(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱:
خط ۱:
{{ویرایش}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
خط ۵:
خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
{{درگاه|واژهها}}
خود فراموشی یکی از [[رذائل اخلاقی]] و به معنای بیگانه شدن [[انسان]] از شخصیت واقعی، انسانی و الهیِ خویش است. فردی که دچار خود فراموشی شده، به خودِ غیر واقعی خود، که همان بُعد حیوانی است، توجه کرده و خودِ واقعی را که بُعد معنوی او است فراموش کرده است.
عوامل خود فراموشی، [[غفلت|از یاد بردن خدا]]، [[دلبستگی به دنیا]]، قرار گرفتن در [[بحران هویت]] و انتخاب الگوهای منفی است. انتخاب اهداف انحرافی نیز یکی دیگر از عوامل خود فراموشی است، که باعث میشود فرد هدف انحرافی را به جای خودِ واقعی مورد توجه قرار دهد.
راههای درمان خود فراموشی [[ذکر خدا]]، [[عبادت]]، [[توبه]] و [[خودشناسی]] است. ذکر خدا شامل یادآوری [[نعمت|نعمتهای خدا]]، [[یاد مرگ]] و یاد دستورهای الهی هنگام عمل نیز میشود.
== مفهومشناسی ==
== مفهومشناسی ==
خط ۱۰:
خط ۱۵:
=== خود واقعی و خود خیالی ===
=== خود واقعی و خود خیالی ===
خود واقعی بُعد معنوی و الهی انسان است.<ref name=":0">مطهری، مرتضی، فلسفه اخلاق، چاپ چهاردهم، تهران، صدرا، ۱۳۷۴، ص۱۲۷.</ref> خود واقعیِ انسان در رروایات با ارزش شمرده شده است. بر اساس روایتی از امام سجاد(ع)، ارزش نفس (خودِ انسان) از تمام دنیا بیشتر است؛ مراد از نفس در این روایت بعد معنوی و الهی انسان دانسته شده است.<ref name=":0" />
خود واقعی بُعد معنوی و الهی انسان است.<ref name=":0">مطهری، مرتضی، فلسفه اخلاق، چاپ چهاردهم، تهران، صدرا، ۱۳۷۴، ص۱۲۷.</ref> خود واقعیِ انسان در [[روایت|رروایات]] با ارزش شمرده شده است. بر اساس روایتی از [[امام سجاد(ع)]]، ارزش نفس (خودِ انسان) از تمام دنیا بیشتر است؛ مراد از نفس در این روایت بعد معنوی و الهی انسان دانسته شده است.<ref name=":0" />
خودِ غیر واقعی بُعد حیوانی انسان است که به آن «ناخود» و «خودِ طُفیلی» نیز گفتهاند.<ref name=":0" /> خود غیر واقعیِ انسان در روایات، دشمن انسان شمرده شده است. در روایتی امام علی(ع)، بالاترین دشمن انسان را نفس او (خودِ او) دانسته است،<ref>آمدی، غرر الحکم، ترجمه محمد علی انصاری، قم، دارالکتب، بی تا، فصل ۸۶، حدیث ۳۲۴.</ref> که مراد از آن بُعد حیوانی او یا همان خود خیالی و غیر واقعی او است.
خودِ غیر واقعی، بُعد حیوانی انسان است که به آن «ناخود» و «خودِ طُفیلی» نیز گفتهاند.<ref name=":0" /> خود غیر واقعیِ انسان در روایات، دشمن انسان شمرده شده است. در روایتی [[امام علی(ع)]]، بالاترین دشمن انسان را نفس او (خودِ او) دانسته است،<ref name=":2">آمدی، غرر الحکم، ترجمه محمد علی انصاری، قم، دارالکتب، بی تا، فصل ۸۶، حدیث ۳۲۴.</ref> که مراد از آن بُعد حیوانی او یا همان خود خیالی و غیر واقعی او است.
خودِ مورد نکوهش، همان «ناخود» یا شخصیت دروغین و خیالی است که انسان آن را «خود» میپندارد؛ بنابراین مراد از «خودفراموشی» این است که انسانِ آگاه، شخصیت واقعی خود را که بُعد معنوی او است فراموش کرده، از او بیگانه شده و تمام توجه خودش را به شخصیت دروغین خود داده است.
خودِ مورد نکوهش، همان «ناخود» یا شخصیت دروغین و خیالی است که انسان آن را «خود» میپندارد؛ بنابراین مراد از «خودفراموشی» این است که انسانِ آگاه، شخصیت واقعی خود را که بُعد معنوی او است فراموش کرده، از او بیگانه شده و تمام توجه خودش را به شخصیت دروغین خود داده است.
بنابر روایتی از امام علی(ع)، برخی از افراد خودشان را گم کردهاند ولی دنبال آن نمیگردند تا پیدایش کنند.<ref>غررالحکم، پیشین.</ref> این روایت اشاره به رذیله خودفراموشی دارد.
بنابر روایتی از امام علی(ع)، برخی از افراد خودشان را گم کردهاند ولی دنبال آن نمیگردند تا پیدایش کنند.<ref name=":2" /> این روایت اشاره به رذیله خودفراموشی دارد.
== عوامل ==
== عوامل ==
{{اصلی|عوامل خود فراموشی}}برخی از عوامل خود فراموشی چنین است:
* [[غفلت|از یاد بردن خدا]]: بر اساس آیه ۹ [[سوره حشر]] کسی که خدا را فراموش کند، خدا [[نفس|نفسِ او]] را (خودِ او را) از یادش میبرد.
* اهداف انحرافی: انسان هر هدف انحرافی را که انتخاب کند، در حقیقت آن هدف را به جای خودِ واقعی گذاشته است.
*[[بحران هویت]]: فرد در بحران هویت، در جستجوی هویت است؛ اگر او نتواند هویت خود را بازیابد و شخصیت واقعی خود را بیابد، دچار بیهویتی و درنتیجه خود فراموشی میشود.<ref name=":1">شرفی، محمد رضا، دنیای نوجوان، تهران، انتشارات تربیت، چاپ دوم، ۱۳۷۲، ص۳۶۷.</ref>
* الگوهای منفی: در [[نوجوانی]] و [[جوانی]] فرد وارد برههای از زندگی میشود که به دنبال الگویی است تا شخصیت خود را به کمک آن کامل کند.<ref name=":1" /> انتخاب الگوهای منفی او را از خود واقعی دور میکند.
*[[دلبستگی به دنیا]]: کسی که علاقههای او مخالف با بُعد انسانیاش باشد، بهتدریج خود انسانی را فراموش میکند و متوجه چیزی میشود که با حقیقت او همخوانی ندارد.
== ۱. اهداف انحرافی ==
==درمان==
این انحراف، بیش از همه جا، در مورد انسان که موجودی مختار و آزاد است، صورت میگیرد. انسان هر غایت انحرافی را که انتخاب کند، در حقیقت او را به جای «خود» واقعی گذاشته است، یعنی ناخود را خود پنداشته است؛ پس غایات و اهداف انحرافی داشتن، یکی از عواملی است که انسان، غیر خود را به جای خود میگیرد و در نتیجه خود واقعی را فراموش میکند و از دست میدهد.
{{اصلی|راههای درمان خود فراموشی}}برای درمان خود فراموشی راههای گوناگونی وجود دارد، که برخی از آنها چنین است:
== ۲. بحران هویت و الگوهای منفی ==
این بحران در همه سنین ـ مخصوصاً در سنین نوجوانی و جوانی ـ به اوج خود میرسد؛ چرا که سنین نوجوانی، زمان جستجوی هویت است. اگر جوان بتواند هویت خویش را بازیابد و به خود توجه کند و شخصیت واقعی خویش را بیابد، راه خود را هموار ساخته است؛ اما اگر نتواند، دچار خود فراموشی و به عبارت دیگر دچار بیهویتی میشود.
در چنین مرحله ای است که برای خود، شخصیتی پنداری و خیالی (از چهرههای رهبران سیاسی و مذهبی و ملی گرفته تا قهرمانان افسانه ای و ورزشی و سینمایی) درست کرده و همه حرکات و سکنات خود را با آنها هماهنگ میکند؛ چرا که در چنین سنینی جوانان وارد برهه ای از زندگی میشوند که به دنبال الگو و اسوه ای هستند تا شخصیت خود را به کمک آنها تکمیل کنند. اگر در این مرحله ـ که شخصیت یک جوان شکل میگیرد ـ از الگوهای مناسب استفاده نشود، چون زمینه خالی است، طبیعتاً همان پندارهای خیالی، زمینه شخصیت سازی را ایفا کرده موجب ورود جوانان به دوران شوم بیهویتی میشوند.
== ۳. محبت دنیا ==
کسی که علایق او مخالف با بعد انسانیش باشد به تدریج خود انسانی خویش را فراموش میکند و متوجه چیزی میشود که با او هم خونی و هم خوانی ندارد؛ مثل انسان متشخص و صاحب اسم و رسمی که به موارد مخدر معتاد شود و کمکم زندگی و اعتبار خود را در این راه ببازد.
== ۴. از یاد بردن خداوند ==
آیه نهم سوره حشر میفرماید: «همانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند هم نفوس آنها را از یادشان برد». کسی که خدا را فراموش کند در حقیقت اصل و ریشه خود را فراموش کرده است. انسان که نفحه الهی است و در زمین نقش خلیفه او را دارد لزوماً باید همواره به یاد خدا باشد و در همه حالات به اصل خود رجوع کند. طبیعی است، کسی که چنین نکند، خود را و حقیقت خود را هم از یاد میبرد.
== عوامل خودفراموشی ==
این که چرا انسان دچار «خود فراموشی» میشود، میتوان به دو علت اشاره کرد:
۱ـ یکی از علتهای خود فراموشی، زمینههای تربیتی و روان شناختی نوجوانان است؛ زیرا روانشناسان، سنین نوجوانی را زمان جستجوی هویت دانستهاند. نوجوان درصدد است تا در دنیای پر آشوب و درعین حال متغیری که او را احاطه کرده است، جایگاه واقعی خود را بیابد و هویتی از خویش به دست آورد. نوجوانان برآنند تا هویت مورد نظر خود را بهگونهای که مایل هستند ایجاد کنند و بدین سؤال همیشگی پاسخ دهند که «ما کیستیم؟ و برای چه زندگی میکنیم؟».}}<ref>شرفی، محمد رضا، دنیای نوجوان، تهران، انتشارات تربیت، چاپ دوم، ۱۳۷۲، ص۳۶۷.</ref>
به گفته روانشناسان، اگر دوران حساس نوجوانی با کمک اولیاء و مربّیان، به خوبی و سلامت طی نشود و نوجوان شخصیت واقعی خویش را در نیابد، پیامدهای ناگوار، زندگی او را متلاطم خواهند ساخت، و او در نهایت دچار خود فراموشی یا از خود بیگانگی خواهد شد.
۲ـ علت اساسی خود فراموشی، خدا فراموشی است؛ اولین مرحله سقوط انسان به پرتگاه فسق و ضلالت، در اثر فراموش کردن خود و بیتوجهی به جایگاه و شرافت و مقامی است که به او داده شده است. گوشجان به کلام نورانی خداوند متعال در قرآن کریم میسپاریم که میفرماید:
{{قرآن|ولا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون.<ref>حشر/۱۹.</ref> و همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به خود فراموشی گرفتار کرده. آنان به حقیقت بدکاران عالمند.
آری، فراموش کردن خدا سبب «خودفراموشی» میشود. انسان در اثر غوطهور شدن در لذّات مادّی و شهوات حیوانی هدف آفرینش خود را به دست فراموشی میسپارد؛ چرا که فراموش کردن خدا همواره با فراموش کردن صفات جمال و جلال او همراه است؛ از این رو انسانی که خدا را فراموش میکند، خود را مستقل و غنی و بینیاز خواهد شمرد و بدین ترتیب، واقعیت و هویت انسانی خویش را از یاد خواهد برد.}}<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتاب الاسلامی، ۱۳۶۵، ج۲۳، ص۵۴۰.</ref> چنین انسانی از فراهم آوردن توشهای برای فردای قیامت خود غافل خواهد ماند.
حضرت علیعلیه السلام در این باره میفرمایند:
{{قرآن|من نسی الله سبحانه انساه الله نفسه و اعمی قلبه.<ref>آمدی، غررالحکم، فصل ۷۷، حدیث ۱۲۱۴.</ref> کسی که خدا را فراموش کند، خدا هم او را فراموش میکند و چشم قلبش را نابینا میسازد.
منشأ تمام شرارتها، غفلت از خداست. بر اساس توجه به خداست که انصاف، عدالت، رحم و مروت در انسان زنده میشود.
همانگونه که گیاه در تاریکی میخشکد و برگهایش میریزد و ثمراتش از بین میرود، انسان نیز با فراموش کردن خدا تمام صفات خویش را از بین میبرد. شیطان وقتی میخواهد انسان را به گناه دعوت کند، اولین کاری که انجام میدهد این است که فکر انسان را از خدا برمیگرداند و به سمت مصالح و منافع و تعلقات سوق میدهد. وقتی انسان به خود توجه کرد، کوچک، حقیر و ضعیف میشود، همّتش پایین میآید، مسایل بزرگ را فراموش میکند و مسایل کوچک برای انسان تلخ میشود.
انسان به واسطه التفات به خود، یاد خدا را فراموش میکند و دقیقاً با چیزی که برای حفظ خود انجام میدهد صدمه میبیند.
چرا خداوند متعال مسئله حضرت آدم را در بهشت مکرر در قرآن ذکر میکند؟ برای این است که اول انسان فکر کند که من از حضرت آدم بالاتر نیستم و مواظب و مراقب باشد.<ref>حائری شیرازی، محی الدین، تمثیلات، قم، انتشارات شفق، چاپ سوم، ۱۳۷۳، ج۱، ص۱۳۵.</ref> دل وقتی با خدا ارتباط برقرار کرد و به خداوند متعال مربوط شد، خود انسان متوجه است که چه کار باید بکند و چه نباید بکند. این دل به انسان امر به معروف و نهی از منکر میکند.
برخی از زمینهها و علل دیگر عبارتند از:غفلت، بیماریهای روانی، داشتن خانواده و دوستان عیاش و خوش گذران، گرفتارهای زندگی مدرن، نداشتن برنامه و مدیریت زمان، و…
== درمان ==
برای اینکه بتوانیم بر خود فراموشی و از خود بیگانه شدن غلبه کنیم، رعایت چند نکته لازم به نظر میرسد.
== ۱ - نظم و برنامهریزی و استفاده از فرصت ==
تأثیر نظم در زندگی غیرقابل انکار است. جوانی که به امید موفقیت تلاش میکند، با غفلت از این عامل مهم، راه به جایی نخواهد برد. نظم در زندگی، رفتاری موقتی نیست که بتوان با رعایت آن در کوتاه مدت به نتیجه رسید؛ بلکه این اصل مهم باید همواره در زندگی جاری باشد و به صورت یک عادت مطلوب در آید.
ارزش نظم در اسلام تا آن اندازه مورد توجه قرار گرفته که حضرت امام علی-علیه السلام- در آخرین لحظات زندگی، پیروان خود را به این مهم سفارش میکند: «اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم».}}<ref>علم الهدی، سیدرضی، نهج البلاغه، نامه ۴۷، ص۱۳۵، نهج البلاغه معجم المفهرس، چاپ دوم، ۱۴۱۳ ه.</ref> شما را به دو چیز سفارش میکنم: یکی پرهیزگاری و دیگری نظم در کارها.
برای برقراری نظم در زندگی باید با برنامهریزی به کارهای روزانه پرداخت و هر کاری را در وقت مناسب انجام داد. امام کاظمعلیه السلام میفرماید: سعی کنید که وقت خویش را چهار قسمت کنید:
# ساعتی برای مناجات باشد
# ساعتی برای امر معاش
# ساعتی برای معاشرت با دوستان و افراد مورد اطمینان که عیوب شما را به شما میشناسانند و در نهادشان نسبت به شما دلسوزند و اخلاص دارند.
۴. ساعتی نیز برای لذت حلال و تفریحات سالم؛ و به سبب همین قسمت آخر است که بر سه قسمت دیگر قدرت (و نشاط) پیدا خواهید کرد».<ref>حرانی، علی بن شعبه، تحف العقول، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ص۴۰۸.</ref>؛ بنابراین، جوان خودباخته لازم است برای رسیدن به پیروزی با یک برنامهریزی دقیق و منطقی و با استفاده مناسب از فرصتها، تمام کارهای روزانه خود را انجام دهد و از درهم ریختگی و بی نظمی که عامل رکود و آفت پیروزی است، به شدت بپرهیزد.
== ۲ - ذکر خدا ==
دستور صریح خداوند این است که مؤمنان باید خدا را بسیار یاد کنند: «یا ایها الذین آمنوا اذکرو الله ذکراً کثیراً و سبّحوه بکره و اصیلاً».<ref>احزاب/۴۱.</ref>
البته باید دانست که ذکر در اذکار زبانی به نماز و عبادت خلاصه نمیشود، بلکه ذکر مصادیق بسیار دارد. از جمله ذکر نعمتهای خداوند، ذکر کمکها و توفیقات الهی، ذکر آیات الهی، ذکر دستورهای الهی در هنگام عمل و رعایت فرمانهای خداوند، ذکر معاد و مرگ و از همه مهمتر ذکر ذات خداوندی؛ بدین معنا که او را در همه احوال حاضر و ناظر دانسته و توجه داشته باشیم که معبود مطلق اوست و رشته تمام امور به دست اوست؛ باید تنها از او کمک خواست و بر او توکل کرد.
به همین سبب ذکر کثیر خداوند از شدیدترین و مهمترین وظایف انسان دانسته شده است. انسان سرگردان در بیابان خود فراموشی، باید به یاد خدا باشد و او را نظارهگر اعمال خود بداند که عالم محضر خداوند است و نباید در پیشگاه حضرت دوست، معصیتی صورت گیرد که خود فرمود: {{قرآن|الم یعلم بان الله یری<ref>علق/۱۴.</ref> آیا نمیدانید که خداوند ناظر شماست؟ خداوند در قرآن کریم یکی از دلیل خود فراموشی را از یاد بردن خداوند میداند و در آیه ۱۹ سوره حشر میفرماید «نسوا الله فأنساهم أنفسهم» آنان خدا را فراموش کردند پس هذا نفوس آنها را از یادشان برد؛ یعنی مقام انسانی خود را فراموش کردند و دیگر به مقام خلیفه الهی خود بیتوجه شدند و راه حیوانیت را در پیش گرفتند. کسی که خودش را فراموش کردند و دیگر به مقام خلیفه الهی خود بیتوجه شدند و راه حیوانیت را در پیش گرفتند. کسی خودش را فراموش کند مرتبه و قدر خود را هم از خاطر میبرد و به هر چیز پستی تن میدهد. مولوی در مثنوی حال این گونه آدیان را چنین توصیف میکند:
خویشتن را آدمی ارزان فروخت
بود اطلس، خویش را بر دلق دوخت
خویشتن نشناخت مسکین آدمی
از فزونی آمد و شد در کمی
پس همواره به یاد خدا باشید و او را حاضر و ناظر بدانید چرا که در پرتو یاد خداست که انسان خود را آن چنانکه هست مییابد.
== ۳ - عبادت ==
به همان نسبت که وابستگی و غرق شدن در مادیات انسان را از خود جدا میکند، عبادت انسان را به خویشتن بازمیگرداند. عبادت به هوش آورنده و بیدار کننده انسان است. عبادت انسان را مانند نجات غریق، از اعماق دریای غفلتها بیرون میآورد. در عبادت و در پرتو یاد خداوند است که انسان خود را آن چنانکه هست میبیند، به نقصها و کسریهای خود آگاه میگردد و از بالا به هستی، حیات و زمان و مکان مینگرد؛ در عبادت است که انسان به حقارت و پستی آمال و آرزوهای محدود مادی پی میبرد و میخواهد که خود را به قلب هستی برساند. پس در همه حال باید خود را به سلاح دعا و نیایش مجهز کرد؛ چرا که دعا یکی از وظایف عبد واقعی است و عبادتی}}<ref>ان الذینیستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین"،)غافر/۶۰</ref> است که اگر انسان از آن سرباز زند، رحمت خاصه خداوند شامل حالش نخواهد شد: {{قرآن|قل ما یعبوابکم ربّی لولا دعاؤکم<ref>فرقان/۷۷.</ref> ای پیامبر، بگو اگر دعای شما نباشد، خداوند به شما عنایتی نخواهد کرد.
== ۴- دعا ==
همانطوری که ذکر خداوند موجب تقرب بنده در پیشگاه خداوند است؛ دعا نیز موجب جلب رحمت و عنایات خداوندی است؛ لذا در مواقع مناسب با ایجاد آمادگی و تهیه مقدمات، باید ضمن دعای قلبی، از ادعیه زبانی نیز غفلت نکرد.
فردی که دچار بیهویتی شده برای اینکه بتواند خویشتن خویش را بازیابد، بهتر است که بخشی از اوقات زندگی خود را به نماز و دعا و راز و نیاز با خداوند بینیازی بگذراند که در پرتو ذکر او قلبها آرام میگیرند و کشتی وجودشان در ساحل امنیت و آرامش و اطمینان لنگر میاندازند.
== ۵ - توبه ==
بعد از کفر و شرک، یأس از رحمت خداوند در رأس گناهان کبیره قرار دارد. کسی که از رحمت خداوند ناامید است و خود را قابل بخشش نمیداند، کمکم این تصور برایش پیدا میشود که او فردی جهنمی است و هرگز بخشیده نخواهد شد. پس دست کم در این دنیا باید هرچه میتواند، حتی به قیمت ارتکاب گناهان مختلف از زندگی لذت ببرد. به این ترتیب انواع گناهان را مرتکب میشود و خود را ازمسیر رحمت الهی دور میسازد.
چنانکه پیشتر ذکر شد یکی از پیامدهای خود فراموشی احساس گناه و شرمساری است که دامنگیر چنین انسانی میشود؛ اما باید دانست که پشیمانی از گناه اولین و اصولیترین راهی است که به سوی خودشناسی برداشته میشود و این توفیق را نباید نادیده گرفت که رسول رحمت برای عالمیان نبی اکرم پیامبر اسلام-صلی الله علیه وآله و سلم- فرمودند: «التائب من الذنب کمن لا ذنب له»<ref>محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ج ۱، ص۵۴۰، روایت ۲۱۱۶.</ref> کسی که از گناهان خود توبه میکند مانند کسی است که برای او گناهی نیست.
یکی از راههای درمان خود فراموشی این است که پیوسته در مقابل هر عملی که منجر به شرمساری میگردد، توقف و از هر گفتار و کردار و پندار ناروا به معنای واقعی کلمه توبه نمود تا مورد محبت خداوند واقع شد؛ چرا که هیچ چیز در پیشگاه خداوند محبوبتر از جوان توبه کار نیست که پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «ما من شیء احب الی الله من شاب تائب».<ref>همان، ج۵، ص۸، روایت ۹۰۹۱.</ref>
چنانکه نقل شده است: «جوانی از بنی اسرائیل به مدت بیست سال عبادت خدا کرد و سپس بیست سال از عمرش را در نافرمانی از خداوند گذراند. روزی موی سپید خود را در آینه دید، به خود آمد و گفت: وای بر من که دوران پیری فرا رسید و جوانی سپری شد! خدایا! سالیانی به یاد تو بودم و چند سالی از تو روی برتافتم، اینک اگر به سویت بازگردم، آیا مرا میپذیری؟ در این هنگام ندایی شنید که ای مرد، تو مدتی عبادت کردی، ما به یاد تو بودیم، آنگاه ما را فراموش کردی، ماهم تو را به خود واگذاشتیم، ولی تو را مهلت دادیم؛ اینک اگر به سوی ما بازگردی تو را میپذیریم.»<ref>تاج لنگرودی، محمد مهدی، داستان جوانان، ۱۳۷۱، ص۱۴۳.</ref>
باید صفحه دل را از هر چه یأس و ناامیدی است با یاد خداصیقل داد تا نو ر امید و خداشناسی در آن سایه اندازد.
== ۶ - خودشناسی ==
خودشناسی یکی از مهمترین رموز پیروزی و موفقیت است. انسان با شناخت خود میتواند اسرار درونی و استعدادهای ذاتیاش را کشف کند و در مسیر پیروزی و کامیابی حقیقی به جریان اندازد. بی حکمت نیست که «خودشناسی» یکی از قدیمیترین دستورهای حکیمانه بشریت است و انبیا و اولیا و حکیمان بزرگ جهان بر آن تأکید داشتهاند. علیعلیه السلام در این زمینه میفرمایند: «افضل المعرفه، معرفه الانسان نفسه»<ref>آمدی، غررالحکم، ۷ جلدی، چاپ دانشگاه، ج۲، ص۳۸۶، رقم ۲۹۳۵.</ref> برترین شناخت این است که انسان خودش را بشناسد.
شناخت استعدادها، تواناییها، علایق، گرایشها و همچنین یادآوری پیروزیها و موفقیتهایی که در گذشته کسب کرده است، موجب میشود که جوان اعتماد بیشتری به خود پیدا کند، مسیر زندگیاش را در راستای توانایی ذاتی خود برگزیند و راه پیروزی را آسانتر بپیماید؛ از سوی، شناخت ضعفها و حساسیتها این امکان را ایجاد میکند که انسان در جهت رفع جنبههای منفی شخصیت خویش تلاش کند، در برخورد با مشکلات زندگی، معقول و منطقی رفتار کند و ضعفهای خود را در نظر داشته باشد.
* [[ذکر خدا]]: بر اساس آیه ۹ [[سوره حشر]]، کسی که [[خدا]] را فراموش کند، خدا [[نفس|نفسِ او]] را (خودِ او را) از یادش میبرد؛ بنابراین یاد خدا عاملی برای به یاد آوردن خودِ واقعی است.
* [[عبادت]]: در عبادت انسان نسبت به خدا [[فروتنی]] میورزد و به کاستیهای خود آگاه میشود. در عبادت انسان خود را آن چنانکه هست میبیند و از بالا به [[هستی]] مینگرد؛ بنابراین به کوچک بودن [[آرزو|آروزهای مادی]] پی برده و دوست دارد خود را به قلب هستی برساند.
* [[توبه]]: یکی از راههای درمان خود فراموشی این است که فرد پیوسته در مقابل هر [[گناه|گناهی]] که باعث شرمساری او میشود، توقف و از انجام آن [[توبه]] کند.
* خودشناسی: انسان با شناخت خود میتواند استعدادهای ذاتیاش را کشف کرده و در مسیر پیروزی از آن بهره ببرد.
== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
خط ۱۲۴:
خط ۴۶:
{{شاخه
{{شاخه
| شاخه اصلی = اخلاق
| شاخه اصلی = اخلاق
|شاخه فرعی۱ = رذائل اخلاقی
| شاخه فرعی۱ = رذائل اخلاقی
|شاخه فرعی۲ = غفلت
| شاخه فرعی۲ = غفلت
|شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
| شناسه =
| شناسه = شد
| تیترها =
| تیترها = شد
| ویرایش =
| ویرایش = شد
| لینکدهی =
| لینکدهی = شد
| ناوبری =
| ناوبری =
| نمایه =
| نمایه =
| تغییر مسیر =
| تغییر مسیر = شد
| ارجاعات =
| ارجاعات =
| بازبینی =
| بازبینی نویسنده =
| ارزیابی کمی =
| تکمیل =
| تکمیل =
| اولویت =
| اولویت = ج
| کیفیت =
| کیفیت = ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۱۷
سؤال
خود فراموشی چیست و چه آثار و پیامدهایی دارد؟
درگاهها
خود فراموشی یکی از رذائل اخلاقی و به معنای بیگانه شدن انسان از شخصیت واقعی، انسانی و الهیِ خویش است. فردی که دچار خود فراموشی شده، به خودِ غیر واقعی خود، که همان بُعد حیوانی است، توجه کرده و خودِ واقعی را که بُعد معنوی او است فراموش کرده است.
عوامل خود فراموشی، از یاد بردن خدا، دلبستگی به دنیا، قرار گرفتن در بحران هویت و انتخاب الگوهای منفی است. انتخاب اهداف انحرافی نیز یکی دیگر از عوامل خود فراموشی است، که باعث میشود فرد هدف انحرافی را به جای خودِ واقعی مورد توجه قرار دهد.
خود فراموشی عبارت است از بیگانه شدن انسان از شخصیت واقعی، انسانی و الهی خویش و توجه به شخصیتِ پنداری، خیالی و غیر واقعی خود.
خود واقعی و خود خیالی
خود واقعی بُعد معنوی و الهی انسان است.[۱] خود واقعیِ انسان در رروایات با ارزش شمرده شده است. بر اساس روایتی از امام سجاد(ع)، ارزش نفس (خودِ انسان) از تمام دنیا بیشتر است؛ مراد از نفس در این روایت بعد معنوی و الهی انسان دانسته شده است.[۱]
خودِ غیر واقعی، بُعد حیوانی انسان است که به آن «ناخود» و «خودِ طُفیلی» نیز گفتهاند.[۱] خود غیر واقعیِ انسان در روایات، دشمن انسان شمرده شده است. در روایتی امام علی(ع)، بالاترین دشمن انسان را نفس او (خودِ او) دانسته است،[۲] که مراد از آن بُعد حیوانی او یا همان خود خیالی و غیر واقعی او است.
خودِ مورد نکوهش، همان «ناخود» یا شخصیت دروغین و خیالی است که انسان آن را «خود» میپندارد؛ بنابراین مراد از «خودفراموشی» این است که انسانِ آگاه، شخصیت واقعی خود را که بُعد معنوی او است فراموش کرده، از او بیگانه شده و تمام توجه خودش را به شخصیت دروغین خود داده است.
بنابر روایتی از امام علی(ع)، برخی از افراد خودشان را گم کردهاند ولی دنبال آن نمیگردند تا پیدایش کنند.[۲] این روایت اشاره به رذیله خودفراموشی دارد.
اهداف انحرافی: انسان هر هدف انحرافی را که انتخاب کند، در حقیقت آن هدف را به جای خودِ واقعی گذاشته است.
بحران هویت: فرد در بحران هویت، در جستجوی هویت است؛ اگر او نتواند هویت خود را بازیابد و شخصیت واقعی خود را بیابد، دچار بیهویتی و درنتیجه خود فراموشی میشود.[۳]
الگوهای منفی: در نوجوانی و جوانی فرد وارد برههای از زندگی میشود که به دنبال الگویی است تا شخصیت خود را به کمک آن کامل کند.[۳] انتخاب الگوهای منفی او را از خود واقعی دور میکند.
دلبستگی به دنیا: کسی که علاقههای او مخالف با بُعد انسانیاش باشد، بهتدریج خود انسانی را فراموش میکند و متوجه چیزی میشود که با حقیقت او همخوانی ندارد.
برای درمان خود فراموشی راههای گوناگونی وجود دارد، که برخی از آنها چنین است:
ذکر خدا: بر اساس آیه ۹ سوره حشر، کسی که خدا را فراموش کند، خدا نفسِ او را (خودِ او را) از یادش میبرد؛ بنابراین یاد خدا عاملی برای به یاد آوردن خودِ واقعی است.
عبادت: در عبادت انسان نسبت به خدا فروتنی میورزد و به کاستیهای خود آگاه میشود. در عبادت انسان خود را آن چنانکه هست میبیند و از بالا به هستی مینگرد؛ بنابراین به کوچک بودن آروزهای مادی پی برده و دوست دارد خود را به قلب هستی برساند.
توبه: یکی از راههای درمان خود فراموشی این است که فرد پیوسته در مقابل هر گناهی که باعث شرمساری او میشود، توقف و از انجام آن توبه کند.
خودشناسی: انسان با شناخت خود میتواند استعدادهای ذاتیاش را کشف کرده و در مسیر پیروزی از آن بهره ببرد.