حقیقت انسان: تفاوت میان نسخهها
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (۱ نسخه واردشده) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ کنونی تا ۲۳ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۳۸
حقیقت انسان چیست؟
انسان از دو بخش مادی و غیرمادی تشکیل شده است: بخش مادی انسان سرچشمه طبیعت و تمایلات غریزی او است و بخش غیر مادی یعنی روح، منشأ فطرت و تمایلاتی است که فراتر از غرایز حیوانی است. همین بخش غیرمادی انسان است که حقیقت او را تشکیل میدهد.
معنای لغوی انسان
انسان در لغت از واژه «انس» گرفته شده است، و انس به معنای اُلْفَت و محبت است. واژه إنسی در جایی بهکار میرود که اُنس و محبت در آن زیاد باشد. به هر چیزی که مورد محبت قرار گیرد نیز إنسی میگویند.
به بشر، انسان گفته شده زیرا وجودش تنها با محبتِ به یکدیگر و انس گرفتن با هم، باقی میماند. به همین خاطر است که گفتهاند انسانها از روی فطرت اجتماعی هستند؛ زیرا ممکن نیست انسان به تنهایی تمام نیازهای زندگی خود را فراهم کند.
برخی نیز گفتهاند علت نامگذاری «انسان» این است که او با هر چیزی که پیوسته و همراه او است، اُنس میگیرد.
معنای حقیقی و وجودی انسان
وجود انسان از دو بخش ترکیب یافته است؛ یکی مادّی و حیوانی که در فلسفه به نام «جسم»، در روانشناسی به نام تمایلات یا غرائز، و در اخلاق و عرفان اسلامی به «جهت حیوانی» از آن یاد میشود.
بخش دیگر انسان، بعد غیرمادی و ملکوتی او است که «روح انسانی» نام دارد. خدا در قرآن پس از مرحلههای خلقت انسان در رحم مادر(علقه، مضغه، استخوان و پوشش استخوان با گوشت)، به مرحله جدیدی اشاره میکند که پیش از آن نبوده است: ﴿...ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ؛ ...آنگاه آفرينشى ديگر پديد آورديم.﴾[۱] این آیه به این معنا است که در «آفرینشِ دیگر» ویژگی است که در مراحل پیشین نبوده است. مرحلههای قبلی تنها مادّی بودهاند؛ ولی خدا در مرحله آخر انسان را صاحب بُعدی غیرمادی کرده است. همچنان که در آن مراحل، ویژگیهای علم، قدرت، اراده و حیات نبود. با «آفرینش دیگر»، این ماده مرده و ناتوان، خلقتی دیگر پیدا کرد و موجودی زنده، عالم و قادر شد؛ پس چیزی شد که در ذات و ویژگیهای خود با مرحلههای قبلیاش فرق دارد. به تعبیر دیگر، انسان در «آفرینش دیگر»ِ دارای دو بُعد مادی و غیرمادی شد.
آگاهی انسان، با توجه به نیروی روح او، به مکان و زمانی خاص محدود نمیشود؛ از این رو، به فراتر از محیط زیست خود دسترسی پیدا میکند. بالاتر اینکه انسان، با قدرت اندیشه از شناخت جزئیات فراتر رفته و قوانین کلی جهان را کشف میکند و اینگونه بر طبیعت تسلط مییابد.[۲]
انسان با بعد غیرمادی خود، به مقامی میرسد که فرشتگان به خاطر آن مقام، مأمور به سجده بر او میشوند؛ و با نظر به این بُعد است که خداوند به خود تبریک گفته و خود را ﴿أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ؛ بهترين آفرينندگان.﴾[۳] مینامد.
مطالعه بیشتر
- انسان در اسلام، ص۳۲، جوادی آملی.
- انسان از دیدگاه اسلام، احمد واعظی، انتشارات سمت، ۱۳۸۰. ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج۵، ص۳۹.
منابع