اسلام دین خشونت و جنگ و غارت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۳: خط ۴۳:
بر اساس محتوای اسلام حتی اگر مشرک و بت‌پرستی به مسلمانی پناه ببرد باید به او پناه بدهد. قرآن می‌فرماید: «و اگر یكى از مشركان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بیندیشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چراکه آن‌ها گروهى ناآگاه‌اند!»<ref>سوره توبه، آیه 6.</ref>
بر اساس محتوای اسلام حتی اگر مشرک و بت‌پرستی به مسلمانی پناه ببرد باید به او پناه بدهد. قرآن می‌فرماید: «و اگر یكى از مشركان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بیندیشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چراکه آن‌ها گروهى ناآگاه‌اند!»<ref>سوره توبه، آیه 6.</ref>


==پی نوشت‌ه==ا
==پی‌نوشت‌ها==

نسخهٔ ‏۱۵ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۳۲

سؤال

برخی شبهه می‌کنند که پیامبر اسلام پیامبر صلح نیست و اسلام از همان آغاز ظهورش دین جنگ و جهاد و چپاول و غارت بوده است و محمد دست‌کم در 29 جنگ مستقیماً شرکت داشته و در آدم کشتن‌ها و سربریدن‌ها سهم گرفته و اموال مردم را به غنیمت برده و زنان و اولادشان را به بردگی و کنیزی می‌برده است. و گاهی در موقعیت ضعف پای صلح را در میان كشیده، به‌محض قرار گرفتن در موقعیتِ فراتر پیمان‌شکنی می‌کرده است. درحالی‌که مسیح درراه صلح مصلوب گردید و هیچ خونی نریخت. چه پاسخی برای این شبهه قابل‌بیان است؟


پیامبران الهی پیوسته از سوی زورگویان و مستکبران در معرض تهدید قرارگرفته و حتی از سوی آنان به قتل می‌رسیده‌اند. حضرت مسیح (ع) نیز در معرض تهدید مشرکان و یهودیان زورگو قرارگرفته و به همین دلیل نتوانست حکومتی تشکیل دهد تا با دشمنان خود بجنگد. پیامبر اسلام (ص) نیز در همین راستا قرار داشته و تمام جنگ‌های آن حضرت دفاعی بوده و هیچ خدشه‌ای بر آن وارد نیست و مقایسه نمودن پیامبر اسلام (ص) با حضرت مسیح (ع) بی‌مورد است. پیامبر اسلام (ص) هرگز برای غارت اموال و باهدف کنیز گیری و برده گیری دشمنان جنگ نکرده است. دفاع و خشونت در جنگ و کشتن دشمن یک امر معقول و پذیرفته‌شده در نزد عقلا است. پیامبر اسلام (ص) هرگز پیمان‌شکن نبوده است بلکه این دشمنان آن حضرت بوده که پیمان‌شکنی می‌کرده‌اند.

تحمیل جنگ از سوی زورمندان بر پیامبران الهی

با توجه به اینکه پیامبر اسلام (ص) و حضرت مسیح (ع) هردو از پیامبران اولوالعزم هستند، در دین اسلام هرگز بین این دو پیامبر بزرگ قیاس انجام نمی‌گیرد. بنابراین هیچ پیامبری از پیامبران الهی ازجمله پیامبر اسلام (ص) و حضرت مسیح (ع) برای جنگ و خونریزی مبعوث نگردیده، بلکه وظیفه داشته‌اند مردم را به‌سوی حق هدایت نموده تا به سعادت دنیوی و اخروی برسند. اما این دشمنان حق و سردم داران زر، و زور و تزویر بوده‌اند که جنگ را علیه پیامبران تحمیل می‌کرده‌اند. بنا بر نقل قرآن کریم تمام پیامبران از طرف ستمگران و سرمایه‌داران مورد معارضه قرارگرفته و به آنان ایمان نمی‌آورده‌اند. در داستان حضرت صالح (ع) می‌فرماید: «اشراف متكبر قوم او، به مستضعفانى كه ایمان آورده بودند، گفتند: آیا (به‌راستى) شما یقین دارید كه صالح از طرف پروردگارش فرستاده‌شده است؟ آن‌ها گفتند: ما به آنچه او بدان مأموریت یافته، ایمان آورده‏ایم».[۱]؛ در داستان حضرت شعیب می‌فرماید: «اشراف زورمند و متكبّر از قوم او گفتند: اى شعیب! به‌یقین، تو و كسانى را كه به تو ایمان آورده‏اند، از شهر و دیار خود بیرون خواهیم كرد، یا به آیین ما بازگردید».[۲]

تاریخ پیامبران الهی گویای این واقعیت است که حتی پیامبران از سوی آنان تهدید گردیده و کشته‌شده‌اند. به همین علت اکثر پیامبران نتوانستند، حکومتی به وجود آورده تا در مقابل زورگویان و ظالمان عرض‌اندام نمایند. حضرت مسیح (ع) نیز به همین دلیل قادر به تشکیل حکومت نگردید، تا بتواند با دشمنان خود بجنگد؛ بلکه آن حضرت از سوی یهودیان و بت‌پرستان در معرض کشته شدن قرار گرفت که خداوند او را از کشته شدن نجات داد.[۳] در همین راستا مشرکان قریش با توطئه‌ای خواستند پیامبر اسلام را نیز به قتل برسانند که موفق نشدند.[۴]

هرچند جنگ پدیده ناخوشایند است؛ اما با توجه به اینكه همیشه افراد زورمند و خودكامه و فرعون‌ها و نمرودها و قارون‌ها كه اهداف انبیاء را مزاحم خویش مى‏دیده‏اند، در برابر آن ایستاده و جز به محو دین و آیین خدا راضى نبودند، روشن مى‏شود كه دین‌داران راستین در عین تکیه ‌بر عقل و منطق و اخلاق باید در مقابل این گردنكشان ظالم و ستمگر بایستند و راه خود را با مبارزه و در هم كوبیدن آنان به‌سوی جلو باز كنند، اصولاً جهاد یكى از نشانه‏هاى موجود زنده است و یك قانون عمومى در عالم حیات است، تمام موجودات زنده اعم از انسان و حیوان و گیاه، براى بقاى خود، با عوامل نابودى خود در حال مبارزه‏اند.[۵]

دفاعی بودن جنگ‌های پیامبر اسلام با مستکبران و زورگویان

پیامبر اسلام (ص) به دلیل اینکه مردم مدینه از آن حضرت حمایت کردند، حکومت تشکیل داد که مستکبران و زورگویان؛ از مشرکان گرفته تا یهودیان آن را برنتابیده و جنگ را بر آن حضرت و مسلمانان تحمیل کردند و آن حضرت هم بر طبق وظیفه عقلی در مقام دفاع با آنان جنگیدند. تمام قوانین آسمانى و بشرى به شخص یا جمعیتى كه مورد هجوم واقع‌شده حق مى‏دهد براى دفاع از خویشتن به پا خیزد و آنچه در قدرت دارد به کاربرد، و از هرگونه اقدام منطقى براى حفظ موجودیت خویش فروگذار نكند. جنگ‌هایی مانند جنگ احزاب و احد و موته و تبوك و حنین و بعضى دیگر از غزوات اسلامى جزء این بخش از جهاد بوده و جنبه دفاعى داشته است.[۶]

پس تمام جنگ‌های پیامبر خدا (ص) جنبه تدافعی داشته و تحت عنوان غزوه یا سریه برای سرکوبی آنان تحت عنوان غزوه یا سریه با آنان می‌جنگیدند. بزرگ‌ترین جنگ‌های رسول خدا جنگ بدر، احد، احزاب (خندق) و خیبر بوده است که همگی با تجاوز دشمنان شکل‌گرفته‌اند. و سایر غزوه‌ها و سریه‌ها به گفته عبدالحسین زرین‌کوب بعدازاینکه دشمنان متعرض مسلمین می‌شده‌اند، محقق گردیده‌اند.[۷]

خشونت در جنگ خشونت معقول

خشونتی را که در جنگ محقق می‌شود با هیچ معیاری نمی‌توان محکوم نمود؛ زیرا جنگ عین خشونت است و هیچ‌کس و هیچ طایفه‌ای در جامعه بشری دیده نشده که در هنگام جنگ از دشمنانش باعزت و اکرام پذیرایی کند و آنان را نکشند. اگر کسی چنین عملی در برابر دشمن انجام دهد شکست او اجتناب‌ناپذیر است و در معرض ملامت همه عقلا قرار می‌گیرد. بنابراین خشونت معقول و عقلایی در جنگ و برخورد با مفسدین برای ایجاد امنیت و آرامش حتی در غیر میدان جنگ لازم است. در میدان جنگ باید جنگجویان با غلظت و قهرآمیز بجنگند نه با ترس و زبونی. در میدان جنگ جنگجویان باید از هر اهرمی معقولی استفاده کند تا روحیه دشمن را تضعیف کرده و درنهایت باعث شکست آنان شود. در میدان جنگ هیچ‌کسی عملی را انجام نمی‌دهد که باعث شکست خود او شود؛ زیرا جنگ به‌قصد کشتن و از بین بردن دشمن است. بنابراین شرکت پیامبر اسلام (ص) در جنگ‌هایی که دشمنان علیه آن حضرت تحمیل می‌کرده‌اند، نه‌تنها نقص و عیب برای آن حضرت شمرده نمی‌شود، بلکه از نقاط قوت و شجاعت آن حضرت به شمار می‌آید. با توجه به اینکه وسایل جنگ در آن زمان شمشیر، نیزه و کمان بوده است طبیعی است که برخی گردن زده می‌شدند و برخی با نیزه و تیر کشته می‌شدند. گردن زدن دشمن با شمشیر باهدف کشتن و نیز غنیمت بردن اموال برجای‌مانده دشمن چیزی نیست که نقصی را متوجه جبهه اسلام کند.

نفی خشونت و اهداف غیرمعقول از جنگ های پیامبر اسلام (ص)

اینکه ادعا می شود که پیامبر اسلام (ص) دشمنان خود را اسیر نموده و سپس آنان را سربریده و یا اینکه باهدف غارت اموال و یا تجاوز به ناموس دشمن جنگ می‌کرده است، حتی یک دلیل ضعیف هم بر آن وجود ندارد. پیامبر اسلام (ص) نمی‌تواند برخلاف آیات قرآن و آموزه‌های آن عمل کند. قرآن کریم حتی ظلم در جنگ با دشمن را جایز نمی‌داند: «و درراه خدا، باکسانی كه با شما مى‏جنگند، نبرد كنید! و از حدّ تجاوز نكنید، كه خدا تعدّی کنندگان را دوست نمى‏دارد!»[۸]

دین اسلام بر عطوفت و مهربانی تأکید داشته و کشتن یک انسان را مساوی با کشتن همه انسان‌ها می‌داند. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «هر كس انسانى را جز به قصاص یا به كیفر فساد در زمین بكشد پس چنان است كه گویى همۀ‏ مردم را كشته است، و هر كه انسانى را زنده كند (و از مرگ یا انحراف نجات دهد) گویا همۀ‏ مردم را زنده كرده است».[۹]

طبق فرموده خداوند پیامبر اسلام (ص) پیامبر رحمت برای همۀ انسان‌ها است:«و ما تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم»(سوره انبیاء، آیه 107.) و رحمت بودن او برای همه عالمیان مقتضای رسالت است.[۱۰] و بر طبق حدیثی از ابن عباس او رحمت برای خوب و بد و مؤمن و کافر است.[۱۱] به همین دلیل در صدر اسلام از کارکرد و رفتار انسانی پیامبر اسلام(ص) و اصحاب گرامی آن حضرت، ارزش و تعالی اسلام و حقانیت آن برای حق جویان کشف می‌گردید و بسیاری از کفار با رفتار و کردار پسندیده آنان به اسلام روی آورده، مسلمان می‌شدند. ازاین‌رو خداوند خطاب به پیامبر اسلام می‌فرماید: به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مى‏شدند».[۱۲]

خشونت و تروریسم در دین اسلام کمترین جایگاهی ندارد مگر خشونت معقول که در جبهه جنگ با دشمنان انجام می‌گیرد؛ چه اینکه جنگ بدون اعمال خشونت و کشتن دشمن امکان‌پذیر نیست. اما خشونت در غیر جبهه جنگ خشونت غیرمعقول است که اسلام از آن بیزاری می‌جوید و حتی دعوت به‌سوی دین اسلام نیز باید با عطوفت و مهربانی و مبتنی بر حکمت، برهان، موعظه و جدال احسن باشد. خداوند به پیامبرش دستور می‌دهد: «(اى پیامبر! مردم را) با حكمت (و گفتار استوار و منطقى) و پند نیكو، به راه پروردگارت بخوان و (با مخالفان) به شیوه‏اى كه نیكوتر است جدال و گفتگو كن، همانا پروردگارت به كسى كه از راه او منحرف شده آگاه‏تر است و (همچنین) او هدایت یافتگان را بهتر مى‌‏شناسد.»[۱۳]

نفی پیمان‌شکنی از پیامبر اسلام (ص)

در تاریخ 23 ساله زندگی پیامبر اسلام (ص) حتی یک مورد پیمان‌شکنی با دشمنان انجام نگرفته است چه اینکه پیمان‌شکنی در دین اسلام از گناهان بزرگ است. قرآن کریم به‌صراحت می‌فرماید: «اى كسانى كه ایمان آورده‏اید! به پیمان‌ها (و قراردادها) وفا كنید!»(سوره مائده، آیه 1.) اما این دشمنان مسلمانان بودند که پیمان‌شکنی می‌کردند. پیمان‌شکنی یهود بنی قریضه باعث گردید که بر طبق مفاد پیمان‌نامه مجازات شوند و هیچ حرکتی از سوی پیامبر اسلام (ص) برخلاف پیمان‌نامه علیه آنان انجام نگرفته است.[۱۴]

افزون بر همه اینها به دستور قرآن کسی حق ندارد بر کفاری بتازد که هیچ ضرری از ناحیه آنان به مسلمانان نمی‌رسد بلکه به نیکی و رفتار خوب در برابر آنان توصیه‌شده است. خداوند می‌فرماید: «خدا شمارا از نیكى كردن و رعایت عدالت نسبت به كسانى كه درراه دین با شما پیكار نكردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهى نمى‏كند چراکه خداوند عدالت‏پیشگان را دوست دارد. تنها شمارا از دوستى و رابطه باکسانی نهى مى‏كند كه در امر دین با شما پیكار كردند و شمارا از خانه‌هایتان بیرون راندند یا به بیرون راندند شما كمك كردند و هر كس با آنان رابطه دوستى داشته باشد ظالم و ستمگر است!»[۱۵]

بر اساس محتوای اسلام حتی اگر مشرک و بت‌پرستی به مسلمانی پناه ببرد باید به او پناه بدهد. قرآن می‌فرماید: «و اگر یكى از مشركان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بیندیشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چراکه آن‌ها گروهى ناآگاه‌اند!»[۱۶]

پی‌نوشت‌ها

  1. سوره اعراف، آیه 75- 76
  2. سوره اعراف، آیات 88 و 90
  3. سوره نساء، آیه 157.
  4. رک: ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، ج1، ص482، بیروت،دارالمعرفة، بی تا.
  5. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‏2، ص26، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ1، 1374ش.
  6. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‏2، ص28، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ1، 1374ش.
  7. ر.ک: عبدالحسین زرین کوب، بامداد اسلام، بخش پیامبر (ص) در مدینه.
  8. سوره بقره، آیه 190
  9. سوره مائده، آیه 32
  10. رک: طباطبایى سید محمد حسین‏، المیزان فى تفسیر القرآن، ج14ص331، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم، چ5، 1417ق.
  11. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج7 ص 107، تهران، ناصر خسرو، چ3، 1372ش. تحقیق: با مقدمه محمد جواد بلاغى.
  12. سوره آل عمران، آیه 159.
  13. سوره نحل، آیه 125.
  14. رک: استاد جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج1، ص 466، انتشارات دفتر تبلیغات، چاپ دهم، 1374.
  15. سوره ممتحنه، آیات 8- 9.
  16. سوره توبه، آیه 6.