غیبت: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}


==تعريف غيبت ==
== شاخصه‌های غیبت ==
شهید ثانی، فقیه شیعه قرن دهم قمری و امام خمینی، مرجع تقلید شیعه، غیبت را اینگونه تعریف کرده‌اند:


رسول گرامي اسلام(ص) به اصحابش فرمود: آيا مي دانيد غيبت چيست؟ عرض كردند: خدا و رسولش بهتر مي داند. فرمود: «غيبت اين است كه درباره برادرت چيزي بگوئي كه او را خوش نيايد».  
«غيبت عبارت است از ياد کردن انسانِ غايب، به چيزي که خوشايند او نيست و از نظر عرف کاستي و نقص براي او محسوب مي شودو غیبت کننده این کار را به قصد کوچک شمردن و نکوهش آن شخص انجام می‌دهد.»<ref>امام خميني ، سيد روح الله، چهل حديث، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ اول، ۱۳۷۱، ص۳۰۱؛ شهيد ثاني، رسائل شهید ثانی، ص۲۸۴.</ref>


پرسيدند: «اگر چيزي را كه مي گويي راست باشد، باز هم غيبت است؟» حضرت فرمودند: «اگر چيزي را كه مي گويي در او باشد غيبتش را كرده اي و گرنه به او تهمت زده اي».<ref>فيض كاشاني، ملا محسن، المحجه البيضاء، «كتاب آفات اللّسان»، قم: دفتر نشر اسلامي، ج۵، ص۲۵۶.</ref>
بر این اساس، در تعريف غیبت چهار مورد نقش دارد و اگر هر کدام از آن موارد نباشد، غیبت تحقق نمی‌یابد. آن چهار مورد چنین است:


در روايت ديگري آمده است: «غيبت بيان اموري است كه خدا بر برادرت پنهان كرده است؛ امّا بيان اموري مثل عصبانيت و عجله كه ظاهرند غيبت محسوب نمي شود».<ref>كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، باب الغيبه و البهت، دارالكتب الاسلاميه، تهران: ۱۳۸۸ هـ.ق. جلد دوم، حديث هفتم،</ref>
* اين که در غياب شخص باشد؛ بنابراين اگر در حضور او جمله اي گفته شود که باعث ناراحتي او شود غيبت محسوب نمي شود؛ البته ممکن است از باب اهانت به مؤمن حرام باشد.
* اينکه شخص از شنيدن آن ناراحت شود؛ بنابراين اگر جمله اي گفته شود که شخص از شنيدن آن ناراحت نمي‌شود، غيبت نیست.
* سخنی که گفته شده، در نظر عرف نقص براي شخص محسوب شود؛ به دیگر سخن، وقتي سخن غيبت کننده را درباره او مي شنوند، جايگاه و اعتبار آن شخص در نزد مردم کاهش مي يابد؛ بنابراين اگر اين خصوصيت در کلام غيبت کننده نباشد بلکه جمله گفته شود که جايگاه شخص ارتقا يابد، غيبت محسوب نمي شود.  
* اين که هدف شخص غيبت کننده از اين کلام، کوچک شمردن و نکوهش آن شخص باشد؛ بنابراین، اگر چنين هدفي در کار نباشد بلکه مصلحت مهمتري در کار باشد، در اين صورت غيبت حرام محسوب نمي شود. بیشتر [[موارد جواز غیبت]]، جاهايي است که مصلحت مهمتري در کار است.


در مورد غيبت از امام راحل ـ رحمه الله عليه ـ نيز سؤالي شده بود كه چه نوع صحبتي غيبت محسوب مي شود؟ در جواب فرمودند: «اگر به قصد تنقيص و عيب¬جويي كلامي پشت سر مؤمني بگويد كه مطابق واقع هم باشد غيبت است».<ref>خميني، روح الله، استفتاآت، قم؛ دفتر انتشارات اسلامي، ۱۳۷۶، ج۲، ص۶۱۹.</ref>  
== تفاوت با تهمت و اهانت ==
بر پایه روایتی از پیامبر(ص) تفاوت غیبت و تهمت، در راست یا دروغ بودن سخن است. اگر کلامی که خوشایند فردی نبوده راست باشد، غیبت، و اگر دروغ باشد تهمت است.<ref>فيض كاشاني، ملا محسن، المحجه البيضاء، «كتاب آفات اللّسان»، قم: دفتر نشر اسلامي، ج۵، ص۲۵۶.</ref> امام خمینی نیز در پاسخ به استفتائی درباره چیستی غیبت، «مطابق واقع بودن» را نیز ذکر کرده است.<ref>خميني، روح الله، استفتاآت، قم؛ دفتر انتشارات اسلامي، ۱۳۷۶، ج۲، ص۶۱۹.</ref>


نكته ديگر اين است كه تحقق غيبت فقط به واسطه زبان نيست؛ بلكه به وسيله نوشتن و اشاره و حركت چشم و اعضاي ديگر و هر چيزي كه مقصود را بفهماند نيز محقق مي شود.  
با توجه به شاخصه‌ی نخست از شاخصه‌های گفته شده، اگر سخن ناخوشایند در غیاب فردی گفته شود غیبت است؛ ولی اگر در حضور باشد ممکن است اهانت به او شمرده شود.


و به همين دليل گفته اند قلم، زبان دوم انسان است.
== اقسام ==
تحقق غيبت فقط به واسطه زبان نيست؛ بلكه به واسطه هر چیزی که مقصود را بفهماند، مانند نوشتن، اشاره و حركت چشم نيز محقق مي شود.  


عايشه گفته است روزي زني كوتاه قد نزد من آمد، وقتي بر مي¬گشت من با دست به كوتاهي قدش اشاره كردم. حضرت رسول فرمودند: «غيبتش را كردي».<ref>نراقي، محمد مهدي، جامع السعادت، منشورات الاعلمي للمطبوعات، چ۴، بيروت، ج۲، ص۲۹۴.</ref>
عايشه گفته است روزي زني كوتاه قد نزد من آمد، وقتي بر مي¬گشت من با دست به كوتاهي قدش اشاره كردم. حضرت رسول فرمودند: «غيبتش را كردي».<ref>نراقي، محمد مهدي، جامع السعادت، منشورات الاعلمي للمطبوعات، چ۴، بيروت، ج۲، ص۲۹۴.</ref>


يكي ديگر از اقسام غيبت «کنايه گويي» است؛ يعني وقتي نام كسي ذكر مي شود، بگويي «الحمدلله كه خدا ما را به حبّ جاه و مقام دنيا مبتلا نكرد» اين غيبت است چون مفهومش اين است كه: آن شخصي كه نامش ذكر شد داراي حبّ جاه و دنيا است.<ref>شبّر، سيد عبدالله، كتاب الأخلاق، ترجمه محمدرضا جباران، انتشارات هجرت، قم: ۱۳۷۹ش، ص۲۳۵.</ref>
يكي ديگر از اقسام غيبت «کنايه گويي» است؛ يعني وقتي نام كسي ذكر مي شود، بگويي «الحمدلله كه خدا ما را به حبّ جاه و مقام دنيا مبتلا نكرد» اين غيبت است چون مفهومش اين است كه: آن شخصي كه نامش ذكر شد داراي حبّ جاه و دنيا است.<ref>شبّر، سيد عبدالله، كتاب الأخلاق، ترجمه محمدرضا جباران، انتشارات هجرت، قم: ۱۳۷۹ش، ص۲۳۵.</ref>
براي غيبت تعريف هاي مختلفي در کتب اخلاقي و کتب فقهي ذکر شده است، ما در اين جا به تعريفي که امام خميني به تبع شهيد ثاني در کتاب اخلاقي معروف خويش يعني چهل حديث ذکر کرده اکتفا مي کنيم و اين تعريف دقيق ترين تعريف محسوب مي شود و دايره و حدود غيبت را تا اندازه اي زيادي براي انسان مشخص و معين مي کند. شهيد ثاني و امام خميني غيبت را اين گونه تعريف مي کنند:
غيبت عبارت است از ياد کردن انسان غايب به چيزي که خوشايند او نيست و از نظر عرف کاستي و منقصت براي او محسوب مي شود به قصد کوچک شمردن و مذمت کردن آن شخص.<ref>امام خميني ، سيد روح الله، چهل حديث، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ اول، ۱۳۷۱، ص۳۰۱. شهيد ثاني می گوید: هو ذكر الإنسان حال غيبته بما يكره نسبه اليه مما يعدّ نقصانا في العرف بقصد الانتقاص و الذّم. (رسائل شهید ثانی، ص۲۸۴).</ref>
طبق اين تعريف چند مولفه در تعريف غيبت دخيل است: اولا اين که در غياب شخص جمله اي ذکر شود، بنابر اين اگر در حضور او جمله اي گفته شود که باعث ناراحتي او شود غيبت محسوب نمي شود، البته ممکن است از باب اهانت مومن حرام باشد. ثانيا: اين که جمله اي باشد که شخص از شنيدن آن ناراحت شود، بنابر اين اگر جمله اي باشد که از شنيدن آن ناراحت نمي شود غيبت محسوب نمي شود. سوم: آن سخن به لحاظ عرفي نقصان براي شخص محسوب مي شود، يعني وقتي اين سخن غيبت کننده را در باره او مي شنوند جايگاه و اعتبار آن شخص در نزد مردم تنزل مي يابد. بنابر اين اگر اين خصوصيت در کلام غيبت کننده نباشد بلکه جمله گفته شود که جايگاه شخص ارتقا يابد، غيبت محسوب نمي شود. چهارم: اين که هدف شخص غيبت کننده از اين کلام کوچک شمردن و مذمت کردن آن شخص باشد، و الا اگر چنين هدفي در کار نباشد بلکه مصلحتي مهمتري در کار باشد در اين صورت غيبت حرام محسوب نمي شود. نوع مواردي که غيبت جايز است جاهايي است که مصلحت مهمتري در کار است.


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۲۸ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۹:۵۵

سؤال
غیبت چیست؟


شاخصه‌های غیبت

شهید ثانی، فقیه شیعه قرن دهم قمری و امام خمینی، مرجع تقلید شیعه، غیبت را اینگونه تعریف کرده‌اند:

«غيبت عبارت است از ياد کردن انسانِ غايب، به چيزي که خوشايند او نيست و از نظر عرف کاستي و نقص براي او محسوب مي شودو غیبت کننده این کار را به قصد کوچک شمردن و نکوهش آن شخص انجام می‌دهد.»[۱]

بر این اساس، در تعريف غیبت چهار مورد نقش دارد و اگر هر کدام از آن موارد نباشد، غیبت تحقق نمی‌یابد. آن چهار مورد چنین است:

  • اين که در غياب شخص باشد؛ بنابراين اگر در حضور او جمله اي گفته شود که باعث ناراحتي او شود غيبت محسوب نمي شود؛ البته ممکن است از باب اهانت به مؤمن حرام باشد.
  • اينکه شخص از شنيدن آن ناراحت شود؛ بنابراين اگر جمله اي گفته شود که شخص از شنيدن آن ناراحت نمي‌شود، غيبت نیست.
  • سخنی که گفته شده، در نظر عرف نقص براي شخص محسوب شود؛ به دیگر سخن، وقتي سخن غيبت کننده را درباره او مي شنوند، جايگاه و اعتبار آن شخص در نزد مردم کاهش مي يابد؛ بنابراين اگر اين خصوصيت در کلام غيبت کننده نباشد بلکه جمله گفته شود که جايگاه شخص ارتقا يابد، غيبت محسوب نمي شود.
  • اين که هدف شخص غيبت کننده از اين کلام، کوچک شمردن و نکوهش آن شخص باشد؛ بنابراین، اگر چنين هدفي در کار نباشد بلکه مصلحت مهمتري در کار باشد، در اين صورت غيبت حرام محسوب نمي شود. بیشتر موارد جواز غیبت، جاهايي است که مصلحت مهمتري در کار است.

تفاوت با تهمت و اهانت

بر پایه روایتی از پیامبر(ص) تفاوت غیبت و تهمت، در راست یا دروغ بودن سخن است. اگر کلامی که خوشایند فردی نبوده راست باشد، غیبت، و اگر دروغ باشد تهمت است.[۲] امام خمینی نیز در پاسخ به استفتائی درباره چیستی غیبت، «مطابق واقع بودن» را نیز ذکر کرده است.[۳]

با توجه به شاخصه‌ی نخست از شاخصه‌های گفته شده، اگر سخن ناخوشایند در غیاب فردی گفته شود غیبت است؛ ولی اگر در حضور باشد ممکن است اهانت به او شمرده شود.

اقسام

تحقق غيبت فقط به واسطه زبان نيست؛ بلكه به واسطه هر چیزی که مقصود را بفهماند، مانند نوشتن، اشاره و حركت چشم نيز محقق مي شود.

عايشه گفته است روزي زني كوتاه قد نزد من آمد، وقتي بر مي¬گشت من با دست به كوتاهي قدش اشاره كردم. حضرت رسول فرمودند: «غيبتش را كردي».[۴]

يكي ديگر از اقسام غيبت «کنايه گويي» است؛ يعني وقتي نام كسي ذكر مي شود، بگويي «الحمدلله كه خدا ما را به حبّ جاه و مقام دنيا مبتلا نكرد» اين غيبت است چون مفهومش اين است كه: آن شخصي كه نامش ذكر شد داراي حبّ جاه و دنيا است.[۵]

منابع

  1. امام خميني ، سيد روح الله، چهل حديث، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ اول، ۱۳۷۱، ص۳۰۱؛ شهيد ثاني، رسائل شهید ثانی، ص۲۸۴.
  2. فيض كاشاني، ملا محسن، المحجه البيضاء، «كتاب آفات اللّسان»، قم: دفتر نشر اسلامي، ج۵، ص۲۵۶.
  3. خميني، روح الله، استفتاآت، قم؛ دفتر انتشارات اسلامي، ۱۳۷۶، ج۲، ص۶۱۹.
  4. نراقي، محمد مهدي، جامع السعادت، منشورات الاعلمي للمطبوعات، چ۴، بيروت، ج۲، ص۲۹۴.
  5. شبّر، سيد عبدالله، كتاب الأخلاق، ترجمه محمدرضا جباران، انتشارات هجرت، قم: ۱۳۷۹ش، ص۲۳۵.