گناه سکوت امام علی(ع) در مسئله غصب خلافت: تفاوت میان نسخه‌ها

جزبدون خلاصۀ ویرایش
 
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
با توجه به داستان غدیر و ولایت حضرت علي(ع) آيا عدم اهتمام آن حضرت پس از پيامبر(ص) در باز گرداندن خلافت و امامت از غاصبان غفلت ورزيدن در انجام واجبي كه ترك آن روا نيست به حساب نمي آيد؟ اگر بگوييد او بر انجام اين كار ناتوان بود چرا عذر خود را آشكار نكرد؟
با توجه به داستان غدیر و ولایت حضرت علی(ع) آیا عدم اهتمام آن حضرت پس از پیامبر(ص) در بازگرداندن خلافت و امامت از غاصبان غفلت ورزیدن در انجام واجبی که ترک آن روا نیست به حساب نمی‌آید؟ اگر بگویید او بر انجام این کار ناتوان بود چرا عذر خود را آشکار نکرد؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
رفتار سياسي امام علی(ع) در دوران سخت و طاقت فرساي حكومت ۲۵ ساله خلفاء(۱۱-۳۵هـ) نشان از هوشياري و تقواي الهي دارد. هر چند برخي از مخالفان اسلام از جمله ابوسفيان در صدد برآمدند تا از شرايط بوجود آمده بهره جسته و كينه خود را از اسلام و مسلمين باز ستانند، ولي امام دست ردّ بر سينه آنها زد.<ref>ر.ك: الارشاد، شيخ مفيد، ج۱، ص۱۹۰، مؤسسه آل البيت(ع) داراحياء التراث، ۱۴۱۳، هـ و نيز انساب الاشراف، بلا ذري، ج۲، ص۲۷۱، دارالفكر، بيروت، ۱۴۱۷هـ.</ref> امام به دليل رعايت حفظ وحدت مسلمين و جلوگيري از تزلزل عقيدتي تازه مسلمانها، راه سكوت بلكه مداراي با خلفاء را در پيش گرفت، تا آنجا كه گمان شد امام(ع) از عمل آنها راضي است.<ref>تصنيف نهج البلاغه، لبيب بيضون، چ۱، ص۳۲۵، مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامي، دوم، ۱۴۰۸.</ref> سكوت امام نه از سر ترس و عافيت طلبي بود كه همه مي دانستند انس وي به مرگ بيش از علاقه نوزاد به پستان مادر است.<ref>نهج البلاغه، خطبه ۵.</ref> بلكه از آن رو بود كه قيام و شهادت در آن شرايط خاص، تنها به زيان اسلام بود. امام در دفاع از روش خردمندانه اش مي گويد:
امام علی(ع) بعد از جریان غصب خلافت برای حفظ [[اسلام]] و جلوگیری از ایجاد تفرقه در جامعه تازه مسلمان، از راه مبارزه مسلحانه اقدام نکرد. این سکوت امام به معنای سازش با خلفا و غفلت از انجام واجب نیست. امام در مقابل غاصبان حق خود اعتراض کرده و روشنگری نمود. بیان دلایل برتری خود بر سایرین در امر رهبری جامعه، خودداری از [[بیعت]] داوطلبانه، انتقاد از عملکرد خلفا در امور مختلف و اتمام حجت با [[انصار]] و [[مهاجران]] در بازپس‌گیری خلافت از جمله فعالیت‌های امام در مقابل غاصبان برشمرده شده است.


ديدم صبر بر آن بهتر از تفرقه ميان مسلمين و ريختن خونشان است مردم تازه مسلمانند و دين مانند مشكي كه تكان داده مي شود، كوچكترين سستي آن را تباه مي كند و كوچكترين فردي آن را وارونه مي نمايد.<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج۱، ص۳۰۸، داراحياء التراث العربي، بيروت دوم، ۱۳۸۵ هـ.</ref>
==صبر در برابر غصب خلافت برای حفظ وحدت مسلمانان==
رفتار سیاسی [[امام علی(ع)]] در دوران حکومت ۲۵ ساله خلفاء (از سال ۱۱ تا ۳۵ق) نشان از هوشیاری و تقوای الهی وی دارد. هر چند برخی مخالفان اسلام از جمله [[ابوسفیان]] در صدد برآمدند تا از شرایط بوجود آمده به نفع خود بهره ببرند اما امام دست ردّ بر سینه آنها زد.<ref>ر. ک. الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۱۹۰، مؤسسه آل البیت(ع) داراحیاء التراث، ۱۴۱۳، هـ و نیز انساب الاشراف، بلا ذری، ج۲، ص۲۷۱، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۷هـ.</ref>


امام و اعتراض در برابر غصب خلافت
امام به دلیل رعایت حفظ وحدت مسلمانان و جلوگیری از تزلزل عقیدتی تازه مسلمان‌ها، راه سکوت بلکه مدارای با خلفاء را در پیش گرفت، تا آنجا که گمان شد امام(ع) از عمل آنها راضی است.<ref>تصنیف نهج البلاغه، لبیب بیضون، چ۱، ص۳۲۵، مرکز النشر مکتب الاعلام الاسلامی، دوم، ۱۴۰۸.</ref> سکوت امام نه از سر ترس و عافیت طلبی بود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۵.</ref> بلکه از آن رو بود که قیام و [[شهادت]] در آن شرایط خاص، تنها به زیان اسلام بود. امام در دفاع از این روش خود فرموده است:


سياست سكوت و مداراي امام، مانع از آن نبود كه اعتراض خود را به صورتهاي گوناگون نشان دهد برخي از شيوه هاي امام در اين مبارزه عبارتند از:
دیدم صبر بر آن بهتر از تفرقه میان مسلمانان و ریختن خونشان است، مردم تازه مسلمانند و دین مانند مَشکی که تکان داده می‌شود، کوچکترین سستی آن را تباه می‌کند و کوچکترین فردی آن را وارونه می‌نماید.<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۳۰۸، داراحیاء التراث العربی، بیروت دوم، ۱۳۸۵ هـ.</ref>


الف: بيان دلايل برتري خويش؛ امام(ع) پس از آن كه برخي با ابوبكر در سقيفه بني ساعده بيعت نمود ، به بيان حق مسلم خود درباره خلافت و نكوهش بيعت آنها پرداخت.<ref>مروج الذهب، مسعودي، ج۲، ص۳۰۷، دارالمعرفه، بيروت، ۱۴۰۳.</ref> و فضايل خود را براي اَحقّ بودن نسبت به خلافت برشمرد.<ref>الامامه و السياسه، ابن قتييه، ج۱، ص۲۹، انتشارات شريف الرضي، قم، ۱۳۷۱ش.</ref> در نهج البلاغه درباره اولويت امام براي خلافت به سه اصل استدلال شده است: اوّل وصيت و نص رسول خدا (در خطبه شماره ۲)، دوّم شايستگي علي(ع) و اينكه جامه خلافت تنها زيبنده اندام اوست (در خطبه شماره ۳ معروف به شقشقيه) سوم روابط نزديك نسبي و روحي آن حضرت با رسول خدا(ص) (در خطبه ۱۹۵).<ref>ر.ك: سيري در نهج البلاغه، شهيد مطهري، ص۱۴۶، صدرا، تهران.</ref>
==اعتراض در برابر غصب خلافت==


ب: خودداري از بيعت داوطلبانه؛ امام پس از افشاگري نسبت به عدم صلاحيت ابوبكر براي خلافت، از بيعت با وي امتناع نمود. و در پاسخ عمر كه وي را تهديد به بيعت نمود، پاسخ داد: (از شتر خلافت) شيري را بدوش كه براي تو نيز سهمي از آن است، امروز براي ابوبكر خلافتش را محكم كن تا فردا به تو بازگرداند.<ref>الامامه و السياسه، ابن قتييه، ج۱، ص۲۹.</ref> بيشتر متفكران بر اين باورند كه بيعت اجباري امام با ابوبكر، پس از شهادت حضرت زهراء(س) بوده كه تقريباً شش ماه از زمان خلافت وي گذشته بوده است.<ref>همان، ص۳۱-۳۲، و نيز مروج الذهب، مسعودي، ج۲، ص۳۰۸-۳۰۹، و الكامل في التاريخ، ابن اثير، چ ۲، ص۱۰ و ۱۴.</ref> امام در پاسخ نامه اي از معاويه، چگونگي بيعت تحميلي خود را شرح مي دهد: گفتي مرا چون شتري بيني، مهار كرده مي راندند تا بيعت كنم، به خدا كه خواستي نكوهش كني، ستودي، و خواستی رسوا سازي ولی خود را رسوا نمودي. مسلمان را چه نقصان كه مظلوم باشد و در دين خود بي گمان؟ يقينش استوار و از دو دلي به كنار؟<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۸.</ref>
سیاست سکوت و مدارای امام، مانع از آن نبود که اعتراض خود را به صورتهای گوناگون نشان دهد برخی از شیوه‌های امام در این مبارزه چنین است:


ج: انتقاد از عملكرد خلفا؛ انتقادهاي امام از خلفا به دو صورت كلي و مشخص بوده است. انتقاد مشخص از ابوبكر، در دو جمله خلاصه شده يكي اينكه ابوبكر با وجود شايستگي امام، لباس خلافت را بر تن نموده است. و ديگر اينكه چرا در همان حال كه خود را شايسته خلافت نمي دانسته، زمينه خلافت عمر را فراهم نموده است.<ref>همان، خطبه سوم معروف به شقشقيه.</ref> در جاي ديگر از همين خطبه دو خصوصيت اخلاقي عمر را مورد انتقاد قرار مي دهد، يكي خشونت و سخت گيري عمر و ديگري اشتباه و پوزش طلبي وي.<ref>همان.</ref> درباره عثمان نيز مجموعاً شانزده بار از وي سخن به ميان آمده كه بيشتر آنها درباره حادثه قتل عثمان است.
===بیان دلایل برتری خویش===
امام(ع) پس از آن که برخی [[اصحاب پیامبر(ص)]] با [[ابوبکر]] در [[سقیفه بنی‌ساعده]] بیعت نمودند، به بیان حق مسلّم خود درباره خلافت و نکوهش بیعت آنها پرداخت.<ref>مروج الذهب، مسعودی، ج۲، ص۳۰۷، دارالمعرفه، بیروت، ۱۴۰۳.</ref> و فضایل خود را برای شایسته‌تر بودن نسبت به خلافت برشمرد.<ref>الامامه و السیاسه، ابن قتییه، ج۱، ص۲۹، انتشارات شریف الرضی، قم، ۱۳۷۱ش.</ref> در [[نهج البلاغه]] درباره اولویت امام برای خلافت به سه اصل استدلال شده است:
* وصیت و نص [[رسول خدا(ص)]] (در خطبه دوم نهج البلاغه)
* شایستگی علی(ع) و اینکه جامه خلافت تنها زیبنده اندام اوست (در [[خطبه شقشقیه]])
* روابط نزدیک نسبی و روحی امام با رسول خدا(ص) (خطبه ۱۹۵).<ref>ر. ک. سیری در نهج البلاغه، شهید مطهری، ص۱۴۶، صدرا، تهران.</ref>


د: اتمام حجت با انصار و مهاجرين؛ امام جهت بازگرداندن خلافت به مسير اصلي و احقاق حق خود، با بهره گيري از شخصيت والاي حضرت زهرا همراه وي شبانه به در خانه مهاجران و انصار رفته و پس از جلب نظرشان، از آنها مي خواست تا سرهاي خود را به نشانه بيعت و از جان گذشتگي تراشيده و سحرگاهان آمادگي خود را آشكار نمايند، امّا جز چند نفر انگشت شمار، كسي به پيمان خود وفا نكرد.<ref>ر.ك: كتاب سليم بن قيس هلالي، به تحقيق علماء الدين موسوي، مؤسسه البعثه، ۱۴۰۷ هـ و اين واقعه با اندكي تفاوت در تاريخ يعقوبي، ج۲، ص۱۱ و الامامه و السياسه،ابن قتييه، ج۱، ص۱۲، آورده است.</ref>
===خودداری از بیعت داوطلبانه===
امام پس از افشاگری نسبت به عدم صلاحیت ابوبکر برای خلافت، از بیعت با وی امتناع نمود. در پاسخ به عمر بن خطاب که وی را تهدید به بیعت نمود، پاسخ داد: (از شتر خلافت) شیری را بدوش که برای تو نیز سهمی از آن است، امروز برای ابوبکر خلافتش را محکم کن تا فردا به تو بازگرداند.<ref>الامامه و السیاسه، ابن قتییه، ج۱، ص۲۹.</ref> بیشتر متفکران بر این باورند که بیعت اجباری امام با ابوبکر، پس از شهادت حضرت زهراء(س) بوده که تقریباً شش ماه از زمان خلافت وی گذشته بوده است.<ref>الامامه و السیاسه، ابن قتییه، ج۱، ص۳۱–۳۲؛ مروج الذهب، مسعودی، ج۲، ص۳۰۸–۳۰۹؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، چ ۲، ص۱۰ و ۱۴.</ref> امام در پاسخ به نامه‌ای از معاویه، چگونگی بیعت تحمیلی خود را چنین شرح می‌دهد: گفتی مرا چون شتری بینی، مهار کرده می‌راندند تا بیعت کنم، به خدا که خواستی نکوهش کنی، اما ستودی، و خواستی رسوا سازی ولی خود را رسوا نمودی. مسلمان را چه نقصان که مظلوم باشد و در دین خود بی گمان؟ یقینش استوار و از دو دلی به کنار؟<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۸.</ref>


{{پایان پاسخ}}
===انتقاد از عملکرد خلفا===
==مطالعه بیشتر==
انتقادهای امام از خلفا به دو صورت کلی و مشخص در خطبه شقشقیه بیان شده است. انتقاد مشخص از ابوبکر، در دو جمله خلاصه شده یکی اینکه ابوبکر با وجود شایستگی امام، لباس خلافت را بر تن نموده است. دیگر اینکه چرا در همان حال که خود را شایسته خلافت نمی‌دانسته، زمینه خلافت عمر را فراهم نموده است.<ref>نهج البلاغه، خطبه سوم (خطبه شقشقیه).</ref> در جای دیگر از همین خطبه دو خصوصیت اخلاقی عمر را مورد انتقاد قرار می‌دهد، یکی خشونت و سخت‌گیری عمر و دیگری اشتباه و پوزش طلبی وی.<ref>نهج البلاغه، خطبه سوم (خطبه شقشقیه).</ref> درباره عثمان نیز مجموعاً شانزده بار از وی سخن به میان آمده که بیشتر آنها درباره حادثه قتل عثمان است.


* ''سيري در نهج البلاغه''، استاد شهيد مرتضي مطهري، بخش پنجم اهل بيت و خلافت، صدرا.
===اتمام حجت با انصار و مهاجرین===
* ''تلخيص الشافي''، شيخ طوسي، ج۳، ص۷۲-۸۶، دارالكتب الاسلاميه، ۱۳۹۴ق.  
امام جهت بازگرداندن خلافت به مسیر اصلی و احقاق حق خود، با بهره‌گیری از شخصیت [[حضرت زهرا(س)]] همراه وی شبانه به در خانه مهاجران و انصار رفته و پس از جلب نظرشان، از آنها می‌خواست تا سرهای خود را به نشانه بیعت و از جان گذشتگی تراشیده و سحرگاهان آمادگی خود را آشکار نمایند، امّا جز چند نفر انگشت شمار، کسی به پیمان خود وفا نکرد.<ref>ر. ک. کتاب سلیم بن قیس هلالی، به تحقیق علماء الدین موسوی، مؤسسه البعثه، ۱۴۰۷ هـ و این واقعه با اندکی تفاوت در تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱ و الامامه و السیاسه، ابن قتییه، ج۱، ص۱۲، آورده است.</ref>


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =  
  | شاخه اصلی =تاریخ
|شاخه فرعی۱ =  
|شاخه فرعی۱ =تاریخ و سیره معصومان
|شاخه فرعی۲ =  
|شاخه فرعی۲ =امام علی(ع)
|شاخه فرعی۳ =  
|شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =شد
  | تیترها =  
  | تیترها =شد
  | ویرایش =  
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =شد
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۳۴

سؤال

با توجه به داستان غدیر و ولایت حضرت علی(ع) آیا عدم اهتمام آن حضرت پس از پیامبر(ص) در بازگرداندن خلافت و امامت از غاصبان غفلت ورزیدن در انجام واجبی که ترک آن روا نیست به حساب نمی‌آید؟ اگر بگویید او بر انجام این کار ناتوان بود چرا عذر خود را آشکار نکرد؟

امام علی(ع) بعد از جریان غصب خلافت برای حفظ اسلام و جلوگیری از ایجاد تفرقه در جامعه تازه مسلمان، از راه مبارزه مسلحانه اقدام نکرد. این سکوت امام به معنای سازش با خلفا و غفلت از انجام واجب نیست. امام در مقابل غاصبان حق خود اعتراض کرده و روشنگری نمود. بیان دلایل برتری خود بر سایرین در امر رهبری جامعه، خودداری از بیعت داوطلبانه، انتقاد از عملکرد خلفا در امور مختلف و اتمام حجت با انصار و مهاجران در بازپس‌گیری خلافت از جمله فعالیت‌های امام در مقابل غاصبان برشمرده شده است.

صبر در برابر غصب خلافت برای حفظ وحدت مسلمانان

رفتار سیاسی امام علی(ع) در دوران حکومت ۲۵ ساله خلفاء (از سال ۱۱ تا ۳۵ق) نشان از هوشیاری و تقوای الهی وی دارد. هر چند برخی مخالفان اسلام از جمله ابوسفیان در صدد برآمدند تا از شرایط بوجود آمده به نفع خود بهره ببرند اما امام دست ردّ بر سینه آنها زد.[۱]

امام به دلیل رعایت حفظ وحدت مسلمانان و جلوگیری از تزلزل عقیدتی تازه مسلمان‌ها، راه سکوت بلکه مدارای با خلفاء را در پیش گرفت، تا آنجا که گمان شد امام(ع) از عمل آنها راضی است.[۲] سکوت امام نه از سر ترس و عافیت طلبی بود[۳] بلکه از آن رو بود که قیام و شهادت در آن شرایط خاص، تنها به زیان اسلام بود. امام در دفاع از این روش خود فرموده است:

دیدم صبر بر آن بهتر از تفرقه میان مسلمانان و ریختن خونشان است، مردم تازه مسلمانند و دین مانند مَشکی که تکان داده می‌شود، کوچکترین سستی آن را تباه می‌کند و کوچکترین فردی آن را وارونه می‌نماید.[۴]

اعتراض در برابر غصب خلافت

سیاست سکوت و مدارای امام، مانع از آن نبود که اعتراض خود را به صورتهای گوناگون نشان دهد برخی از شیوه‌های امام در این مبارزه چنین است:

بیان دلایل برتری خویش

امام(ع) پس از آن که برخی اصحاب پیامبر(ص) با ابوبکر در سقیفه بنی‌ساعده بیعت نمودند، به بیان حق مسلّم خود درباره خلافت و نکوهش بیعت آنها پرداخت.[۵] و فضایل خود را برای شایسته‌تر بودن نسبت به خلافت برشمرد.[۶] در نهج البلاغه درباره اولویت امام برای خلافت به سه اصل استدلال شده است:

  • وصیت و نص رسول خدا(ص) (در خطبه دوم نهج البلاغه)
  • شایستگی علی(ع) و اینکه جامه خلافت تنها زیبنده اندام اوست (در خطبه شقشقیه)
  • روابط نزدیک نسبی و روحی امام با رسول خدا(ص) (خطبه ۱۹۵).[۷]

خودداری از بیعت داوطلبانه

امام پس از افشاگری نسبت به عدم صلاحیت ابوبکر برای خلافت، از بیعت با وی امتناع نمود. در پاسخ به عمر بن خطاب که وی را تهدید به بیعت نمود، پاسخ داد: (از شتر خلافت) شیری را بدوش که برای تو نیز سهمی از آن است، امروز برای ابوبکر خلافتش را محکم کن تا فردا به تو بازگرداند.[۸] بیشتر متفکران بر این باورند که بیعت اجباری امام با ابوبکر، پس از شهادت حضرت زهراء(س) بوده که تقریباً شش ماه از زمان خلافت وی گذشته بوده است.[۹] امام در پاسخ به نامه‌ای از معاویه، چگونگی بیعت تحمیلی خود را چنین شرح می‌دهد: گفتی مرا چون شتری بینی، مهار کرده می‌راندند تا بیعت کنم، به خدا که خواستی نکوهش کنی، اما ستودی، و خواستی رسوا سازی ولی خود را رسوا نمودی. مسلمان را چه نقصان که مظلوم باشد و در دین خود بی گمان؟ یقینش استوار و از دو دلی به کنار؟[۱۰]

انتقاد از عملکرد خلفا

انتقادهای امام از خلفا به دو صورت کلی و مشخص در خطبه شقشقیه بیان شده است. انتقاد مشخص از ابوبکر، در دو جمله خلاصه شده یکی اینکه ابوبکر با وجود شایستگی امام، لباس خلافت را بر تن نموده است. دیگر اینکه چرا در همان حال که خود را شایسته خلافت نمی‌دانسته، زمینه خلافت عمر را فراهم نموده است.[۱۱] در جای دیگر از همین خطبه دو خصوصیت اخلاقی عمر را مورد انتقاد قرار می‌دهد، یکی خشونت و سخت‌گیری عمر و دیگری اشتباه و پوزش طلبی وی.[۱۲] درباره عثمان نیز مجموعاً شانزده بار از وی سخن به میان آمده که بیشتر آنها درباره حادثه قتل عثمان است.

اتمام حجت با انصار و مهاجرین

امام جهت بازگرداندن خلافت به مسیر اصلی و احقاق حق خود، با بهره‌گیری از شخصیت حضرت زهرا(س) همراه وی شبانه به در خانه مهاجران و انصار رفته و پس از جلب نظرشان، از آنها می‌خواست تا سرهای خود را به نشانه بیعت و از جان گذشتگی تراشیده و سحرگاهان آمادگی خود را آشکار نمایند، امّا جز چند نفر انگشت شمار، کسی به پیمان خود وفا نکرد.[۱۳]

منابع

  1. ر. ک. الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۱۹۰، مؤسسه آل البیت(ع) داراحیاء التراث، ۱۴۱۳، هـ و نیز انساب الاشراف، بلا ذری، ج۲، ص۲۷۱، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۷هـ.
  2. تصنیف نهج البلاغه، لبیب بیضون، چ۱، ص۳۲۵، مرکز النشر مکتب الاعلام الاسلامی، دوم، ۱۴۰۸.
  3. نهج البلاغه، خطبه ۵.
  4. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۳۰۸، داراحیاء التراث العربی، بیروت دوم، ۱۳۸۵ هـ.
  5. مروج الذهب، مسعودی، ج۲، ص۳۰۷، دارالمعرفه، بیروت، ۱۴۰۳.
  6. الامامه و السیاسه، ابن قتییه، ج۱، ص۲۹، انتشارات شریف الرضی، قم، ۱۳۷۱ش.
  7. ر. ک. سیری در نهج البلاغه، شهید مطهری، ص۱۴۶، صدرا، تهران.
  8. الامامه و السیاسه، ابن قتییه، ج۱، ص۲۹.
  9. الامامه و السیاسه، ابن قتییه، ج۱، ص۳۱–۳۲؛ مروج الذهب، مسعودی، ج۲، ص۳۰۸–۳۰۹؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، چ ۲، ص۱۰ و ۱۴.
  10. نهج البلاغه، نامه ۲۸.
  11. نهج البلاغه، خطبه سوم (خطبه شقشقیه).
  12. نهج البلاغه، خطبه سوم (خطبه شقشقیه).
  13. ر. ک. کتاب سلیم بن قیس هلالی، به تحقیق علماء الدین موسوی، مؤسسه البعثه، ۱۴۰۷ هـ و این واقعه با اندکی تفاوت در تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱ و الامامه و السیاسه، ابن قتییه، ج۱، ص۱۲، آورده است.