چرایی اصول دین بودن عدل: تفاوت میان نسخهها
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '|شاخه فرعی' به '| شاخه فرعی') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
اصول دین، پایه و اساس دین را تشکیل میدهد. عدل از زیر شاخهها و زیر مجموعههای توحید است و از اوصاف خداوند بشمار میآید | عدل به جهت نزاعهای کلامی در مورد آن، از اهمیت بسیاری برخوردار شد و برخی مذاهب اسلامی مانند شیعه، عدل را از اصول دین خود قرار دادند. اصول دین، پایه و اساس دین را تشکیل میدهد. عدل از زیر شاخهها و زیر مجموعههای توحید است و از اوصاف خداوند بشمار میآید. عدل به مانند اصول دیگر دین، بازگشتش به اصل توحید که البته هر اصلی بیانگر بار معنایی خاص و ویژهای است. | ||
بحثهای کلامی از نیمه قرن اول هجری آغاز شد.<ref>عدل الهی، مرتضی مطهری، ص۱۷–۱۸، انتشارات صدرا؛ آموزش عقاید، محمد تقی مصباح، درس ۲۰، ص۱۹۰ و ۱۹۱.</ref> معتزله یکی از گروههای کلامی اصلی اهلسنت، معتقد بودند افعال انسان ارتباطی با خداوند ندارد و انسان در افعال خیر یا شر خود، مستقل از خداوند است زیرا اگر چنین نباشد، عدالت معنایی نخواهد داشت. به جهت همین اعتقاد به این گروه عدلیه گفته میشد. | بحثهای کلامی از نیمه قرن اول هجری آغاز شد.<ref>عدل الهی، مرتضی مطهری، ص۱۷–۱۸، انتشارات صدرا؛ آموزش عقاید، محمد تقی مصباح، درس ۲۰، ص۱۹۰ و ۱۹۱.</ref> معتزله یکی از گروههای کلامی اصلی اهلسنت، معتقد بودند افعال انسان ارتباطی با خداوند ندارد و انسان در افعال خیر یا شر خود، مستقل از خداوند است زیرا اگر چنین نباشد، عدالت معنایی نخواهد داشت. به جهت همین اعتقاد به این گروه عدلیه گفته میشد. |
نسخهٔ ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۱۰
مگر عدل جزئی از توحید نیست؟ پس چرا به عنوان اصلی مستقل در اصول دین مطرح میشود؟
عدل به جهت نزاعهای کلامی در مورد آن، از اهمیت بسیاری برخوردار شد و برخی مذاهب اسلامی مانند شیعه، عدل را از اصول دین خود قرار دادند. اصول دین، پایه و اساس دین را تشکیل میدهد. عدل از زیر شاخهها و زیر مجموعههای توحید است و از اوصاف خداوند بشمار میآید. عدل به مانند اصول دیگر دین، بازگشتش به اصل توحید که البته هر اصلی بیانگر بار معنایی خاص و ویژهای است.
بحثهای کلامی از نیمه قرن اول هجری آغاز شد.[۱] معتزله یکی از گروههای کلامی اصلی اهلسنت، معتقد بودند افعال انسان ارتباطی با خداوند ندارد و انسان در افعال خیر یا شر خود، مستقل از خداوند است زیرا اگر چنین نباشد، عدالت معنایی نخواهد داشت. به جهت همین اعتقاد به این گروه عدلیه گفته میشد.
در مقابل این گروه اشاعره معتقد بودند لزومی ندارد خداوند از عدالت استفاده کند. اینان معتقد بودند اگر خداوند بخواهد هیچ اشکالی ندارد که یک انسان پرهیزکار را به جهنم ببرد و یک فاسق ظالم را به بهشت.
بنابراین، مبحث جبر و تفویض که اولین و اساسیترین مسئله کلامی در اسلام بود، رابطه مستقیمی با مسئله عدل خداوند دارد و این مسئله عدل است که پذیرش یا عدم پذیرش آن مکتب کلامی خاص را به دنبال خواهد داشت. در نتیجه مسئله عدل به عنوان اصلی از اصول دین مطرح شد.
منابع
- ↑ عدل الهی، مرتضی مطهری، ص۱۷–۱۸، انتشارات صدرا؛ آموزش عقاید، محمد تقی مصباح، درس ۲۰، ص۱۹۰ و ۱۹۱.