گوساله سامری: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} {{شروع متن}} {{سوال}} داستان سامري كه در قرآن مجيد آمده است، با جامع...» ایجاد کرد) |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }} | |||
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }} | {{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }} | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} |
نسخهٔ ۲۰ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۴۴
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
داستان سامري كه در قرآن مجيد آمده است، با جامعه عصر فضا و ماهواره چگونه تطبيق ميكند؟
دشمن شناسي و عالم به زمان بودن، از صفات پسنديده است. از اين منظر بسيار پسنديده است انسان سامريهاي هر عصر و مصري را بشناسد. از اين كه داستان سامري بسيار پليد بود و پيآمدهاي سويي داشت، قرآن مجيد به صراحت به آن پرداخته است.
در اين سؤال به سه محور بحث بايد اشاره كرد: ۱. سامري كيست؟ ۲. اقدامات او عليه موسي(ع) و شريعت او چه بوده است. سپس به پيام و پيآمدهاي آن پرداخت. ۱. اما محور اول: سمر به معني شب بيدار بودن و حديث گفتن است. سامري كسي را گويند كه در شب بيدار مينمايد و براي ديگران حديث ميگويد. ولي معلوم نيست اين شخص ملقب به سامري بوده است. آيا از طايفهاي بوده كه لقب آنها سامري بوده است؟ يا از اهل سامره بوده است (سامره شهري است قديمي و مشهور، در فلسطين قديم) كه سامره در قديم مركز عبادت اصنام يعني بت پرستي بوده است.[۱] خلاصه درباره اصل و نسب او اختلاف است. باز درباره ايمان او نيز ـ كه آيا حقيقتاً به موسي(ع) ايمان آورده بود و يا ايمان او ظاهري بود و نفاق داشت ـ بحث و اختلاف است. اكثراً او را منافق دانسته كه تظاهر به ايمان ميكرد و گرنه در دل جزء همان گوساله پرستان بوده است. در مقابل برخي گفتهاند وي از نيكان اصحاب موسي(ع) بود ولي در داستان رفتن حضرت موسي(ع) به كوه طور فريب شيطان را خورده و به دستياري او، آن گوساله را ساخته و بنياسراييل را به گوسالهپرستي وا داشت.[۲]
اما اقدامات او عليه موسي: در اين كه گوساله چه بوده است، سخنان بسيار ميباشد. قرآن مجيد ميفرمايد: «اي موسي چرا از قوم خود پيشي گرفتي؟ ـ گفت: پروردگارا آنها در پي من هستند و من به جانب تو شتافتم تا از من خشنود شوند ـ فرمود: ما از پي تو قومت را آزموديم و سامري گمراهشان كرد. ـ موسي با تأسف و خشم نزد قومش بازگشت و گفت: اي قوم من: مگر پروردگار به شما وعدهي نيكو نداده؟ مگر مدت جدايي من از شما به درازا كشيد؟ يا خواستيد غضب پروردگار به شما نازل شود كه از وعده من تخلف كرديد؟ ـ گفتند: ما به دلخواه خود از وعدهي تو تخلف نكردهايم لكن مقداري از زينت آلات فرعونيان را كه با خود داشتيم در آتش انداختيم و سامري نيز بينداخت ـ آنگاه تنديس گوسالهاي كه صدايش چون گوساله بود براي آنها ساخت و گفتند: اين معبود شما و موسي است كه او را از ياد برده است. مگر نميديدند پاسخ آنها را نميدهد و داراي هيچ گونه نفع و ضرري براي آنها نيست؟[۳] ... اين احتمال وجود دارد كه جمله « فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِي» اشاره به مجموع برنامه و طرحي است كه سامري اجرا كرد و از زينت آلات فرعونيان مجسمه گوسالهاي را براي آنان تهيه كرد و جسد بيجاني كه صدايي همچون گوساله داشت.[۴] به هر حال، سامري يكي از عوامل ضلالت بنياسراييل بود و گوسالهاي درست كرده و آنان را به عبادت آن وا داشت. علامه طباطبايي از آيه ۸۸ از سوره طه استفاده ميكند بر اين كه كلمهي «اَخْرجَ» دلالتي است بر اين كه كيفيت ساختن گوساله پنهاني و دور از مردم بوده، چون گوسالهاي براي ايشان بيرون آورد، و كلمه جسد به معناي جثهاي است كه جان نداشته باشد و به هيچ وجه بر بدن جاندار اطلاق نميشود، اين نيز دلالت دارد بر اين كه گوساله مذكور بيجان بوده، و در آن هيچ اثري از آثار حيات نبوده و كلمهي «خُوار» هم به معناي آواز گوساله است.[۵] خلاصه سامري از زيور آلاتي كه فرعونيان از راه ظلم به دست آورده بودند و به ارث به بني اسرائيل رسيده بود، بت و گوساله ساخت و مردم را به فريب به عبادت آن واداشت.[۶]
۳. اما پيام و پيآمدهاي اين داستان: استاد جوادي آملي در بحث تفسير، ذيل يكي از آيات ميفرمايد: اگر محور زندگي الهي نباشد و خدا محوري در زندگي حاكم نباشد، همه چيز شدني ميشود. بت و گوساله سامري، جاي خدا مينشيند. خرما هم خدا ميشود و همه چيز شدني ميشود. جامعهي سست ايمان و سلطه پذير، با يك ترفند هنرمندانه همه چيز را ميبازد و تحت تأثير تلقين منحرفان و هنرنمايي آنان قرار ميگيرد. عامل موفقيت سريع سامري در جلب توجه بنياسرائيل، شناخت زمينههاي بت پرستي و گاو پرستي در آن جامعه و حضور نداشتن رهبر بود. به هر حال هنر در اختيار افراد منحرف، همچون تيغ در كف زنگي مست، مهلك و خطرناك است و گوساله سامري ميشود. از اين جهت ارتجاع، ارتداد و انحراف فرهنگي و عقيدتي، بزرگترين خطري است كه هر امت انقلابي را تهديد ميكند.[۷]
به تعبير يكي از نويسندهها، در عصر فضا و ماهواره، ظاهر زندگي به بهشت شباهت دارد و باطن آن به جهنّم سياه و سياه چاله. همه چيز در آن است ولي هيچ چيز نيست. افرادي هستند كه همه چيز دارند ولي هيچ چيز ندارند. غرق در ماديات هستند ولي از غيرت، انسانيت، هويت و شخصيت به دورند. چون خدا محوري در زندگيشان حاكم نيست و نسبت به آن از سر معرفت عميق برخورد نميشود و افراد از باورهاي ديني برخوردار نيستند. زندگيشان پر از ناراحتيهاي روحي و رواني، استرس و اضطراب و بحران است .... .
امروزه به جاي گوساله سامري،از طريق بازار و تجمل پرستي باورهاي مردم را تخريب ميكنند و جوانان را در ميدان شبيخون فرهنگي وعقيدتي، مورد هجمه و هجوم قرار ميدهند. عروسك ميرقصد، موسيقي ميخواند، دو عروسك همديگر را ميبوسند، زنان در آگهيهاي تلويزيونهاي غربي، همچون كالاي پست، بازيچه دست سرمايهداران و حكومتها قرار ميگيرند، در اينترنت در بخش و سايت زنان، فحشاء موج ميزند و همجنس بازي قانونمند ميشود و... همه اينها براي باور شكني و مبارزه با توحيد ناب و يكتا پرستي است. فقط گوساله رنگ و چهره عوض كرده و مدل كار سامريها تغيير كرده است؛ وگرنه در نتيجه و هدف دنبال يك چيز هستند، و آن توحيد ستيزي است. از اين جهت رهبران ديني، مسؤولان امور فرهنگي، حوزويها و.... همه بايد دست به دست هم بدهند و همانند موسي گوساله و بت سامريهاي هر عصر و مصري را با آتش بسوزانند و خاكستر آن را به دريا بيفكنند. سامريها را حبس نمايند و ممنوع الملاقات كنند. قرآن مجيد در اين راستا ميفرمايد: موسي گفت: «اي هارون! چرا هنگامي كه ديدي آنها گمراه شدند. از من پيروي نكردي؟ آيا فرمان مرا عصيان نمودي؟! گفت: اي فرزند مادرم! ريش و سر مرا مگير!، من ترسيدم بگويي تو ميان بنياسراييل تفرقه انداختي و سفارش مرا به كار نبستي. (موسي رو به سامري كرد و) گفت، تو چرا اين كار را كردي،اي سامري؟ گفت من چيزي ديدم كه آنها نديدند، من قسمتي از آثار رسول (و فرستادهي خدا) را گرفتم، سپس آن را افكندم و اين چنين نفس من مطلب را در نظرم جلوه داد! ـ (موسي) گفت: برو كه بهره تو در زندگي دنيا اين است كه (هر كس به تو نزديك شود) خواهي گفت با من تماس نگير! و تو ميعادي (از عذاب خدا) داري كه هرگز از آن تخلف نخواهي كرد، (اكنون بنگر به معبودت كه پيوسته آن را پرستش ميكردي و ببين ما آن را نخست ميسوزانيم. سپس ذرات آن را به دريا ميپاشيم! معبود شما تنها خداوندي است كه جز او معبودي نميباشد، و علم او همه چيز را فرا گرفته است.»[۸] خلاصه، پيامي كه از اين آيات، به ويژه آيه ۹۷ از سوره طه به دست ميآيد عبارتند از: ۱. بعد از ثبوت جرم بايد مجرم را مجازات كرد. ۲. مفسدين فرهنگي را بايد از ميان جامعه طرد كرد و آزادي فكري به معناي باز گذاشتن دست منحرفان در گمراه كردن ديگران نيست. ۳. براي مروّجان فكرهاي باطل، مجازات دنيوي وسيلهي تخفيف در كيفرهاي اخروي نيست. ۴. بدترين نوع جرم، اصرار به جرم است، كما اين كه سامري خود نيز گوساله خود را ميپرستيد. ۵. ابزار گناه و آثار انحراف بايد نابود شود. ۶. محو آثار كفر و شرك بايد در ملأ عام و با حضور مردم باشد ۷. حفظ افكار مردم از حفظ طلا مهمتر است ۸. غيرت ديني و قاطعيت در برابر انحراف، لازمه ي کار رهبري است. ۹. هر گاه باطلي را محو كرديد به جاي آن حق را مطرح كنيد. ۱۰. خدايي قابل عبادت است كه احاطه علمي بر همه چيز داشته باشد.[۹]
مطالعه بيشتر
ـ الميزان، ج۱۴ و تفاسير ذيل آيات مورد بحث مراجعه نماييد.
منابع
- ↑ بينا، محسن، موسي از ديدگاه قرآن، قم، سازمان تبليغات اسلامي، ص۱۳۴.
- ↑ محلاتي، رسولي، سيد هاشم، قصص قرآن ـ تاريخ انبياء، تهران، علميه اسلاميه، چاپ ششم، ۱۴۱۷ هـ ق، ج۲، ص۱۳۳.
- ↑ طه/ ۸۳ ـ ۸۹.
- ↑ تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج۱۳، ص۲۷۱.
- ↑ تفسير الميزان، ج۱۴، ص۲۶۸.
- ↑ تفسير نور، ج۷، ص۳۷۷.
- ↑ تفسير نور، ج۷، صص ۳۷۸ ـ۳۷۹.
- ↑ طه/ ۹۲ ـ ۹۸.
- ↑ تفسير نور، همان، صص ۳۸۵ – ۳۸۶.