. نقد و بررسی علل و انگیزه‌های منع نگارش حدیث. صص. ۴۰-۴۸.
  23. شهرستانی، سید علی (۱۴۱۸). منع تدوین الحدیث. ص. ۵۷.
  24. نسائی (۱۴۰۶). سنن نسائی. ج. ۵. ص. ۲۵۳.
  25. شهرستانی، سید علی (۱۴۱۸). منع تدوین الحدیث. صص. ۵۴-۸۵-۱۲۶.
  26. محمد بن محمد حاکم نیشابوری، مستدرک الحاکم، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۰۶.