|
|
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{در دست ویرایش|کاربر=Rezapour}}
| |
| {{شروع متن}} | | {{شروع متن}} |
| {{سوال}} | | {{سوال}} |
خط ۷: |
خط ۶: |
| {{درگاه|غدیر}} | | {{درگاه|غدیر}} |
|
| |
|
| علت بیان ولایت امام علی(ع) در روز غدیر، نزول آیه تبلیغ بر پیامبر اسلام در این روز بوده است. البته تعیین علی(ع) به عنوان جانشین از سوی پیامبر اسلام(ص)، تنها یک بار نبوده بلکه پیش از غدیر نیز در دفعات مختلف صورت گرفته است. | | علت بیان ولایت [[امام علی(ع)]] در [[روز غدیر]]، نزول [[آیه تبلیغ]] بر پیامبر اسلام در این روز بوده است. البته تعیین علی(ع) به عنوان جانشین از سوی [[پیامبر اسلام(ص)]]، تنها یک بار نبوده بلکه پیش از غدیر نیز در دفعات مختلف صورت گرفته است. |
|
| |
|
| پیامبر(ص)، از بیان ولایت حضرت علی(ع) در مکه دلهره داشتند؛ حاکم حسکانی از عثمان اعشی از امام محمدباقر(ع) نقل کرده که پیامبر(ص)، از اینکه خلافت و ولایت حضرت علی(ع) را در حجة الوداع بیان کند، نوعی دلهره و نگرانی داشتند. هنگامی که حضرت، به محل غدیر رسید، خداوند به پیامبر فرمان داد؛ همانگونه که سایر احکام را به مردم بیان کردی، ولایت اولی الامر را نیز بیان کن تا حجت را بر امتت تمام کرده باشی؛ در این هنگام، پیامبر(ص)، عرضه داشت: خدایا! اصحاب و امت من تازه از جاهلیت بازگشته اند و هنوز به آن دوران نزدیک اند و البته همگی شیفته ریاست و خلافت هستند؛ بیم من بر علی(ع)، میرود که امت پس از من علی را که اکثر کسان و نزدیکان اینان را در راه تو کشته، اذیت کرده و قصد جانش را بکنند؛ خدای من! من میترسم از بیان ولایت علی(ع) و شورش اینان و…<ref>حاکم حسکانی، شواهدالتنزیل، ج۱، ص۲۵۴.</ref> هم چنین حاکم حسکانی نظیر همین روایت را از زبان ابن عباس نقل میکند.<ref>همان، ج۱، ص۲۵۷.</ref> | | پیامبر(ص)، از بیان ولایت حضرت علی(ع) در [[مکه]] دلهره داشتند؛ حاکم حسکانی از [[امام محمد باقر(ع)]] نقل کرده که پیامبر(ص)، از اینکه خلافت و ولایت حضرت علی(ع) را در [[حجة الوداع|حجةالوداع]] بیان کند، نوعی دلهره و نگرانی داشتند. هنگامی که حضرت، به محل غدیر رسید، خداوند به پیامبر فرمان داد؛ همانگونه که سایر احکام را به مردم بیان کردی، ولایت را نیز بیان کن تا حجت را بر امت تمام کرده باشی. پیامبر(ص) اذعان داشت که اصحاب و امت، تازه از جاهلیت بازگشتهاند و به آن دوران نزدیک هستند. همه آنها شیفته ریاست و خلافت هستند. پیامبر در ادامه ترس خود را چنین بیان داشت که علی(ع)، اکثر نزدیکانِ بزرگان قریش را در راه خدا کشته، و پس از پیامبر، دیگران او را اذیت کرده و او را بکشند.<ref>حاکم حسکانی، شواهدالتنزیل، ج۱، ص۲۵۴.</ref> حاکم حسکانی نظیر همین روایت را از ابنعباس نیز نقل کرده است.<ref>حاکم حسکانی، شواهدالتنزیل، ج۱، ص۲۵۷.</ref> |
|
| |
|
| علاوه بر اینها آلوسی نیز از مفسران بزرگ وهابیت (البته به قول خود شافعی مذهب) میگوید: خداوند دستور به نصب علی(ع) داد، لیکن پیامبر(ص)، این دلهره را داشت که مبادا اصحاب شورش کرده و بگویند که محمد(ص)، پسر عمّ و فامیل جوانش را بر ما سروری داد؛ مانند همان چیزی که ابوجهل و ابولهب به پیامبر(ص)، گفتند؛<ref>تفسیر روح المعانی، ج۶، ص۱۹۳.</ref>هم چنین، سیوطی<ref>الدرالمنثور، ج۲، ص۲۹۸.</ref>و زمیلی<ref>تفسیر الوسیط، ج۱، ص۴۸۰.</ref>آوردهاند که: پیامبر(ص)، در ابلاغ ولایت علی(ع)، دچار نگرانی بود که خداوند با عبارت «وإن لّم تفعل فما بلّغت رسالته»، پیامبر(ص) را تهدید کرد؛ پس از آن که پیامبر(ص)، انتصاب علی(ع)، به جانشینی را بیان کرد، خداوند با عبارت «واللّه یعصمک من النّاس»، ایشان را دلداری دادند؛ چرا که خود پیامبر(ص)، بیش از همه در خطر بودند.
| | سیوطی<ref>سیوطی، جلالالدین عبدالرحمن بن ابیبكر، الدرالمنثور، ج۲، ص۲۹۸.</ref>و زحیلی<ref>زحیلی، وهبه، تفسیر الوسیط، ج۱، ص۴۸۰.</ref> از عالمان اهلسنت نقل کردهاند که پیامبر(ص)، در ابلاغ ولایت علی(ع)، دچار نگرانی بود، خداوند با عبارت «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ؛ و اگر ابلاغ نكنى، رسالت او را انجام ندادهای»<ref name=":0">سوره مائده، آیه۶۷.</ref> پس از آن، پیامبر(ص)، انتصاب علی(ع) به جانشینی را بیان کرد. خداوند با عبارت «و اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاس؛ خدا تو را از گزند مردم، حفظ میکند»<ref name=":0" /> ایشان را دلداری داد. |
|
| |
|
| هم چنین اگر به تفسیر طبری،<ref>ج۶، ص۴۱۴.</ref>مراجعه کنیم، میتوانیم، دلهره و نگرانی پیامبر(ص)، از بیان این مسئله چه در مکه و چه در غدیر را مشاهده نماییم.
| |
|
| |
| ممکن است در اینجا سؤال شود که پیامبر از شورش چه کسانی میترسید و از چه کسانی بر جان خود و علی بیم داشت؟ در مجمع البیان<ref>ج۳، ص۳۸۲.</ref>شیخ طبرسی (که مورد اعتماد شیعه و سنی است) و عمدهالقاری فی شرح صحیح بخاری<ref>ج ۱۸، ص۲۰۶ و ج۴ ص۵۹۲.</ref> آمده که: پیامبر(ص)، در ابلاغ ولایت علی(ع)، از قریش و یهود میترسید و بر اجتماع آنها و انهدام اسلام همواره بیم داشت، چرا که هم یهود و هم قریش از علی ((ع)) زخم خورده بودند.
| |
|
| |
| ج) حتی شواهدی وجود دارد که بیان میکند، پیامبر(ص)، در خود مکه هم نسبت به تعیین جانشین خود سعی و تلاش میکردهاند؛ در کتاب مسند احمدبن حنبل،<ref>ج۵، ص۹۸–۹۹.</ref>با سند بسیار صحیح و معتبر آمده که: پیامبر(ص)، در مکه فرمودند: … دوازده نفر بعد از من بر مؤمنان، ریاست و حکومت و امامت و خلافت میکنند؛ احمدبن حنبل از ابن عباس نقل میکند که عده ای از صحابه با ایجاد سروصدا و مزاحمت مانع از ادامه سخنان پیامبر(ص)، شدند. این مطلب را ابن کثیر دمشقی<ref>البدایه والنهایه، خود ج۴، ص۲۵۷.</ref>با سند صحیح و معتبر آورده است؛ ابن حجر عسقلانی<ref>تهذیب التهذیب، ج۳، ص۳۹۶.</ref>و هیثمی نیز<ref>مجمع الزوائد، ج۸، ص۴۲۷.</ref>این حدیث را آورده و آن را صحیح و معتبر دانستهاند.
| |
|
| |
| جالب این که در صحیح مسلم،<ref>ج۶، ص۲۶۴، ح۴۶۰۳.</ref>از ابن عباس، از پیامبر(ص)، نقل شده که در خود مکه در ضمن سخنرانی خود فرمودند: عزت دین من با ۱۲ نفر است و مادامی که به کتاب خدا و اینان متمسک شوید، گمراه نمیشوید؛ پس از این مسئله مردم به شدت سر وصدا کردند؛ زیدبن ارقم میگوید: شنیدم که پیامبر(ص) میفرمود: کلهم من قریش؛ جالب این که در مناقب علی(ع)، از ابن مغازلی<ref>ص۴۲.</ref> و تاریخ مدینه دمشق<ref>ج۴۲، ص۲۲۶.</ref> ابن عساکر آمده که: در غدیر نیز برخی از مردم و صحابه به هنگام سخنان پیامبر(ص)، قصد برهم زدن مجلس را داشتند که این بار موفق نشدند؛ این مطلب را هیثمی در مجمع الزوائد<ref>ج۱، ص۲۷۱.</ref> آورده و آن را صحیح میداند.
| |
|
| |
| پس پیامبر(ص)، در خود مکه هم میخواستند، این مهم را مقدمه چینی کرده و شرایط لازم آن را فراهم آورند؛ آنچه مهم است این که آن بزرگوار، با عمل به دستور خداوند متعال، ولایت علی(ع) را ابلاغ کرده و موجب اکمال دین اسلام شدند.
| |
|
| |
| پیامبر(ص)، بنابر احادیث و روایات معتبر و صحیحی که از طریق علمای اهل سنت وارد شده است در خود مکه نیز زمینهسازیها و مقدمه چینیهایی برای اعلان ولایت حضرت علی(ع) انجام داده بودند.
| |
| ==جستارهای وابسته== | | ==جستارهای وابسته== |
| * [[صراحت در نصب امام علی(ع) به خلافت در روز غدیر]] | | * [[صراحت در نصب امام علی(ع) به خلافت در روز غدیر]] |
خط ۳۸: |
خط ۲۶: |
| {{تکمیل مقاله | | {{تکمیل مقاله |
|
| |
|
| | شناسه = | | | شناسه =- |
| | تیترها = | | | تیترها =- |
| | ویرایش = | | | ویرایش =شد |
| | لینکدهی = | | | لینکدهی =شد |
| | ناوبری = | | | ناوبری = |
| | نمایه = | | | نمایه = |
| | تغییر مسیر = | | | تغییر مسیر = |
| | ارجاعات = | | | ارجاعات = |
| | بازبینی = | | | بازبینی =شد |
| | تکمیل = | | | تکمیل = |
| | اولویت = | | | اولویت =ج |
| | کیفیت = | | | کیفیت =ج |
| }} | | }} |
|
| |
|
| {{پایان متن}} | | {{پایان متن}} |
سؤال
چرا پیامبر، مسئله امامت حضرت علی را در مکه و عرفات و مسجد الحرام بیان نکرد؟
علت بیان ولایت امام علی(ع) در روز غدیر، نزول آیه تبلیغ بر پیامبر اسلام در این روز بوده است. البته تعیین علی(ع) به عنوان جانشین از سوی پیامبر اسلام(ص)، تنها یک بار نبوده بلکه پیش از غدیر نیز در دفعات مختلف صورت گرفته است.
پیامبر(ص)، از بیان ولایت حضرت علی(ع) در مکه دلهره داشتند؛ حاکم حسکانی از امام محمد باقر(ع) نقل کرده که پیامبر(ص)، از اینکه خلافت و ولایت حضرت علی(ع) را در حجةالوداع بیان کند، نوعی دلهره و نگرانی داشتند. هنگامی که حضرت، به محل غدیر رسید، خداوند به پیامبر فرمان داد؛ همانگونه که سایر احکام را به مردم بیان کردی، ولایت را نیز بیان کن تا حجت را بر امت تمام کرده باشی. پیامبر(ص) اذعان داشت که اصحاب و امت، تازه از جاهلیت بازگشتهاند و به آن دوران نزدیک هستند. همه آنها شیفته ریاست و خلافت هستند. پیامبر در ادامه ترس خود را چنین بیان داشت که علی(ع)، اکثر نزدیکانِ بزرگان قریش را در راه خدا کشته، و پس از پیامبر، دیگران او را اذیت کرده و او را بکشند.[۱] حاکم حسکانی نظیر همین روایت را از ابنعباس نیز نقل کرده است.[۲]
سیوطی[۳]و زحیلی[۴] از عالمان اهلسنت نقل کردهاند که پیامبر(ص)، در ابلاغ ولایت علی(ع)، دچار نگرانی بود، خداوند با عبارت «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ؛ و اگر ابلاغ نكنى، رسالت او را انجام ندادهای»[۵] پس از آن، پیامبر(ص)، انتصاب علی(ع) به جانشینی را بیان کرد. خداوند با عبارت «و اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاس؛ خدا تو را از گزند مردم، حفظ میکند»[۵] ایشان را دلداری داد.
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ حاکم حسکانی، شواهدالتنزیل، ج۱، ص۲۵۴.
- ↑ حاکم حسکانی، شواهدالتنزیل، ج۱، ص۲۵۷.
- ↑ سیوطی، جلالالدین عبدالرحمن بن ابیبكر، الدرالمنثور، ج۲، ص۲۹۸.
- ↑ زحیلی، وهبه، تفسیر الوسیط، ج۱، ص۴۸۰.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ سوره مائده، آیه۶۷.