کافر بودن ابلیس در آیه ۳۴ سوره بقره: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (Nazarzadeh صفحهٔ مراد از کافر بودن ابلیس در آیه ۳۴ سوره بقره را به کافر بودن ابلیس در آیه ۳۴ سوره بقره منتقل کرد: جایگزینی متن - 'مراد از' به '')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.ahmadi }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
خدا در مورد ابلیس فرموده «وکان من الکافرین، ازکافرین بود<ref>بقره/ ۳۴.</ref>» این آیه دلالت می‌کند که ابلیس قبلا از کافران بوده است، پس چطور در صف فرشتگان قرار گرفته و چند هزار سال خدا را عبادت کرد؟
آیا بر اساس آیه ۳۴ سوره بقره، ابلیس از ابتدا کافر بوده است؟ در این صورت، چگونه در صف فرشتگان قرار گرفت؟{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}


{{پاسخ}}
{{پاسخ}}'''کافر بودن ابلیس'''، موضوعی است که در آیه ۳۴ [[سوره بقره]] با عبارت {{قرآن|وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ}} به آن اشاره شده است. درباره اینکه فعل «کان» در این عبارت به معنای «بودن» است یا به معنای «شدن» اختلاف‌نظر است. برخی از عالمان معتقدند کان در این آیه به معنای «بودن» است و [[ابلیس]] از همان ابتدا [[کافر]] بوده و کفر خود را پنهان می‌کرده است. از نظر عقلی، افرادی که مثل یا مساوی هم نیستد می‌توانند در کنار هم قرار بگیرند؛ بنابراین قرار گرفتن ابلیس در صف [[فرشتگان]] حتی اگر از ابتدا کافر بوده، دارای اشکال نیست.  
ابلیس طبق صریح قرآن از جنس جن بوده و واژه «جن» بر جنس دلالت می‌کند نه انحصار در یک فرد و از نظر عقلی هیچ الزامی نیست افرادی که در کنار هم قرار گرفته مثل یا مساوی هم باشد لذا صرف بودن شیطان در کنار فرشتگان بُعدی ندارد، چنان‌که در کنار هم بودن معصومین با غیر معصومین در این عالم محذوری ندارد.


== جنس ابلیس ==
به اعتقاد برخی دیگر از عالمان، کان در آیه به معنای «شدن» است؛ بنابراین ابلیس از ابتدا کافر نبود و هنگام امتحانِ [[سجده|سجده کردن]] بر [[حضرت آدم(ع)|آدم]] نافرمانی کرده و کافر شد. او پس از کافر شدن از صف فرشتگان اخراج شد.
شیطان از جن است نه از فرشتگان: «کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ»؛ «او از جن بود سپس نا فرمانی پرور دگارش را کرد»؛<ref>کهف/۵۰.</ref> قرآن خلقت او را از آتش دانسته است: « «قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ»<ref>اعراف/ ۱۲؛ الرحمن/ ۱۵.</ref> در حالی که فرشتگان از نور آفریده شده نه آتش.


خدا احکامی را برای نو ع جن قرار داده که هیچ‌یک از آنها برای نوع فرشتگان قرار داده نشده است نظیر:
== آیه ۳۴ سوره بقره ==
{{قرآن بزرگ|وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ
| ترجمه = و [یاد کن] هنگامی که به فرشتگان گفتیم: به آدم سجده کنید، [پس] سجده کردند مگر ابلیس که سر پیچید و تکبّر ورزید و از کافران شد.
}}


همسانی با انسان: «و ماخلقت الجن و الانس الا لیعبدون»،<ref>ذاریات/ ۵۶.</ref> «فبأی الاء ربکما تکذبان».<ref>الرحمن/ ۱۳ و…</ref>
== کافر بودن ابلیس ==
 
[[ابلیس]] از جنس [[جن]] بوده<ref>مفید، محمد، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ص۱۳۳، قم، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، چاپ اول، ۱۴۱۳؛ هاشمی خویی، میرزا حبیب الله، منهاج البراعه، ج۲، ص۵۷، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۹ق.</ref> و به خاطر [[عبادت]]، در صف [[فرشتگان]] قرار گرفت و از مجموعه آنها محسوب می‌شد.<ref>. شریف رضی، محمد، نهج البلاغه (صبحی صالح)، شریف رضی، محمد، نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه ۱۹۲، ص۲۸۷،</ref> به باور برخی از عالمان، او پس از اینکه از امر خدا نافرمانی کرد و بر [[حضرت آدم(ع)|آدم]] سجده نکرد، [[کافر]] شد؛ بنابراین ابلیس پیش از نافرمانی کافر نبود و پس از کافر شدن، از صف فرشتگان اخراج شد.<ref name=":0">طبرسی، فضل، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۱۹۱؛ فخررازی، محمد، تفسیرکبیر، ج۱، ص۲۵۸، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق؛ نیشابوری، محمود، ایجازالبیان، ج۱، ص۸۴، بیروت، دار الغرب الاسلامی‏، چاپ اول، ۱۴۱۵‏ق.</ref> به باور آنها، فعل «کان» در آیه ۳۴ [[سوره بقره]] به معنای «فعل ماضی بود» نبوده، بلکه به معنای «صار؛ ترجمه:گردید» است.<ref name=":0" />
داشتن ذریه: «أفتتخذونه و و ذریته أولیاء»<ref>کهف/ ۵۰.</ref>
 
تقسیم جن به دو طائفه مؤمن وکافر: «وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذلِکَ کُنَّا طَرائِقَ قِدَداً».<ref>جن/ ۱۱.</ref>
 
بر خلاف جن فرشتگان معصومند: «عَلَیْها مَلائِکَه غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ».<ref>تحریم/ ۶.</ref>
 
شیخ مفید از علمای بزرگ شیعه می‌گوید امامیه بر این باور است که ابلیس از جنس جن است نه فرشته و بر این امر اخبار متواتره رسیده از اهل بیت دلالت می‌کند.<ref>مفید، محمد، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ص۱۳۳، قم، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، چاپ اول، ۱۴۱۳؛ هاشمی خویی، میرزا حبیب الله، منهاج البراعه، ج۲، ص۵۷، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۹ق.</ref>حال چطور این موجود غیر معصوم در میان فرشتگان راه یافته است در پاسخ باید گفت:


هرچند برخی ضمن اذعان به عصمت فرشتگان، این احتمال را داده‌اند که راه برای ورود شیطان در میان گروه خاصی از فرشتگان یعنی ملائکه عالم ماده و مسیطر بر زمین و زمینیان باز است و ممکن است ابلیس در جمع این گروه واقع شده باشد نه در جنب مقربان و حاملان عرش الهی.<ref>جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، قم، مرکز نشراسرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۲۷۹.</ref> اما حقیقت این است که فلسفه قرار گرفتن ابلیس در جمع ملائکه همانند اموری زیاد دیگر برای ما روشن نیست و آنچه از روایات معصومین بر می‌آید این است که ابلیس شش هزار سال در جمع فرشتگان که بعداً حتی مقربان آنان مورد امتحان قرار گرفتند،<ref>شریف رضی، محمد، نهج البلاغه (صبحی صالح)، شریف رضی، محمد، نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه ۱۹۲، ص۲۸۶.</ref> خدا را عبادت کرد<ref>. شریف رضی، محمد، نهج البلاغه (صبحی صالح)، شریف رضی، محمد، نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه ۱۹۲، ص۲۸۷،</ref> به گونه که امام صادق در جواب سؤال از هویت او فرمود: «ابلیس نه از ملائکه است و نه از سایر موجودات آسمانی، بلکه او جنّ است؛ ولی همراه ملائکه بوده است. ملائکه نیز گمان می‌کردند او از جنس آنهاست، ولی خداوند متعال می‌دانست که چنین نیست. این جریان ادامه یافت تا در جریان سجده برآدم، راز پنهان ابلیس آشکار گشت»<ref>طبرسی، فضل، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۱۸۹.</ref> و نیز امام علی به عنوان ملک از او یاد نموده است.<ref>شریف رضی، محمد، نهج البلاغه (صبحی صالح)، شریف رضی، محمد، نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه۱۹۲، ص۲۸۷،</ref> روی این جهت می‌توان گفت صرف بودن چنین موجودی در جمع فرشتگان هیچ بُعدی ندارد چنانچه معصومین با آنکه اهل عصیان نیستند، در دنیایی زندگی می‌کنند که ظرف معصیت و طاعت است و اختلاط غیر معصومین با آنان ممکن بوده و هیچ محذوری ندارد.
به اعتقاد برخی دیگر از عالمان، «کان» به معنای بودن است؛ بنابراین ابلیس از همان ابتدا کافر بوده و عبادتش از روی [[نفاق]] بوده است. کفر پنهان ابلیس هنگام امتحان سجده کردن بر آدم آشکار شد.<ref>جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، قم، مرکز نشراسرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۲۸۳ و۳۰۲؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۱۸۳، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.</ref> لذا در برخی روایات [[اولین گناه]]، کفر شمرده شده است.<ref>بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن‏، ج۱، ص۷۶، تهران، بنیاد بعثت‏، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.</ref>
 
به علاوه تمام اجزای عالم همانند یک زنجیر اولش مرتبط به آخرش می‌باشد؛ اما لازمه این ارتباط این نیست که هر دسته از موجودات عالم هستی مثل هم و ربط‌شان به یک دیگر، ربط تساوی و تماثل باشد که اگر اینگونه بود عالَمی به وجود نمی‌آمد بلکه تنها یک موجود تحقق می‌یافت.
 
واژه «الجن» در «کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ»؛ «او از جن بود سپس نا فرمانی پرور دگارش را کرد»؛<ref>کهف/۵۰</ref> از این جهت مثل واژه «الانسان» اسم جنس و ابلیس از جنس جن است و این واژه دلالتی بر انحصار «جن» در یک فرد ندارد.
 
== کافر بودن ابلیس ==
برخی بر این باورند که ابلیس بخاطر عبادت در صف فرشتگان جای گرفته و جزء مجموعه آنها محسوب می‌شد و بعد از امتناع از سجده برآدم و تمرد از دستور خدا کافر شد؛ بنابر این «کان» در آیه فوق به معنای «صار، گردید» می‌باشد.<ref>ر، ک: طبرسی، فضل، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۱۹۱؛ فخررازی، محمد، تفسیرکبیر، ج۱، ص۲۵۸، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق؛ نیشابوری، محمود، ایجازالبیان، ج۱، ص۸۴، بیروت، دار الغرب الاسلامی‏، چاپ اول، ۱۴۱۵‏ق.</ref>


اما عده دیگر معتقدند که «کان» به معنای بودن است یعنی ابلیس از کافران بود و عبادت ابلیس از روی نفاق بوده است؛ او قبل از استکبار عملی بر اساس ظاهر آیه از نظر اعتقادی کافر بوده و کفر پنهان او هرچند فطری او نبود ولی از دیر زمان در درون او نهفته بود و هنگام امتحان آشکار و سبب استکبار و مخالفت عملی او با فرمان خدا شد و به فعلیت رسید یعنی او هر چند بحسب ظاهر در صف موحّدان بود اما از ابتدا موحّد ناب و مخلص نبوده که فقط پس از مخالفت فرمان سجده برای آدم، کافر شده باشد بلکه از اول کفر درونی داشت.<ref>جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، قم، مرکز نشراسرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۲۸۳ و۳۰۲؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۱۸۳، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.</ref>لذا در برخی روایات اولین گناه، کفر به حساب آمده نه استکبار.<ref>بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن‏، ج۱، ص۷۶، تهران، بنیاد بعثت‏، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.</ref>
به گفته [[علامه طباطیایی]] بر اساس عبارت {{قرآن|وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ|ترجمه=و به آنچه پنهان می دارید، دانایم}} در آیه ۳۳ سوره بقره، کفر ابلیس در میان فرشتگان پنهان بود و با سجده نکردن او بر آدم آشکار شد.<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، ج‏۱، ص، ۱۸۸، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.</ref> برخی تصریح کرده‌اند که ابلیس حتی یک لحظه [[ایمان]] نداشته؛ زیرا ایمان تسلیم محض بودن در برابر خدا است.<ref>دستغیب، عبدالحسین، ۸۲پرسش، ص۳۹، شیراز، کتابخانه مسجد عتیق، چاپ هفتم، ۱۳۶۰ش.</ref> [[حدیث|روایتی]] نیز از [[امام صادق(ع)]] نقل شده که بر اساس آن، در جریان سجده بر آدم، راز پنهان ابلیس آشکار شد.<ref>طبرسی، فضل، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۱۸۹.</ref>  


علامه طباطیایی می‌گوید: جمله «. . . وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ<ref>بقره/۳۳.</ref>» دلالت می‌کند بر اینکه در میان ملائکه کفر ابلیس امر مکتوم بوده که از اظهار آن خود داری می‌کرده و این امر با جریان سجده آشکار شد واین معنا با جمله: «أَبی وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ» بی‌مناسبت نیست، چون در این جمله نفرمود: ابلیس از سجده امتناع ورزید و تکبر کرد و کافر شد، بلکه فرموده: «و از کافران بود.»<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، ج‏۱، ص، ۱۸۸، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.</ref> و برخی تصریح کرده که شیطان حتی یک لحظه ایمان نداشته زیرا ایمان تسلیم محض بودن در برابر خدا است.<ref>دستغیب، عبدالحسین، ۸۲پرسش، ص۳۹، شیراز، کتابخانه مسجد عتیق، چاپ هفتم، ۱۳۶۰ش.</ref> روایات و از جمله این فرموده امام صادق که: «در جریان سجده برآدم، راز پنهان ابلیس آشکار گشت»<ref>طبرسی، فضل، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۱۸۹.</ref> می‌رساند که ابلیس عبادت داشته نه عبودیت و روح تسلیم و خدا با امتحان، سرّ او را نمایان و نفاقش را برای فرشتگان معلوم نموده است.<ref>جرجانی، حسین‏، تفسیر جلاء الأذهان ‏، ج۱، ص۶۷، تهران، دانشگاه تهران، ‏۱۳۷۷ش؛ نجفی خمینی، محمد جواد‏، تفسیر آسان، ج۱۰، ص۳۲۹، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.</ref>
از نظر عقلی افرادی که مثل یا مساوی هم نیستد می‌توانند در کنار هم قرار بگیرند؛ بنابراین قرار گرفتن ابلیس در صف فرشتگان حتی اگر از ابتدا کافر بوده، دارای اشکال نیست. چنان‌که در این عالم نیز، معصومان با غیر معصومان در کنار هم هستند.


{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
خط ۴۲: خط ۲۷:


{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
  | شاخه فرعی۱ =
  | شاخه فرعی۱ = آیات و سوره‌ها
  | شاخه فرعی۲ =
  | شاخه فرعی۲ =
  | شاخه فرعی۳ =
  | شاخه فرعی۳ =
خط ۴۹: خط ۳۴:


{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه = شد
  | تیترها =
  | تیترها = شد
  | ویرایش =
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی = شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر = شد
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
  | بازبینی نویسنده =  
  | بازبینی نویسنده =  
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت = ج
  | کیفیت =
  | کیفیت = ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۰۹

سؤال
آیا بر اساس آیه ۳۴ سوره بقره، ابلیس از ابتدا کافر بوده است؟ در این صورت، چگونه در صف فرشتگان قرار گرفت؟

کافر بودن ابلیس، موضوعی است که در آیه ۳۴ سوره بقره با عبارت ﴿وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ به آن اشاره شده است. درباره اینکه فعل «کان» در این عبارت به معنای «بودن» است یا به معنای «شدن» اختلاف‌نظر است. برخی از عالمان معتقدند کان در این آیه به معنای «بودن» است و ابلیس از همان ابتدا کافر بوده و کفر خود را پنهان می‌کرده است. از نظر عقلی، افرادی که مثل یا مساوی هم نیستد می‌توانند در کنار هم قرار بگیرند؛ بنابراین قرار گرفتن ابلیس در صف فرشتگان حتی اگر از ابتدا کافر بوده، دارای اشکال نیست.

به اعتقاد برخی دیگر از عالمان، کان در آیه به معنای «شدن» است؛ بنابراین ابلیس از ابتدا کافر نبود و هنگام امتحانِ سجده کردن بر آدم نافرمانی کرده و کافر شد. او پس از کافر شدن از صف فرشتگان اخراج شد.

آیه ۳۴ سوره بقره

کافر بودن ابلیس

ابلیس از جنس جن بوده[۱] و به خاطر عبادت، در صف فرشتگان قرار گرفت و از مجموعه آنها محسوب می‌شد.[۲] به باور برخی از عالمان، او پس از اینکه از امر خدا نافرمانی کرد و بر آدم سجده نکرد، کافر شد؛ بنابراین ابلیس پیش از نافرمانی کافر نبود و پس از کافر شدن، از صف فرشتگان اخراج شد.[۳] به باور آنها، فعل «کان» در آیه ۳۴ سوره بقره به معنای «فعل ماضی بود» نبوده، بلکه به معنای «صار؛ ترجمه:گردید» است.[۳]

به اعتقاد برخی دیگر از عالمان، «کان» به معنای بودن است؛ بنابراین ابلیس از همان ابتدا کافر بوده و عبادتش از روی نفاق بوده است. کفر پنهان ابلیس هنگام امتحان سجده کردن بر آدم آشکار شد.[۴] لذا در برخی روایات اولین گناه، کفر شمرده شده است.[۵]

به گفته علامه طباطیایی بر اساس عبارت ﴿وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ؛ و به آنچه پنهان می دارید، دانایم در آیه ۳۳ سوره بقره، کفر ابلیس در میان فرشتگان پنهان بود و با سجده نکردن او بر آدم آشکار شد.[۶] برخی تصریح کرده‌اند که ابلیس حتی یک لحظه ایمان نداشته؛ زیرا ایمان تسلیم محض بودن در برابر خدا است.[۷] روایتی نیز از امام صادق(ع) نقل شده که بر اساس آن، در جریان سجده بر آدم، راز پنهان ابلیس آشکار شد.[۸]

از نظر عقلی افرادی که مثل یا مساوی هم نیستد می‌توانند در کنار هم قرار بگیرند؛ بنابراین قرار گرفتن ابلیس در صف فرشتگان حتی اگر از ابتدا کافر بوده، دارای اشکال نیست. چنان‌که در این عالم نیز، معصومان با غیر معصومان در کنار هم هستند.


منابع

  1. مفید، محمد، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ص۱۳۳، قم، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، چاپ اول، ۱۴۱۳؛ هاشمی خویی، میرزا حبیب الله، منهاج البراعه، ج۲، ص۵۷، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۹ق.
  2. . شریف رضی، محمد، نهج البلاغه (صبحی صالح)، شریف رضی، محمد، نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه ۱۹۲، ص۲۸۷،
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ طبرسی، فضل، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۱۹۱؛ فخررازی، محمد، تفسیرکبیر، ج۱، ص۲۵۸، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق؛ نیشابوری، محمود، ایجازالبیان، ج۱، ص۸۴، بیروت، دار الغرب الاسلامی‏، چاپ اول، ۱۴۱۵‏ق.
  4. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، قم، مرکز نشراسرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۲۸۳ و۳۰۲؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۱۸۳، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  5. بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن‏، ج۱، ص۷۶، تهران، بنیاد بعثت‏، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
  6. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، ج‏۱، ص، ۱۸۸، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.
  7. دستغیب، عبدالحسین، ۸۲پرسش، ص۳۹، شیراز، کتابخانه مسجد عتیق، چاپ هفتم، ۱۳۶۰ش.
  8. طبرسی، فضل، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۱۸۹.