اکتفا به ظاهر قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

(بارگزاری اولیه)
 
جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =')
 
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{نیازمند گسترش}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
آيا مي‌توان به ظاهر قرآن اكتفا كرد؟
آیا می‌توان به ظاهر قرآن اکتفا کرد؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}تمسک به ظاهر قرآن نیازمند شرایطی از جمله، فهم زبان عربی، توجه به قرائن و شناخت آیات محکم و متشابه است. در یک تقسیم بندی کلی، آیات قرآن به دو دسته محکمات و متشابهات تقسیم می‌شوند. محکمات آیاتی که نیاز به تأویل ندارند و متشبهات آیاتی هستند که باید با توجه به آیات محکم تأویل شوند. بنابر این اگر مراد از ظاهر در برابر باطن باشد، ظاهر قرآن حجت است، اما اگر مراد از ظاهر، توجه به آن آیه بدون توجه به قرائن و فهم آن باشد، هرگز نمی‌توان به ظاهر اکتفا نمود.
براي روشن شدن پاسخ لازم است به نكاتي توجّه شود:


==۱. معناي ظاهر در لغت و اصطلاح:==
== تمسک به ظاهر در آیات ==
آیات قرآن در یک تقسیم‌بندی کلّی، به دو دسته تقسیم می‌شوند:
* [[محکمات و متشابهات|محکمات]] که نیاز به تأویل ندارند؛
* متشابهات که نیاز به تأویل دارند، یعنی باید بر اساس محکمات که بمنزله «امّ الکتاب» هستند، معنا شوند.<ref>برگرفته از آیه ۷ سوره آل عمران.</ref>


در لغت ظاهر از ريشه‌ي «ظَهَر» گرفته شده و به معناي حاصل شدن و به دست آمدن چيزي است بر روي زمين بدون آن‌كه از ديده‌ها پنهان باشد، چنان‌كه باطن در لغت به چيزي گفته مي‌شود كه در نهان و بطن زمين به وجود مي‌آيد،}}<ref>راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، دفتر نشر الكتاب، چاپ دوّم، ۱۴۰۴، ص۳۱۷.</ref> و در اصطلاح اهل تفسير به چهره عمومي الفاظ قرآن كه براي همه گشاده است و نور مبين است و رمز هدايت خلق، ظاهر مي‌گويند، به بيان ديگر معناي ظاهر همان مدلول مطابقي وضعي و عرفي مي‌باشد كه معنايي است ساده براي فهم عامّه مردم،<ref>ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميّه، چاپ بيست و ششم، ۱۳۷۰، ج۱، ص۲۰ و ج۱۸، ص۴۶۱، و ر.ك: نهاوندي، نفحات الرحمان، چاپ اول، ص۲۲.</ref> و امّا باطن (و يا بطون) نوعي دلالت التزامي است كه براي هر كس جز خاصان (و راسخان در علم) روشن نيست و بروز نمي‌يابد.<ref>تفسير نمونه، پيشين، ج۱۸، ص۴۶۱ و ج۲۶، ص۱۱، و ر.ك: تهانوي، محمدعلي، مَوْسُوعَه كشاف اصطلاحات الفنون، لبنان، مكتبه ناشرون، ج۱، ص۱۱۴۴ ـ ۱۱۴۵.</ref> ظاهر فروع و شاخه است و باطن اصل و ريشه، ظاهر متكي به باطن مي‌باشد،<ref>جوادي آملي، تفسير موضوعي قرآن مجيد، انتشارات رجاء، ج۱، ص۱۴.</ref> در نتيجه باطن آن معني (يا معاني) است كه جز پاكان بر آن راهي ندارد.<ref>برداشتي از آيات ۷۹- ۷۷ سوره واقعه .</ref>  
اگر مراد از ظاهر در برابر باطن باشد، می‌توان به ظاهر اکتفا نمود و ظاهر [[قرآن حجت]] می‌باشد، چرا که فهم بطن قرآن جز برای معصومان میسر نیست<ref>واقعه/ ۷۹.</ref> و این‌که قرآن دارای بطن و بطونی می‌باشد، در روایات کثیره به آن اشاره شده است، [[امام علی(ع)]] فرمودند: «قرآن دارای ظاهر زیبا و باطنی ژرف و ناپیداست مطالب شگفت‌آور آن تمام نمی‌شود و اسرار نهفته آن پایان نمی‌پذیرد».<ref>نهج‌البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ۱۸، ص۶۴.</ref>
* [[جابر بن عبدالله انصاری|جابر]] از [[امام باقر(ع)]] تفسیر آیه‌ای را پرسید؟ حضرت جوابی دادند، بار دیگر از همان آیه پرسید: حضرت بگونه‌ای دیگر جواب فرمود. جابر عرض کرد: قبلاً جواب دیگری داده بودید. حضرت فرمود: «جابر! قرآن دارای باطنی است و باطن آن هم باطنی دارد و خود ظاهر هم مراتبی دارد. ای جابر! چیزی از قرآن با عقول بشری قابل تفسیر نیست؛ زیرا ممکن است اوّل آیه مربوط به چیزی باشد و ذیل آن مربوط به مطلب دیگر، قرآن کلام بهم پیوسته‌ای است که دارای چهره‌های متعددی می‌باشد».<ref>نگاه کنید به مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج۸۹، ص۹۱ و ص۹۴ و ۹۵.</ref>


==۲. محكمات و متشابهات:==
== شرایط اکتفا به ظاهر آیات ==
اگر مراد از اکتفا به ظاهر، فهم آیات بدون توجّه به قرائن باشد، هرگز نمی‌توان به ظاهر اکتفا نمود؛ چون در فهم ظاهر آیات علاوه بر آشنایی به قواعد عربی و فهم کامل زبان قرآن، توجه به قرائن از جمله آیات دیگر و روایات لازم است، حتّی در آیاتی که ظاهر روشنی دارند و جزء آیات محکم به شمار می‌روند؛ چون آیات قرآن به همدیگر مرتبط می‌باشند و بعضی قرینه دیگری می‌باشند. هم‌چنین روایات [[پیامبر اکرم(ص)]] و به تبع ایشان [[اهل بیت(ع)]] به عنوان مفسّر و مبیّن قرآن باید ملاحظه شود و خود قرآن تصریح دارد که «ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه را که به سوی مردم نازل شده است برای آنها روشن سازی، شاید اندیشه کنند.»<ref>نحل/ ۴۴.</ref>


آيات قرآن در يك تقسيم كلّي به دو دسته تقسيم مي‌شوند:
امّا در آیات متشابه، هرگز نمی‌توان به ظاهر اکتفا نمود، به عنوان نمونه در آیه {{قرآن|وَجَاءَ رَبُّکَ وَالْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا}}<ref>فجر/ ۲۲.</ref> ظاهرش این است که خداوند آمد و فرشتگان صف در صف حاضر شدند. یا در آیه {{قرآن|الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی}}<ref>طه/ ۵.</ref> ظاهرش این است که خداوند بر عرش سوار است.


الف) محكمات كه نياز به تأويل ندارند؛
این آیات و سایر آیات متشابه باید در کنار آیات محکمی چون{{قرآن|... لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ}}<ref>شوری / ۱۱.</ref> قرارداده و تفسیر نمود که مراد از آمدن، امر خداوند است، و مراد از «استوی» تسلّط خداوند است و اگر به ظاهر آن‌ها اکتفا شود، لازمه‌اش تجسم برای خدا است.


ب) متشابهات كه نياز به تأويل دارند، يعني بايد در دامن محكمات تربيّت شوند چرا كه محكمات بمنزله «امّ الكتاب» و مادر آن به حساب مي‌آيند.<ref>برگرفته از آيه ۷ سوره آل عمران.</ref>  
[[وهابی‌ها]] با تمسک به ظاهر آیات و بدون در نظر گرفتن آیات محکم و اصول عقلی می‌گویند: «خداوند جهت و مکان دارد و بر عرش که بالای آسمان‌ها است سوار می‌باشد. خداوند دارای دست و چشم به معنای حقیقی می‌باشد.»<ref>ابن حجر عسقلانی، الدر الکاهنه، بیروت، ص۱۴۵، نگاه کنید به احمد بن زینی چلان مفتی مکه، سرگذشت وهابیّت، ترجمه ابراهیم وحید دامغانی، نشر گلستان کوثر، چاپ اوّل، ۱۳۷۶، ص۱۶.</ref> و می‌گویند: «خداوند هر شب به زمین فرود می‌آید و صبح دوباره برمی‌گردد.»<ref>عمر عبدالسلام، مخالف الوهابیّه للقرآن و السنه، دارالهدایه، چاپ اوّل، ۱۴۱۶، ص۸.</ref> و حتی صریح کلام ابن تیمیه این است: «در قرآن و سنت و اجماع حرفی از نفی جسمانیّت و نفی تشبیه نیست.»<ref>ابن تیمیّه، الفتاوی الکبری، بیروت، دارالمعرفه، ص۲۳–۲۱.</ref> شبیه حرف‌های فوق را [[حنابله]]، [[حشویّه]] و [[اباضیّه]] نیز گفته‌اند.<ref>سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، لجنه اِداره الحوزه العلمیه، چاپ دوّم، ۱۴۱۵، ج۲، ص۲۴۷.</ref>


بعد از بيان نكات فوق، پاسخ اين است كه اگر مراد ظاهر در برابر باطن باشد، فهم آن براي عموم مردم و آن هايي كه دنبال چهره عمومي آيات قرآن و فهم ساده آن مي‌باشند، ممكن است وبا توجه به شرائطي كه بعداً يادآور مي‌شويم ،می توان به ظاهر اكتفا نمود آن هم در آيات محكم، ولي اگر دنبال چهره‌هاي ديگر قرآن (يعني بطون) باشيم كه آن را تنها به انديشمندان (راسخان در علم) آنها كه تشنه حقّند و پوينده راهند نشان مي‌دهد، نمي‌توان به ظاهر اكتفا نمود؛ زيرا رسيدن به مرحله باطن جز براي معصومان و پاكان عليهم السلام ميسر نيست<ref>واقعه/ ۷۹.</ref> و امّا اين‌كه قرآن داراي بطن و بطوني مي‌باشد، ‌در روايات كثيره به آن اشاره شده است كه فقط به دو نمونه اكتفاء مي‌شود:
۱. علي(ع) فرمود: « قرآن داراي ظاهر زيبا و باطني ژرف و ناپيداست مطالب شگفت‌آور آن تمام نمي‌شود و اسرار نهفته آن پايان نمي‌پذيرد»<ref>نهج‌البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه ۱۸، ص۶۴.</ref>.
۲. جابر از امام باقر(ع) تفسير آيه‌اي را پرسيد؟
حضرت جوابي دادند، بار ديگر از همان آيه پرسيد: حضرت بگونه‌اي ديگر جواب فرمود.
جابر عرض كرد: قبلاً جواب ديگري داده بوديد.
حضرت فرمود: «جابر! قرآن داراي باطني است و باطن آن هم باطني دارد و خود ظاهر هم مراتبي دارد.
اي جابر! چيزي از قرآن با عقول بشري قابل تفسير نيست؛ زيرا ممكن است اوّل آيه مربوط به چيزي باشد و ذيل آن مربوط به مطلب ديگر، قرآن كلام بهم پيوسته‌اي است كه داراي چهره‌هاي متعددي مي‌باشد».<ref>ر.ك: مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج۸۹، ص۹۱ و ص۹۴ و ۹۵.</ref>
اگر مراد از ظاهر فهم آيات بدون توجّه به قرائن است، در پاسخ بايد گفت: هرگز نمي‌توان به ظاهر اكتفا نمود؛ چون در فهم ظاهر آيات علاوه بر آشنايي به قواعد عربي و فهم كامل زبان قرآن، توجه به قرائن از جمله آيات ديگروروايات... لازم است، حتّي در آياتي كه ظاهر روشني دارند و جزء آيات محكم به شمار مي‌روند، بايد شرائط فوق مراعات شود؛ چون آيات قرآن به همديگر مرتبط مي‌باشند و بعضي بر بعض ديگر قرينه مي‌باشند . و هم‌چنين روايات پيامبر اكرم(ص) به عنوان مفسّر و مبيّن قرآن بايد ملاحظه شود و خود قرآن تصريح دارد كه «ما اين ذكر (قرآن) را بر تو نازل كرديم تا آنچه را كه به سوي مردم نازل شده است براي آنها روشن سازي وشايد انديشه کنند.»<ref>نحل/ ۴۴.</ref> يعني پيامبر(ص) بايد بيان و تفسير كند. و هم‌چنين روايات رسيده از اهل‌بيت(ع) بعنوان وارثان و اوصياي پيامبر اكرم(ص) و ثقل و عِدل قرآن در فهم آيات قرآني مورد توجّه قرار گيرند.
آنچه گفته شد مربوط به آيات محكم قرآن بود، امّا در آيات متشابه، هرگز نمي‌توان به ظاهر اكتفا نمود؛ زيرا باعث گمراهي و ضلالت خواهد شد، به عنوان نمونه به چند آيه اشاره مي‌شود:
۱. {{قرآن|وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا<ref>فجر/ ۲۲.</ref> ظاهرش اين است كه خداوند آمد و فرشتگان صف در صف حاضر شدند.
۲. {{قرآن|الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى}}<ref>طه/ ۵.</ref> ظاهرش اين است كه خداوند بر عرش سوار است.
۳ . {{قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ ..}}<ref>فتح /۱۰ .</ref> ظاهر آيه فوق بر اين است كه خداوند داراي دست مي‌باشد و
همچنين آيات محبت و... به هيچ عنوان نمي‌توان به ظاهر آنها اخذ نمود، بلكه بايد آنها را در كنار آيات محكمي چون{{قرآن|... لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref>شوري / ۱۱ .</ref> قرارداد و تفسير نمود كه مراد از آمدن، امر خداوند است، و مراد از «استوي» تسلّط خداوند است، و مراد از دست هم، قدرت خداوند مي‌باشد. اگر به ظاهر آنها اكتفا شود، لازمه‌اش اين است كه قائل شويم ـ نعوذُ بالله ـ خداوند داراي جسم مي‌باشد، چنانكه وهابي‌ها مي‌گويند:«خداوند جهت و مكان دارد و بر عرش كه بالاي آسمان‌ها است سوار مي‌باشد. خداوند داراي دست و چشم به معناي حقيقي مي‌باشد.»<ref>ابن حجر عسقلاني، الدر الكاهنه، بيروت، ص۱۴۵، ر.ك: احمد بن زيني چلان مفتي مكه، سرگذشت وهابيّت، ترجمه ابراهيم وحيد دامغاني، نشر گلستان كوثر، چاپ اوّل،‌۱۳۷۶، ص۱۶.</ref> و مي‌گويند:« خداوند هر شب به زمين فرود مي‌آيد و صبح دوباره برمي‌گردد.»<ref>عمر عبدالسلام، مخالف الوهابيّه للقرآن و السنه، دارالهدايه، چاپ اوّل، ۱۴۱۶، ص۸.</ref> و حتي صريح كلام ابن تيميه اين است: «در قرآن و سنت و اجماع حرفي از نفي جسمانيّت و نفي تشبيه نيست.»<ref>ابن تيميّه، الفتاوي الكبري، بيروت، دارالمعرفه، ص۲۳ـ۲۱.</ref> و همين طور با توسل به ظاهر آيات، قائل شدند كه:«مراد از رحمت و محبت و غضب و رضاء در خداوند معناي حقيقي انفعالي مي‌باشد، و در قيامت خداوند را مي‌بينيم و...»<ref>سبحاني، جعفر، آئين وهابيّت، منشور جاويد، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ سوّم، ۱۳۷۳.</ref> و شبيه حرف‌هاي فوق را حنابله، هشويّه و اباضيّه نيز گفته‌اند.<ref>سبحاني، جعفر، بحوث في الملل و النحل، قم، لجنه اِداره الحوزه العلميه، چاپ دوّم، ۱۴۱۵، ج۲، ص۲۴۷.</ref>
نكته ديگري كه قابل توجّه است اين است كه قرآن در بيان احكام، همه موارد را بيان نكرده و جزئيات مسائل را (مانند جزئيات نماز، روزه، مسائل حج، زكات و...)به روايات واگذار کرده و اين جزئيات را از روايات پيامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) بايد بدست آورد، بنابراين نمي‌توان در بخش احكام (و استنباط آن از قرآن و هم‌چنين بعضي از مسائل عقائدي و...) به ظاهر آيات اكتفاء كرد؛ زيرا اين نيز موجب گمراهي است و در رواياتي به اين امر اشاره شده است.<ref>كليني، محمّد بن يعقوب، اصول كافي، آخوندي، ج۱، ص۱۸۴ـ۱۸۳ و ۱۹.</ref>
بنابراين ظاهر قرآن بعد از فحص از قرائن (عقلي و نقلي كه يكي از آنها روايات معصومان(ع) مي باشند) حجّت است و بدون آن(قرائن) نمي‌توان به ظاهر تمسك نمود.
نتيجه اين شد كه در آيات متشابه و آياتي كه نياز به تفسير و تأويل دارند به هيچ عنوان نمي‌توان به ظاهر اكتفا نمود چون باعث گمراهي و ضلالت و بيراهه رفتن انسان مي‌شود، آيات متشابه را بايد در پرتو آيات محكم و روايات تفسير نمود.
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==مطالعه بيشتر==
{{درشت|'''مطالعه بیشتر'''}}


۱. تفسير نمونه، آيت‌الله مكارم شيرازي، ج۱، ص۲۰، ج۱۸، ص۲۶۱ و ج۲۶، ص۱۱.  
۱. تفسیر نمونه، آیت‌الله مکارم شیرازی، ج۱، ص۲۰، ج۱۸، ص۲۶۱ و ج۲۶، ص۱۱.


۲. تفسير موضوعي قرآن، حضرت آيت‌الله جوادي آملي، ج۱، ص۱۴.  
۲. تفسیر موضوعی قرآن، حضرت آیت‌الله جوادی آملی، ج۱، ص۱۴.


۳. روش شناسي تفسير قرآن، علي اكبر بابايي، محمود رجبي، ص۲۹۰و ۳۲ .  
۳. روش‌شناسی تفسیر قرآن، علی اکبر بابایی، محمود رجبی، ص۲۹۰و ۳۲.


۴. مجلّه بيّنات، محمد علي مهدوي‌راد، شماره ۳، ص۸۹ .
۴. مجلّه بیّنات، محمد علی مهدوی‌راد، شماره ۳، ص۸۹.
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
|شاخه فرعی۱ = نص قرآن
| شاخه فرعی۱ = نص قرآن
|شاخه فرعی۲ = نص و ظاهر قرآن
| شاخه فرعی۲ = نص و ظاهر قرآن
|شاخه فرعی۳ =  
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه = -
  | تیترها =  
  | تیترها = شد
  | ویرایش =  
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی = شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر = شد
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی نویسنده =
  | تکمیل =  
| ارزیابی کمی =
  | اولویت =  
  | تکمیل =
  | کیفیت =  
  | اولویت = ج
  | کیفیت = ب
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۶

سؤال

آیا می‌توان به ظاهر قرآن اکتفا کرد؟

تمسک به ظاهر قرآن نیازمند شرایطی از جمله، فهم زبان عربی، توجه به قرائن و شناخت آیات محکم و متشابه است. در یک تقسیم بندی کلی، آیات قرآن به دو دسته محکمات و متشابهات تقسیم می‌شوند. محکمات آیاتی که نیاز به تأویل ندارند و متشبهات آیاتی هستند که باید با توجه به آیات محکم تأویل شوند. بنابر این اگر مراد از ظاهر در برابر باطن باشد، ظاهر قرآن حجت است، اما اگر مراد از ظاهر، توجه به آن آیه بدون توجه به قرائن و فهم آن باشد، هرگز نمی‌توان به ظاهر اکتفا نمود.

تمسک به ظاهر در آیات

آیات قرآن در یک تقسیم‌بندی کلّی، به دو دسته تقسیم می‌شوند:

  • محکمات که نیاز به تأویل ندارند؛
  • متشابهات که نیاز به تأویل دارند، یعنی باید بر اساس محکمات که بمنزله «امّ الکتاب» هستند، معنا شوند.[۱]

اگر مراد از ظاهر در برابر باطن باشد، می‌توان به ظاهر اکتفا نمود و ظاهر قرآن حجت می‌باشد، چرا که فهم بطن قرآن جز برای معصومان میسر نیست[۲] و این‌که قرآن دارای بطن و بطونی می‌باشد، در روایات کثیره به آن اشاره شده است، امام علی(ع) فرمودند: «قرآن دارای ظاهر زیبا و باطنی ژرف و ناپیداست مطالب شگفت‌آور آن تمام نمی‌شود و اسرار نهفته آن پایان نمی‌پذیرد».[۳]

  • جابر از امام باقر(ع) تفسیر آیه‌ای را پرسید؟ حضرت جوابی دادند، بار دیگر از همان آیه پرسید: حضرت بگونه‌ای دیگر جواب فرمود. جابر عرض کرد: قبلاً جواب دیگری داده بودید. حضرت فرمود: «جابر! قرآن دارای باطنی است و باطن آن هم باطنی دارد و خود ظاهر هم مراتبی دارد. ای جابر! چیزی از قرآن با عقول بشری قابل تفسیر نیست؛ زیرا ممکن است اوّل آیه مربوط به چیزی باشد و ذیل آن مربوط به مطلب دیگر، قرآن کلام بهم پیوسته‌ای است که دارای چهره‌های متعددی می‌باشد».[۴]

شرایط اکتفا به ظاهر آیات

اگر مراد از اکتفا به ظاهر، فهم آیات بدون توجّه به قرائن باشد، هرگز نمی‌توان به ظاهر اکتفا نمود؛ چون در فهم ظاهر آیات علاوه بر آشنایی به قواعد عربی و فهم کامل زبان قرآن، توجه به قرائن از جمله آیات دیگر و روایات لازم است، حتّی در آیاتی که ظاهر روشنی دارند و جزء آیات محکم به شمار می‌روند؛ چون آیات قرآن به همدیگر مرتبط می‌باشند و بعضی قرینه دیگری می‌باشند. هم‌چنین روایات پیامبر اکرم(ص) و به تبع ایشان اهل بیت(ع) به عنوان مفسّر و مبیّن قرآن باید ملاحظه شود و خود قرآن تصریح دارد که «ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه را که به سوی مردم نازل شده است برای آنها روشن سازی، شاید اندیشه کنند.»[۵]

امّا در آیات متشابه، هرگز نمی‌توان به ظاهر اکتفا نمود، به عنوان نمونه در آیه ﴿وَجَاءَ رَبُّکَ وَالْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا[۶] ظاهرش این است که خداوند آمد و فرشتگان صف در صف حاضر شدند. یا در آیه ﴿الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی[۷] ظاهرش این است که خداوند بر عرش سوار است.

این آیات و سایر آیات متشابه باید در کنار آیات محکمی چون﴿... لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ[۸] قرارداده و تفسیر نمود که مراد از آمدن، امر خداوند است، و مراد از «استوی» تسلّط خداوند است و اگر به ظاهر آن‌ها اکتفا شود، لازمه‌اش تجسم برای خدا است.

وهابی‌ها با تمسک به ظاهر آیات و بدون در نظر گرفتن آیات محکم و اصول عقلی می‌گویند: «خداوند جهت و مکان دارد و بر عرش که بالای آسمان‌ها است سوار می‌باشد. خداوند دارای دست و چشم به معنای حقیقی می‌باشد.»[۹] و می‌گویند: «خداوند هر شب به زمین فرود می‌آید و صبح دوباره برمی‌گردد.»[۱۰] و حتی صریح کلام ابن تیمیه این است: «در قرآن و سنت و اجماع حرفی از نفی جسمانیّت و نفی تشبیه نیست.»[۱۱] شبیه حرف‌های فوق را حنابله، حشویّه و اباضیّه نیز گفته‌اند.[۱۲]


مطالعه بیشتر

۱. تفسیر نمونه، آیت‌الله مکارم شیرازی، ج۱، ص۲۰، ج۱۸، ص۲۶۱ و ج۲۶، ص۱۱.

۲. تفسیر موضوعی قرآن، حضرت آیت‌الله جوادی آملی، ج۱، ص۱۴.

۳. روش‌شناسی تفسیر قرآن، علی اکبر بابایی، محمود رجبی، ص۲۹۰و ۳۲.

۴. مجلّه بیّنات، محمد علی مهدوی‌راد، شماره ۳، ص۸۹.

منابع

  1. برگرفته از آیه ۷ سوره آل عمران.
  2. واقعه/ ۷۹.
  3. نهج‌البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ۱۸، ص۶۴.
  4. نگاه کنید به مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج۸۹، ص۹۱ و ص۹۴ و ۹۵.
  5. نحل/ ۴۴.
  6. فجر/ ۲۲.
  7. طه/ ۵.
  8. شوری / ۱۱.
  9. ابن حجر عسقلانی، الدر الکاهنه، بیروت، ص۱۴۵، نگاه کنید به احمد بن زینی چلان مفتی مکه، سرگذشت وهابیّت، ترجمه ابراهیم وحید دامغانی، نشر گلستان کوثر، چاپ اوّل، ۱۳۷۶، ص۱۶.
  10. عمر عبدالسلام، مخالف الوهابیّه للقرآن و السنه، دارالهدایه، چاپ اوّل، ۱۴۱۶، ص۸.
  11. ابن تیمیّه، الفتاوی الکبری، بیروت، دارالمعرفه، ص۲۳–۲۱.
  12. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، لجنه اِداره الحوزه العلمیه، چاپ دوّم، ۱۴۱۵، ج۲، ص۲۴۷.