پیش نویس:لقب حجت‌الاسلام: تفاوت میان نسخه‌ها

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۰

سؤال

به چه کسی اولین بار لقب حجت‌الاسلام داده شد؟

اولین بار به محمد باقر شفتی لقب حجت‌الاسلام داده شد. وی در سال ۱۱۷۵ (ه.ق)، در روستای شَفت، از توابع‌رشت به دنيا آمد و در سنّ پانزده سالگى بمنظور تحصيل علوم اسلامى به نجف مهاجرت كرد و در درس‌های وحيد بهبهانى و سيّد بحرالعلوم و در درس صاحب رياض و درس ملاّ مهدى نراقى و درس‌شيخ جعفر كبير ، شركت كرده است.^[۱]

منابع

↑ تاریخ علمای اسلام،نوری همدانی،حسین، ج۱،ص۵۱

[1] تاریخ علمای اسلام،نوری همدانی،حسین، ج۱،ص۵۱

[۱]

@@ خط ۳: / خط ۳: @@
 به چه کسی اولین بار لقب حجت‌الاسلام داده شد؟{{پایان سوال}}
 {{پاسخ}}
-محمد باقر شفتی اولین کسی است که به او اولین بار لقب حجت الاسلام داده شد. وی در سال 1175 هجرى قمرى، در روستای شَفت، از توابع‌رشت به دنيا آمد و در سنّ پانزده سالگى بمنظور تحصيل علوم اسلامى به نجف مهاجرت كرد و در درس‌های وحيد بهبهانى و سيّد بحرالعلوم و در حوزه درسى صاحب رياض، و درس ملاّ مهدى نراقى، و درس‌شيخ جعفر كبير، شركت كرده است.<ref>تاریخ علمای اسلام،نوری همدانی،حسین، ج۱،ص۵۱ </ref> او كه با فقر و تنگدستى بسيار شديد، درس خوانده و خوشه‌هائى از خرمن‌فضيلت و علم علماى بزرگ نامبرده
+اولین بار به محمد باقر شفتی لقب [[حجت‌الاسلام]] داده شد. وی در سال ۱۱۷۵ (ه.ق)، در روستای شَفت، از توابع‌رشت به دنيا آمد و در سنّ پانزده سالگى بمنظور تحصيل علوم اسلامى به نجف مهاجرت كرد و در درس‌های [[محمدباقر بهبهانی|وحيد بهبهانى]] و [[سيد بحرالعلوم|
+سيّد بحرالعلوم]] و در درس [[صاحب رياض]] و [[درس ملاّ مهدى نراقى]]  و [[درس‌شيخ جعفر كبير]] ، شركت كرده است.<ref>تاریخ علمای اسلام،نوری همدانی،حسین، ج۱،ص۵۱ </ref>
-چيده بود، در سال 1216 با عائله خود، از نجف، به قصد اصفهان، كه يكى از مراكز مهم علمى آن روز بود حركت كرد و زمانى كه وارد اصفهان گرديد، جز يك دستمال - كه سفره نان او و حاوى مقدارى نان خشك بود - و يك كتاب مدارك چيز ديگرى همراه نداشت، و بالاخره، با زحمت زياد، مقدار كمى پول فراهم كرد، و به بازار رفت؛ تا براى‌قوت و غذاى عائله‌اش چيزى بخرد، و در نظر گرفت كه بايد غذائى را كه‌ارزان‌تر باشد تهيّه كند؛ تا بتواند با اين پول كم شكم خود و عائله‌اش را سير كند؛ و لذا شُشِ گوسفندى را از قصاب خريد، و به طرف عائله خود حركت‌كرد، و در بين راه كه از خرابه‌اى عبور مى‌كرد چشمش به سگى در گوشه‌خرابه افتاد كه ضعيف و لاغر است و بچّه‌هاى آن براى خوردن شير از
 ==منابع==
 {{پانویس}}