فهرست ویژگیهای منافقان در قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
# '''پیمانشکنی:''' {{قرآن|فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فی قُلُوبِهِمْ إِلی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ| ترجمه= این عمل، (روح) نفاق را، تا روزی که خدا را ملاقات کنند، در دلهایشان برقرار ساخت. این بخاطر آن است که از پیمان الهی تخلّف جستند؛ و بخاطر آن است که دروغ میگفتند.| سوره= توبه|آیه=۷۷}} در آیات دیگر نیز آمده است که منافقان وعده یاری میدهند و پیمان میبندند؛ اما بدان عمل نمیکنند و خدا دروغگو و پیمانشکن بودن آنها را میداند. (سوره حشر، آیه۱۱) | # '''پیمانشکنی:''' {{قرآن|فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فی قُلُوبِهِمْ إِلی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ| ترجمه= این عمل، (روح) نفاق را، تا روزی که خدا را ملاقات کنند، در دلهایشان برقرار ساخت. این بخاطر آن است که از پیمان الهی تخلّف جستند؛ و بخاطر آن است که دروغ میگفتند.| سوره= توبه|آیه=۷۷}} در آیات دیگر نیز آمده است که منافقان وعده یاری میدهند و پیمان میبندند؛ اما بدان عمل نمیکنند و خدا دروغگو و پیمانشکن بودن آنها را میداند. (سوره حشر، آیه۱۱) | ||
# '''استکبارجویی:''' قرآن یکی از خصوصیات منافقان را استکبارجویی دانسته است<ref>طوسى، محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ اول، بیتا، ج۱۰، ص۱۳.</ref> اینها حتی حاظر نمیشوند رسول خدا(ص) برایشان طلب بخشش کند: {{قرآن|وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ |ترجمه= چون به ایشان (منافقان) گفته شود بیایید تا پیامبر خدا برای شما آمرزش بطلبد، سرهای خود را (به کفار) برگردانند؛ و بنگر ایشان را که از سر استکبار روی گردانند.|سوره =منافقون| آیه=۵}} خداوند در ادامه یادآور میشود که برای آنها تفاوت نمیکند، خواه استغفار برایشان کنی یا نکنی، هرگز خداوند آنان را نمیبخشد؛ زیرا خداوند قوم فاسق را هدایت نمیکند! آنها کسانی هستند که میگویند: به افرادی که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند! (غافل از اینکه) خزاین آسمانها و زمین از آن خداست، ولی منافقان نمیفهمند!<ref>سوره منافقون، آیه۶و۷.</ref> | # '''استکبارجویی:''' قرآن یکی از خصوصیات منافقان را استکبارجویی دانسته است<ref>طوسى، محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ اول، بیتا، ج۱۰، ص۱۳.</ref> اینها حتی حاظر نمیشوند رسول خدا(ص) برایشان طلب بخشش کند: {{قرآن|وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ |ترجمه= چون به ایشان (منافقان) گفته شود بیایید تا پیامبر خدا برای شما آمرزش بطلبد، سرهای خود را (به کفار) برگردانند؛ و بنگر ایشان را که از سر استکبار روی گردانند.|سوره =منافقون| آیه=۵}} خداوند در ادامه یادآور میشود که برای آنها تفاوت نمیکند، خواه استغفار برایشان کنی یا نکنی، هرگز خداوند آنان را نمیبخشد؛ زیرا خداوند قوم فاسق را هدایت نمیکند! آنها کسانی هستند که میگویند: به افرادی که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند! (غافل از اینکه) خزاین آسمانها و زمین از آن خداست، ولی منافقان نمیفهمند!<ref>سوره منافقون، آیه۶و۷.</ref> | ||
# '''فریبکاران | # '''فریبکاران بیهدف:''' قرآن بعد از بشارت منافقان به عذاب دردناک،<ref>سوره نساء، آیه۱۳۸.</ref> برخی از ویژگیهای منافقان را برمیشمارد، نیرنگ و بیهدف بودن از شاخصههای برجستهآنهاست: {{قرآن| إِنَّ الْمُنافِقينَ يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَليلاً |۱۴۲|مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبیلاً |۱۴۳| | ||
|ترجمه= منافقان مىخواهند خدا را فريب دهند؛ در حالى كه او آنها را فريب مىدهد؛ و هنگامى كه به نماز برمىخيزند، با كسالت برمىخيزند؛ و در برابر مردم ريا مىكنند؛ و خدا را جز اندكى ياد نمىنمايند! آنها افراد بیهدفی هستند که نه سوی اینها و نه سوی آنهایند! (نه در صف مؤمنان قرار دارند، و نه در صف کافران!) و هر کس را خداوند گمراه کند، راهی برای او نخواهی یافت. | |ترجمه= منافقان مىخواهند خدا را فريب دهند؛ در حالى كه او آنها را فريب مىدهد؛ و هنگامى كه به نماز برمىخيزند، با كسالت برمىخيزند؛ و در برابر مردم ريا مىكنند؛ و خدا را جز اندكى ياد نمىنمايند! آنها افراد بیهدفی هستند که نه سوی اینها و نه سوی آنهایند! (نه در صف مؤمنان قرار دارند، و نه در صف کافران!) و هر کس را خداوند گمراه کند، راهی برای او نخواهی یافت. | ||
|سوره = نساء|آیه=۱۴۳}} | |سوره = نساء|آیه=۱۴۳}} |
نسخهٔ ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۰۴
این مقاله هماکنون به دست fabbasi در حال ویرایش است. |
سؤال
قرآن کریم چه نشانهها و ویژگیهایی برای نفاق و منافق بیان کرده است؟
قرآن نشانهها و ویژگیهای فردی و اجتماعی نفاق و منافق را بیان کرده است.
نشانههای فردی منافق در قرآن عبارتند از: بیحالی در عبادت؛ خودنمایی و ریاکاری؛ فاصله حرف با عمل؛ رویگردانی از خدا و رسول؛ آراستگی ظاهری و خوش زبانی؛ چند شخصیتی.
قرآن برای نفاق و منافق نشانههایی هم بیان کرده است که در روابط اجتماعی آن را بروز میدهند؛ از جمله: بدبینی؛ غرور و استکبار؛ ذائقه ناسالم سیاسی و فرهنگی؛ فریبکاری و بیهدف؛ پیمانشکنی؛ رویگردان از جهاد؛ زندگی همراه با ترس؛ بازداشتن جامعه از انفاق کردن؛ بهرهگیری از سوگند برای انحراف جامعه؛ فرصت طلبی.
خصوصیات فردی
- بیحالی در عبادت و ریاکاری: ﴿إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَی الصَّلاةِ قامُوا کُسالی یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلیلاً؛ منافقان میخواهند خدا را فریب دهند؛ در حالی که او آنها را فریب میدهد؛ و هنگامی که به نماز برمیخیزند، با کسالت برمیخیزند؛ و در برابر مردم ریا میکنند؛ و خدا را جز اندکی یاد نمینمایند.﴾(نساء:۱۴۲)
- فاصله حرف با عمل: منافقان به دروغ شهادت بر توحید و نبوت میدادند که در دل بدان ایمان نداشتند: ﴿إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقینَ لَکاذِبُونَ؛ هنگامی که منافقان نزد تو آیند میگویند: ما شهادت میدهیم که یقیناً تو رسول خدایی! خداوند میداند که تو رسول او هستی، ولی خداوند شهادت میدهد که منافقان دروغگو هستند (و به گفته خود ایمان ندارند).﴾(منافقون:۱) قرآن یکی از ویژگیهای منافقان را ادعای داشتن ایمان به خدا و قیامت میداند که در دل بدان اعتقاد ندارند.[۱]
- رویگردانی از خدا و رسول: ﴿وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلی ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً؛ و هنگامی که به آنها گفته شود به سوی آنچه خداوند نازل کرده و به سوی پیامبر بیایید، منافقان را میبینی که از تو روی برمیگردانند.﴾(نساء:۶۱)
- خودنمایی و ریاکاری: منافقون با مومنان در ظاهر برای جهاد در راه خدا از مدینه بیرون آمده بودند و در حقیقت برای هوی و هوس و خودنمایی بود و هدفشان بازداشتن مردم از راه خدا بود.[۲] قرآن به مومنان دستور میدهد همانند این افراد نباشند: ﴿وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النَّاسِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ اللَّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطٌ؛ و مانند کسانی نباشید که از روی هوی پرستی و غرور و خودنمایی در برابر مردم، از سرزمین خود به (سوی میدان بدر) بیرون آمدند؛ و (مردم را) از راه خدا بازمیداشتند؛ و خداوند به آنچه عمل میکنند، احاطه (و آگاهی) دارد!﴾(انفال:۴۷)
- آراستگی ظاهری و خوش زبانی: قرآن در ادامه صفات منافقان یادآور میشود که آنها ظاهری آراسته و سخنان شیرین و جذاب دارند: ﴿وَإِذَا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ؛ هنگامی که آنها را میبینی، جسم و قیافه آنان تو را در شگفتی فرو میبرد؛ و اگر سخن بگویند، به سخنانشان گوش فرا میدهی!﴾(منافقون:۴) اما باطن آنها به گونه دیگری است: ﴿کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ؛ گویی چوبهای خشکی هستند که به دیوار تکیه داده شدهاند! هر فریادی از هر جا بلند شود بر ضد خود میپندارند!﴾(منافقون:۴) منافقان اجسامى بىروح و هيكلهايى تو خالى دارند. نه از خود استقلالى، نه در درون نوری و نه اراده محكم و ايمانى دارند، درست همچون چوبهاى خشك تكيه زده بر ديوار هستند[۳]
- چند شخصیتی: منافقان هر روز به رنگی در میآیند، میان هر جمعیتی که قرار بگیرند با آنها همصدا میشوند[۴] و این ترسیم یکی دیگر از خصوصیات آنها در قرآن است: ﴿وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَیٰ شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ؛ و هنگامی که افراد باایمان را ملاقات میکنند، و میگویند: ما ایمان آوردهایم! (ولی) هنگامی که با شیطانهای خود خلوت میکنند، میگویند: ما با شمائیم! ما فقط (آنها را) مسخره میکنیم!﴾(بقره:۱۴)
خصوصیات اجتماعی
- بدبینی به خدا: ﴿وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکینَ وَ الْمُشْرِکاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصیراً؛ و تا مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که درباره خداوند بداندیشند، عذاب کند؛ پیشامد بد روزگار بر آنان باد و خداوند بر آنان خشم گرفته و لعنت آورده و بر ایشان دوزخ را آماده ساخته است و بد سرانجامی است.﴾(فتح:۶) منافقان به وعدههای رسولخدا(ص) هم بدبین بوده و آن را فریبی بیش نمیدانستند.[۵]
- ذائقه ناسالم سیاسی و فرهنگی: ﴿الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُونَ؛ مردان و زنان منافق، همه مانند یکدیگرند که امر به منکر و نهی از معروف میکنند و دستشان را (از نفاق) بسته میدارند؛ خداوند را فراموش کردهاند و خدا هم (به کیفر آن) فراموششان کرده است؛ بیگمان منافقان از فاسقانند.﴾(توبه:۶۷)
- رویگردان از جهاد: ﴿وَ لِیَعْلَمَ الَّذینَ نافَقُوا وَ قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا قاتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعْناکُمْ هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإیمانِ یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ فی قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما یَکْتُمُونَ؛ و نیز برای این بود که منافقان شناخته شوند؛ آنهایی که به ایشان گفته شد: بیایید در راه خدا نبرد کنید! یا (حد اقل) از حریم خود، دفاع نمایید! گفتند: اگر میدانستیم جنگی روی خواهد داد، از شما پیروی میکردیم. آنها در آن هنگام، به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان؛ به زبان خود چیزی میگویند که در دلهایشان نیست! و خداوند از آنچه کتمان میکنند، آگاهتر است.﴾(آل عمران:۱۶۷)
- زندگی همراه با ترس: ﴿یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فی قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِؤُا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَآیه۶۴؛ منافقان از آن روزی میترسند که خدا سورهای بفرستد که آنها را از آنچه در درون آنهاست آگاه کند. بگو: اکنون تمسخر کنید، خدا آنچه را که از آن میترسید آشکار خواهد ساخت.﴾(توبه)
- پیمانشکنی: ﴿فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فی قُلُوبِهِمْ إِلی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ؛ این عمل، (روح) نفاق را، تا روزی که خدا را ملاقات کنند، در دلهایشان برقرار ساخت. این بخاطر آن است که از پیمان الهی تخلّف جستند؛ و بخاطر آن است که دروغ میگفتند.﴾(توبه:۷۷) در آیات دیگر نیز آمده است که منافقان وعده یاری میدهند و پیمان میبندند؛ اما بدان عمل نمیکنند و خدا دروغگو و پیمانشکن بودن آنها را میداند. (سوره حشر، آیه۱۱)
- استکبارجویی: قرآن یکی از خصوصیات منافقان را استکبارجویی دانسته است[۶] اینها حتی حاظر نمیشوند رسول خدا(ص) برایشان طلب بخشش کند: ﴿وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ؛ چون به ایشان (منافقان) گفته شود بیایید تا پیامبر خدا برای شما آمرزش بطلبد، سرهای خود را (به کفار) برگردانند؛ و بنگر ایشان را که از سر استکبار روی گردانند.﴾(منافقون:۵) خداوند در ادامه یادآور میشود که برای آنها تفاوت نمیکند، خواه استغفار برایشان کنی یا نکنی، هرگز خداوند آنان را نمیبخشد؛ زیرا خداوند قوم فاسق را هدایت نمیکند! آنها کسانی هستند که میگویند: به افرادی که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند! (غافل از اینکه) خزاین آسمانها و زمین از آن خداست، ولی منافقان نمیفهمند![۷]
- فریبکاران بیهدف: قرآن بعد از بشارت منافقان به عذاب دردناک،[۸] برخی از ویژگیهای منافقان را برمیشمارد، نیرنگ و بیهدف بودن از شاخصههای برجستهآنهاست: ﴿إِنَّ الْمُنافِقينَ يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَليلاً۱۴۲مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبیلاً۱۴۳؛ منافقان مىخواهند خدا را فريب دهند؛ در حالى كه او آنها را فريب مىدهد؛ و هنگامى كه به نماز برمىخيزند، با كسالت برمىخيزند؛ و در برابر مردم ريا مىكنند؛ و خدا را جز اندكى ياد نمىنمايند! آنها افراد بیهدفی هستند که نه سوی اینها و نه سوی آنهایند! (نه در صف مؤمنان قرار دارند، و نه در صف کافران!) و هر کس را خداوند گمراه کند، راهی برای او نخواهی یافت.﴾(نساء:۱۴۳)
- بازداشتن جامعه از انفاق کردن: ﴿هُمُ الَّذینَ یَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّی یَنْفَضُّوا وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنَّ الْمُنافِقینَ لا یَفْقَهُونَ؛ آنها کسانی هستند که میگویند: «به افرادی که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند!» (غافل از اینکه) خزاین آسمانها و زمین از آن خداست، ولی منافقان نمیفهمند!﴾(منافقون:۷)
- بهرهگیری از سوگند برای انحراف جامعه: قرآن پس از دروغگو منافقان منافقان در ادعایشان بر ایمان به رسول الله(ص)، سپرسازی از سوگند را یکی دیگر از نشانههای آنها دانسته است: ﴿اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ ۚ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ؛ آنها سوگندهایشان را سپر ساختهاند تا مردم را از راه خدا بازدارند، و کارهای بسیار بدی انجام میدهند!﴾(منافقون:۲) منافقان دائم با مؤمنان در حال جنگ و ستیزند و هرگز نباید فریب ظاهرسازی، چربزبانی و سوگندهای دروغین آنها را خورد.آنها همیشه سوگند یاد میکنند که با مومنان هستند.[۹]
- فرصت طلبی: خداوند در آیه ۱۴۱ سوره نساء قسمتی دیگر از صفات و اندیشههای پریشان منافقان را بازگو میکند.[۱۰] آنها همیشه دنبال فرصت هستند تا بهره خودشان را ببرند: ﴿منافقان همانها هستند که پیوسته انتظار میکشند و مراقب شما هستند؛ اگر فتح و پیروزی نصیب شما گردد، میگویند: مگر ما با شما نبودیم؟ اگر بهرهای نصیب کافران گردد، به آنان میگویند: مگر ما شما را به مبارزه و عدم تسلیم در برابر مؤمنان، تشویق نمیکردیم؟ خداوند در روز رستاخیز، میان شما داوری میکند؛ و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطی نداده است.﴾
مطالعه بیشتر
- نفاق و منافق از دیدگاه شهید مطهری، نوشته زهرا آشیان و فرشته سلامی
- چهره منافقان در قرآن با استفاده از تفسیر پرارزش نمونه، نوشته ج. فرازمند.
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ سوره بقره، آیه۸. طباطبايى، محمدحسين، المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامىچاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۸۷.
- ↑ صادقى تهرانى، محمد، الفرقان فى تفسير القرآن بالقرآن و السنه، قم، فرهنگ اسلامى، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق، ج۱۲، ص۲۵۶.
- ↑ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران ، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۲۴، ص۱۵۳.
- ↑ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران ، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۹۶.
- ↑ سوره احزاب، آیه۱۲.
- ↑ طوسى، محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ اول، بیتا، ج۱۰، ص۱۳.
- ↑ سوره منافقون، آیه۶و۷.
- ↑ سوره نساء، آیه۱۳۸.
- ↑ سوره توبه، آیه ۵۶ و ۷۴.
- ↑ طباطبايى، محمدحسين، المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۵، ص۱۸۹.